‏‏سازشی برسر استراتژی رهائی رژيم

داريوش همايون


‏‏ ‏ جمهوری اسلامی زمانی به يك مجموعه كامل نهادهای موازی و بنيادهای پرقدرت و شبكه ای از ‏سازمانهای رسمی و نيم رسمی سركوبگری گفته می شدكه با همه اختلافات برسر غنائم ، دربرابر مردم ‏يكپارچه بود و حلقه درونی آن ، اليگارشی-مافيای آخوندی ، را خطهای دفاعی متعدد نگه می داشت . ‏امروز جمهوری اسلامی ديگر آن دژ نفوذ ناپذيری كه می نمود نيست . دوساله گذشته اختلافات درونی آن ‏را از كشمكش برسر غنائم به پيكاری برسر موجوديت رژيم بالا برد كه گاه به مرز برخوردهای خونين و ‏كودتا رسيد و نزديك بود ( هنوز هم احتمال دارد ) به برخوردهای خونين تر و قاطع تر برسد .‏
‏ ‏
‏  نهاد های موازی هنوز هستند و يكديگر و نظام حكومتی را خنثی می كنند - بنيادها در برابر وزارتخانه ‏ها؛ سپاه در برابر ارتش ؛ كميته ها در برابر شهربانی ؛ شورای نگهبان دربرابر مجلس ؛ و مجمع تشخيص ‏مصلحت نظام ( قلم و زبان از بردن بسياری نامهای جمهوری اسلامی به شرمندگی می افتد ) دربرابر هردو ‏آنها ؛ دادگاه های انقلاب دربرابر دادگستری ؛ رهبر دربرابر رئيس جمهوری . ولی زمان به زيان نهاد های ‏موازی است . مجمع از بی آبروئی رئيسش به بی اثری افتاده است . رهبر هر روز با بی ميلی نمايان تر ، ‏به منطق بيرحم واقعيت ياس آور نظام آخوندی امتياز بيشتری می دهد ؛ گامی به پس و گامی به پيش بر می ‏دارد ولی اقتدارش در سراشيب است . سپاه با محدوديت های خود روبرو شده است ( مردم از سوئی و " ‏نيروهای ديگری هم كه دركشور هستند " از سوی ديگر ) ؛ و نيروهای انتظامی با اين دورنمای نادلپذير ‏روبروست كه بيشتر مانند شهربانی و كمتر مانند كميته ها عمل كند . بنيادهای غارتگری بيش ازاينها مجال ‏تاخت و تاز نخواهند داشت . بی برقرار كردن درجه ای از كنترل بر آنها هر كوششی برای كاستن از فشار ‏اقتصاد بر رژيم بيهوده است . ‏

‏  شبكه سازمانهای رسمی و نيمه رسمی سركوبگری بويژه در وضع دفاعی هستند ، با همه دست و پائی كه ‏می زنند - وزارت اطلاعات و امنيت رسواشده كه معاون پرقدرتش به شيوه ای شايسته چنين حكومت ‏وجهان بينی، خودكشی می شود ( حكومتها و جهان بينی ها حتی در شيوه خودكشی نيز مهر و نشان خود ‏را دارند ) ؛ نيروهای انتظامی زير حمله ، كه دستش مانند وزارت اطلاعات و امنيت بسته شده است ؛ ‏بسيج منفور كه دارند به زنجيرش می كشند ؛ سپاه شاخ و شانه كش كه رئيس حراست اطلاعاتش را به ‏دادگاه می برند و بهرصورت به محكوميتی می رسانند ؛ دادگستری هار يزدی كه جايش را به دادگسبری ‏ميانه روتر هاشمی می سپرد ( او در باره دگرگونيهای مهمی كه در جريان است اصطلاح من دراوردی ‏توسعه قضائی را بكار می برد ولی اگر جدی باشد اين نيز بخشی از فرايند توسعه سياسی است ) . ‏
‏ ‏
‏  دستگاه تبليغاتی رژيم ويرانه ای بيش نيست . از سوئی مردم رسانه های مدافع رژيم را يكسره طردكرده ‏اند ؛ ازسوی ديگر رسانه هائی رهبری افكار عمومی را در دست گرفته اند كه اگر نه با معيارهای معمول ‏دمكراتيك ، با معيارهای يك رژيم توتاليتر، " آزاد " هستند و هرروز رگباری از آگاهيها و پرسشها و ‏انتقادات بر نيروهای ولايت فقيه سرازير می كنند . شبكه روبه گسترش سازمانهای مدنی ، يك دستگاه ‏غيررسمی اطلاعاتی ، به معنی آگاهی ، است كه اقتدار سياسی رژيم را چالش می كند .‏

