راه حل سیاسی مسئله مذهب

داريوش همايون


   جستاری طولانی درباره مشکل و جایگاه اسلام در جامعه ایرانی که هر بار به گوشه‌های تازه‌ای از این تصویر پیچیده کشانده شد بازتاب‌هائی داشت که نشان می‌دهد هنوز نیاز به روشنگری‌هائی هست. اکنون اگر مسئله به پرسش‌های بنیادی آن تجزیه شود پاره‌ای سوء‌تفاهم‌ها برطرف خواهد شد:
* * *
   در کشوری که همه اقتدار حکومتی پشت سر یک برنامه گسترده رواج خرافات و فرهنگ‌زدائی گذاشته شده است و اسلام آخوندی را همچون سنگ آسیائی بر گردن جامعه می‌اندازند دین و نقش آن در جامعه ناگزیر بالا‌ترین جا را در گفتمان سیاسی پیدا می‌کند. از یک سو اندیشه‌مندان مسلمان و اسلامی هر دو ــ چه آنها که از جزم مذهبی بیرون می‌زنند و چه آنها که در همان حلقه تنگ چاره‌ای می‌جویند ــ برای نجات جامعه و نجات مذهب، با مثال آوردن از کتاب و سنت و تاریخ در پی سازگار کردن دین با جهان دگرگون شونده هستند. از سوی دیگر گروه‌های روز‌افزونی در خشم و خروش خود به ستیز با اسلام برخاسته‌اند. و با مثال آوردن از کتاب و سنت و تاریخ، رهائی ملی را در رها شدن از اسلام می‌بینند.

   رهیافت approach نخستین که پوزشگرانه است، این سودمندی را دارد که در‌های یک بحث جدی را که در هیچ جا متوقف نخواهد شد درباره اسلام می‌گشاید. اسلام با همه حضور سنگین‌ش در جامعه، حتی در دهه‌های نوسازندگی رژيم پادشاهی بیرون از چنان بحثی نگه داشته شد. نتیجه آن بود که آخوند‌ها سخنان هزار ساله را تکرار کردند و اندیشه‌مندانی انقلابی که در پی مدرن کردن مذهب برآمدند و از پشتیبانی رسمی نیز بی‌بهره نبودند یک اسلام ایدئولوژیک و توتالیتر باب روز را به توده‌ای که هرگز ندانست چه می‌خواهد و با چه مخالف است عرضه داشتند. اندیشه‌مندان دیگری در خدمت حکومت، در خدمت هر حکومت، اسلام را به عنوان هویت به رژیمی که کورکورانه به هر وسیله‌ای برای مشروعیت دست می‌انداخت و اسلام را هر چه به دلش نزدیک‌تر می‌یافت عرضه داشتند. امروز اندیشه‌مندان مسلمانی که هر چه آزاداندیش‌تر می‌شوند، یاران گرایش لیبرال و عرفیگرا در جامعه ایرانی به شمار می‌آیند.

   رهیافت دیگر که ساختار‌شکنانه است اگر از روحیه و زبانی که نسخه بدل آخوند‌هاست پاک شود، و یک زیاده‌روی را به جنگ زیاده‌روی دیگر نفرستد، و به ویژه به دام آریا‌پرستی و برتری نژادی، و پارسی در جنگ با عربی نیفتد می‌تواند به سهم خود به شکل گرفتن جامعه‌ای چند دست‌تر از نظر باور‌های دینی کمک کند. این گونه که هست سخنگویان اسلام‌ستیز بیشتر توانسته‌اند توده مذهبی را برمانند و دست آخوند‌ها را نیرومند‌تر سازند.

   یک رهیافت سیاسی نیز هست که نه گفتمان مدرنیته را با وارد کردن عناصر مذهبی گل‌آلود می‌کند و نه توده مذهبی را از نو‌اندیشان می‌ترساند. ما می‌توانیم اسلام را چنانکه در عمل بوده است، اسلام "واقعا موجود" را از همان نخستین روز‌های مکه و مدینه تا گستره جغرافیائی و تاریخی کنونی آن، بگیریم و به آنچه به سود ایران و اسلام هردوست برسیم. اگر به نقش مصلحت در اسلام، به سیاسی بودن آن "که با شریعت یکی است" و به جایگاه مهم عرف در کنار شریعت بنگریم عناصر لازم را برای عرفیگرا کردن یک جامعه با اکثریت مسلمان در دست خواهیم داشت. آنچه می‌ماند دگرگون کردن توازن نیرو‌ها در جامعه یعنی شرایط سیاسی است که مانند هر رهیافت دیگر نیاز به کارزاری همه‌سویه با این رژیم خواهد داشت. (آخوند‌ها خود متوجه شده‌اند که یکی بودن شریعت با سیاست شمشیری دو دم است؛ سیاست آنها شریعت را سراسر با پیامد‌های ترسناک برای آینده مذهب