‏  افكار عمومی و عامل خيابان ، در اين واژگونگی بخت رژيم بالاترين سهم را داشته اند - يك افكار عمومی ‏كه می تواند مجلس اسلامی را به پس گرفتن شرمسارانه رای به برداشتن روز ملی شدن نفت از تعطيلات ‏رسمی وادارد ، و يك عامل خيابان كه می تواند رژيم را به آستانه سرنگونی برد . آخوند های حاكم از ‏هردو جناح با همه سختگيريها و بازداشتهای پس از جنبش هژده خرداد ، وهمه تهديدها و قانون نوشتنها ، ‏دربرابر نيروهای آزاد شده از بند ترس و دلمردگی ‏‎ apathy‏ چنان تكانی خورده اند كبه به نظر می رسد ‏سرانجام دارند به سازشی برسر گونه ای استراتژی برای رهانيدن رژيم تن در می دهند .‏

‏  اين استراتژی چنانكه از پيامهای ضد و نقيض و اقدامات نيمه كاره اين هفته های اخير بر می آيد بر دو ‏اصل استوار است : برگردهم آمدن دو جناح حكومت - هرچند با بی ميلی و بدگمانی - و كوتاه كردن دست ‏تندروتران از هردو سو . دو جناح برای آنكه بتوانند برخوردهای هرروزه را فيصله ای دهند قانونگرائی را ‏زمينه مشترك خود قرارداده اند . قانون به يك خط ذفاعی رژيم و يك ميدان كشمكش و چانه زنی جناحها بدل ‏شده است . ‏

‏  خيزش دانشجويان بهر توهم محافل حاكم در باره دورنمای ماندگاری حكومت آخوندی پايان داد . آن ‏خيزش پيشدرامدی بيش نبود ، ولی به همان دليل بر هراس اليگارشی افزود . اگر پيشدرامد چنان سهمگين ‏بود خيزش اصلی چه می توانست باشد ؟ آخوندها گرمی آتشفشانی را كه بر آن نشسته اند احساس كردند و ‏اگر نمی خواستند كنار بروند - كه برخلاف نظر آرزوپرورانی كه راه گريز ومذاكره برای آنها می جويند ، ‏بهر بها نمی خواهند و هيچ نيازی هم به خيرانديشی و پادرميانی بيرونيان ندارند - دو راه بيشتر در برابر ‏نمی ديدند .‏

‏  راه نخست ، درهم شكستن مخالفان " جناح خودی " و ناممكن ساختن هر اقدام مخالف منافع اليگارشی ‏آخوندی بود : دفاع از مواضع انحصاری قدرت سياسی و مالی و برگشتن به وضع موجود پيشين ‏statu quo ‎ante ‎‏ - به پيش از خرداد ٧۶/‏‎97‎‏ ‏. اين تقسيم بندی خودی و غير خودی ( موافقان و مخالفان جمهوری ‏
اسلامی ) در اين دو ساله مانند هرچه ديگر در سياست جمهوری اسلامی از سرراستی گذشته در آمده است . ‏حتی پيش از دوم خرداد نيز كسانی مانند منتظری در هيچ يك از دو مقوله جا نمی گرفتند . ولی پس از آن ‏دامنه اين منطقه ميانی بسيارگسترش يافته است . اكنون از يك گروه بزرگ "خودی غيرخودی " می توان ‏نام برد ، از به اصطلاح جبهه دوم خرداد گرفته تا دفتر تحكيم وحدت و ديگران كه با پيشينه خدشه ناپذير ‏انفلابی و اسلامی مدعی هردو جناحند . ( پاره ای مخالفان جمهوری اسلامی نيز از اواخر دوره " ركود ‏برژنفی" رفسنجانی به اين سو به يك منطقه خاكستری وارد شده اندكه می توان آن را غيرخودی خودی ‏اصطلاح كرد ) . ‏

‏  درهم شكستن ، راه حل دلخواه همه نيروهای ولايت فقيه از جمله خود اوبود ولی شبيخون به خوابگاه ‏دانشجويان پس آتش كرد و حمله ای كه پس از خاموشی دانشجويان آغاز شد به نيمه راه نرسيده از نفس ‏رفت . بسياری از دانشجويان و فعالان سياسی دستگير شدند و هنوز در زندان بسر می برند ولی ‏درخواستهای اعدام به زودی خاموش شد . فرماندهان پاسدار از تهديد به اظهار درد مندی افتادند . نظارت ‏استصوابی شورای نگهبان نخست به دست مجلس توسط دادگاه محدود شد ، ولی سپس همان مجلس دادگاه را ‏حذف كرد و تنها ذكر دليل درصورت رد صلاحيت را لازم شمردكه باز گام كوچكی در جهت " قانون ‏پسند" كردن است و در شرايط مناسب سياسی می تواند دست شورای نگهبان را ببندد . ‏

‏  با آنكه برای همه روزنامه های آزادانديش نقشه كشيده بودند تنها سلام را بستند و دربرابر ، يكی دو ‏روزنامه نگار منتقد ديگر را رهاكردند . در همه اين احوال روزنامه های آزادمنش از پرده دری های خود ‏باز نايستادند و رئيس جمهوری كوشيد با برپائی سخنرانيهای دوپهلو - هم حمله به بخشی از جنبش ‏دانشجوئی و هم انتقاد از خشونت دستگاههای حكومتی ؛ هم ستايش ولايت فقيه و هم برانگيختن مردم به ‏مشاركت و در صحنه ماندن - در گردهمائی های بزرگ از سر خوردگی ونوميدی كامل نيروهای خود جلو ‏گيری كند . ‏

‏  آشكار بودكه نه هماوردان درهم شكستنی اند و نه سلاحها ی رژيم به برائی گذشته است . خامنه ای با ‏سخنان هذيانيش در باره توطئه بيگانگان كه در آن همه را از حمله ور تا زخمی و كشته شده ، عامل بيگانه ‏شمرد به صورتی ديگر همان موضع خاتمی راگرفت . هردو آنها يك پيام را ، هريك به زبان شايسته خودش ‏و هركدام خطاب به نيروهای خودشان ، می فرستادند : در جمهوی اسلامی موازنه ای ميان نيروها برقرار ‏شده است كه تنها با پذيرش خطر سرنگونی رژيم می توان برهمش زد . برای دو جناح رقيب ، يكی با ‏هشتاد درصدی از قدرت حكومتی وديگری با آن بيست درصد و با آنچه كه از پشتيبانی عمومی برايش ‏مانده است ، چاره ای نمی ماند مگر آنكه در زمين مشترك قانون اساسی با هم رقابت كنند . ‏

‏  راه حل خاتمی كه به نظر می رسد پذيرفته شده است محفوظ ماندن مقام ارگانهای جمهوری اسلامی است ‏به شرط آنكه زياده رويها در استفاده از اختيارات قانونی آنها محدود شود و خامنه ای دست از حمايت بدنام ‏ترين و تندرو ترين عناصر در ميان جماعت بدنامان و تندروان بردارد . در اين راه حل ، غيرخوديها و ‏سران جنبش دانشجوئی قربانی می شوند ( هرچند آخوندها نيز مانند تركها در مورد اجالان ، جرات اعدام ‏هيچ يك از بازداشتيان را ندارند ) و روند اصلاحات و بازگشائی سياسی كندتر می شود و زير كنترل سخت ‏تر می افتد ؛ اما از سوی ديگر چند تنی از بدترين بد تران با بهره گيری از فرصت پايان دوره هايشان كنار ‏گذاشته می شوند ( رفيقدوست ) يا دست كم به جای كم اهميت تر می روند ( يزدی ) ومبارزان جامعه ‏مدنی در چهارچوب محدودترشده قانونی امنيت بيشتری خواهند داشت . ‏

‏  اين دست كم برداشت پاره ای روزنامه نگاران و روشنفكران است كه گفته ها و نوشته هايشان به بيرون ‏رسيده است . آنها بجای حزب الله و بسيج ترجيح می دهندكه با قانون ، اگرچه قانون غيردمكراتيك جمهوری ‏اسلامی، روبرو باشند .‏

‏  تمركز بر قانون كه پاره ای ناظران را به پيشرفت جامه مدنی در ايران خوشبين تركرده است ، در چشم ‏نيروهای ولايت فقيه وسيله تازه ای برای سركوبگری بيش نيست .چنانكه می توان انتظار داشت ، اين ‏نيروها سخت به محدودكردن آزاديها روی آورده اند و در واقع طرح شدن قانون تازه و اختناق آورتر ‏مطبوعات در مجلس بودكه زنجيره رويدادهای پر اهميت بعدی را سبب شد . لايحه جرائم سياسی كه ‏تراويده يكی از خشك ترين مغز های رژيم ، يزدی رئيس پيشين قوه قضائی ، است ( يزد در انقلاب و ‏جمهوری اسلامی بسيار نابجا بد نام شده است ) تلاش ديگری در همين زمينه است كه آن نيز پيش از ‏سازش ميان دو جناح بود . امروز تقريباً مسلم است كه هيچ يك از دو لايحه به صورت اصلی از مجلس ‏نخواهدگذشت ، هرچند آزاديهای قانونی ناچيز كنونی بهرصورت و دست كم تا مجلس آينده رو به محدوديت ‏دارند . ‏

‏***‏

‏  استراتژی سازش برسر " قانونمداری " ممكن است اگر نه لزوما برای رژيم ، دست كم برای جناحها ‏زمان بخرد . اما اگر جامعه ايرانی و ديناميسم سياست و اقتصاد آن بگذاردكه قراری گيرند . كشاكشها و ‏سازشهای جناحها در خلاء يا "وايو" ی سياسی ( با وامگيری از پهلوی ) جريان ندارد و بر جامعه و ‏اقتصادی از هم گسيخته می گذرد . اعتراضات و تظاهرات ، تاكنون جنبه سياسی داشته است ولی چنين ‏نخواهد ماند و اگر مردم برای اعتراض به گرانی و بيكاری كمرشكن برخيزند خيزش دانشجوئی را از ‏اهميت خواهند انداخت . خود دانشجويان نيز انگيزه های كافی دارند كه روز را بر حكومت اسلامی تاريك ‏كنند . در هفته های آينده مسئله مهم رژيم آن است كه با زندانيان دانشگاهی چه كند . ‏

‏  دو رويداد باورنكردنی در اين چند روزه نشان می دهدكه سران مافيای آخوندی برای نگهداری رژيم چه ‏می كنند ؟ مجلس اسلامی در تصميمی كه به ظاهر هيچ توجيهی ندارد ناگهان روز ملی كردن نفت را كه از ‏روزهای بزرگ تاريخ معاصر ايران است از فهرست تعطيلات ملی زدود و روز درگذشت دختر پيامبر ‏اسلام را كه در باره اش اتفاق نظری هم نيست بجايش گذاشت . آيا اين تصميم از فوران ناگهانی تعصب ‏مذهبی نمايندگان سرچشمه می گرفت يا امتيازی به احساسات مذهبی مردمی بودكه ديگر مدتهاست به نام ‏مذهب نمی توان فريبشان داد ؟ پاسخ به احتمال قويتر در برنامه مسافرتهای چند هفته اخير مهدوی كنی ‏روحانيت مبارز و از پدرخواندگان اصلی مافيا ، و لاريجانی از مشاوران اصلی خامنه ای ، وگلپايگانی ‏رئيس دفتر او نهفته است . بارها هركدام از آنهارا ، همچنانكه بسياری آخوندهای ديگر ، در لندن ديده اند . ‏دو نفر اولی بويژه در اين سالها عادت داشته اند سفر های خودرا به پايتخت بريتانيا با بحرانها و رويدادهای ‏مهم داخلی همزمان سازند .‏

‏  از ملی كردن نفت و چالش قطعی برتری انگلستان در سياست ايران و سرتاسر خاورميانه ،كه ديگر از آن ‏به خود نيامد و هرچه بود زوال بود ، پنجاه سالی می گذرد ولی آخوند در ذهن تار عنكبوت بسته اش هنوز ‏در جهان پنجاه سال پيش می زيد و به خيال خود با دادن يك امتياز نمادين به ارباب قديمی می كوشد دولت ‏مستاجل خوش ندرخشيده را درازتر سازد . امروز پس از فروپاشی شوروی و سياستهای اردوگاهها حتی ‏در افريقای غربی نيز رژيمی را نمی توان يافت كه برای چند صباحی برقرارماندن اين چنين دست به دامن ‏فرانسه شود. ‏

‏  كدام كشور خارجی است كه روی ماندگاری چنين رژيمی شرط بندی كند ؟ و به فرض كه انگليسها ‏بخواهند به رهائی جمهوری اسلامی بشتابند چه از آنها برخواهد آمد ؟ تا آخوندهای حاكم امتيازات واقعی هم ‏در سياست خارجی و هم ، تا حدكمتری ، حقوق بشر ندهند بريتانيا نيز نخواهد توانست امريكا را وادار به ‏
تغييراساسی در سياستش سازد ؛ و گرفتاری اليگارشی آخوندی در آنجاست . نه می تواند دست سنگين ‏امريكا را از اقتصاد وسياست خارجی خودكوتاه كند و نه قادر است امتيازات را بدهد . امريكائيان برای تند ‏كردن تحولات در ايران آماده اند از خاتمی پشتيبانی های محدودی بكنند ولی نه آن اندازه كه گره از ‏كاررژيم اسلامی بگشايد . ‏

‏  رويداد دوم در شناعت خود از آن نيز در می گذرد . روزنامه اسرائيلی هآآرتص در يك پرده دری ‏ويرانگر خبر گفتگوهای پسران رفسنجانی را با اسرائيليان درباره معامله مالی برسر آزادی ١٣ يهودی ‏ايرانی دستگير شده انتشار داده است ، با جزئياتی كه تكذيب را بی اعتبار می سازد . رئيس مجمع … كه ‏يك روز با رويای رهبری از خواب بيدار می شد و روز ديگر بازگشت به رياست جمهوری ، ظاهرا برای ‏بالا بردن اعتبار خود خواسته است مشكل مالی رژيم را با دست زدن به غيرانسانی ترين شيوه ها آسان كند.‏
‏ ‏
‏  اين پرده دری و چالش بی سابقه ، براورد اسرائيل را نيز - كه از نظر جمهوری اسلامی به دلائل گوناگون ‏مربوط به منطقه و امريكا ، از كشورهای مهم بشمار می رود - از حكومت آخوندی نشان می دهد . ديگر ‏سلاح ترور و يهودی آزاری كارگر نيست . ظاهرا در آنجا نيز مانند بسياری كشورهای ديگر دارند به ايران ‏پس از دارو دسته خامنه ای و رفسنجانی می انديشند . ‏

‏  اظهار بيميلی رفسنجانی به كانديدائی نمايندگی مجلس ، با آنكه در قانون انتخابات به رعايت او دست برده ‏شد ، احتمالا جز يك" ژست" تاكتيكی نيست و اوپس از ناكامی در رسيدن به رهبری مجمع روحانيت ‏مبارز، سخت آرزوی رياست مجلس آينده را می پروراند ولی ديگر آن زمانها گذشته است كه قدرت سياسی ‏را بتوان در بده بستانهای محافل درونی رژيم دست به دست كرد و خامنه ای ها را به ولايت امر و ‏رفسنجانی ها را به رياست جمهوری رساند . نمايدگانی كه به اين خاصه خرجی رای دادند همانها بودند كه ‏روز ملی كردن نفت را خواستند به انگليسها پيشكش كنند ( كدام دولتمرد بريتانيائی است كه امروز پروای ‏روز 29 اسفند را داشته باشد ؟ ) و همان درجه نابينائی سياسی را نشان دادند . حتی آن كارگزاران سازندگی ‏نيزكه هنوز می خواهند بدنامترين و آلوده ترين شخصيت رژيم را در طرح اصلاح گام به گام جمهوری ‏اسلامی وارد سازند ناگزيرند در ميان مصلحت شخصی و وفاداری شخصی خود گزينشی كنند . ‏

‏***‏

‏  طرح اصلاح گام به گام رژيم از ١٣۶٧/ 1988 در محافل "كارگزاران" بعدی انديشيده شد . درفضای ‏پس از جنگ و پس از خمينی ، كسانی كه مسئوليت اداره كشور را در دست گرفتند چاره ای جز اصلاح ‏سياستها وكاركردهای يك نظام بسته با اقتصاد "سوسياليسم بازاری" - ابتكار نبوغ آميز اقتصاد توحيدی ‏روشنفكران جهان سومی انديش ، دربرابر"سوسياليسم بازار" نمونه راين كه به نظام اقتصادی آلمان بويژه ، ‏وكشورهای حوزه رود راين بطوركلی ،گفته می شود - نيافتند . در شرايطی كه دولت و نهادهای انقلابی ‏تقريبا همه موسسات اقتصادی قابل ملاحظه را يا مصادره كرده بودند يا در مالكيت داشتند و مافيائی از ‏بازاريان و آخوندها بخش بزرگی از منابع كشور را در فعاليتهای غيرتوليدی و دلالی خود كنترل می كردند ‏بازسازی و سازندگی و تعديل اقتصادی ، شعارهای رايج شد . ‏

‏ اصلاح رژيم در آن مرحله رنگ چينی داشت .دنگ شيائو پنگ ساالهای پس از مائو ( از ١٩٧۵ ) راه را ‏نشان داده بود - نگهداری اليگارشی دربالا ، بازكردن اقتصاد از پائين . ولی ايران اسلامی بجای آن انقلابی  دردكش و سمندرآسا ، يك بسازوبفروش فربه وحرباصفت داشت كه برای نگهداری اليگارشی ونابودكردن ‏هر خطر احتمالی ، ماشين ترور را با سرعت تمام به راه انداخت و برای خريد هركس می شد يا می ‏خواست ، درامد نفت را به گشاده دستی صرف كرد . بازكردن اقتصاد نيز در سياستهای كژومژ ، و ‏ابتكاراتی كه به سرعت پس گرفته می شدند ، وباز ترگذاشتن دست مافيای آخوندی -بازاری ، وگسترش ‏بخش سوسياليستی اقتصاد توحيدی خلاصه شد و درهشت سال دوره "سازندگی" سردار بسازوبفروشی ، به ‏ناپديد شدن بخش بزرگی از دويست ميليارد دلار درامد نفتی و وامهای خارجی انجاميد . در پايان آن دوره ، ‏‏"سردار" می توانست ادعا كندكه در همه دوران تاريخ ايران ازمادها تاكنون آنهمه سازندگی نشده است - از ‏جمله گشايش دو هزار طرح در يك روز به دست همان شخص ! ‏

‏  چه در آن هشت سال و چه دردوسال گذشته هركه می خواست می توانست ببيندكه مساله ايران اقتصادی ‏نيست و اصلاح جمهوری اسلامی می بايد از سياست آغاز شود ، به معنی از ميان بردن انحصار قدرت ‏سياسی-مالی وپياده كردن ماشين سركوبگری كه برای هميشگی كردن انحصار برپاشده است . سازش ‏كنونی دو حناح اگر با اين روحيه و اين سرعت پيش برود به آن منظور نخواهد رسيد . ولی آيا بر ماست كه ‏پروای اين را داشته باشيم ؟‏

‏  در جامعه  و سياست ايران نيرو ها و عواملی  پديد آمده اند  كه تدبيرهای  نيمه  كاره جناحهای حكومتی را ‏بيربط می كنند :‏

‎            يك طبقه متوسط ميليونی آگاه و عرفی ‏secular ‎‏ كه هيچ بستگی به رژيم ندارد و می خواهد فرايند ‏دمكراتيك را جانشين ولايت فقيه سازد ؛ افكار عموميی كه ديده نمی شود ولی وزنه سنگينش گاه ‏برای متوقف كردن و پس نشاندن افراطی ترين عناصر رژيم بسنده است . ‏
‎           ‏ يك توده عظيم دانشجوئی در پيشاپيش طبقه متوسط كه آماده است رژيم را با همه تندی و صلابت ‏كه اوست چالش كند .‏
‎           ‏ رسانه هائی هم بيباك و هم پخته و ورزيده كه آشكارشد كه خفه كردنی نيستند . ‏
‎           انتخاباتی ، هر چه هم غيردمكراتيك ،  كه در آنها رايها را می خوانند  و با پيامدهای  زلزله افكن  ‏اعلام می كنند ؛ جا افتادن روزافزون انتخابات به عنوان سرچشمه اقتدار سياسی .‏

‏ جناحهای رژيم فعلا فرصت دارند باهم چانه بزنند و معامله كنند . ولی آيا می توانند اين پديده ها و ‏تحولات را يرگردانند ؟ ‏

‏ اوت ١٩٩٩‏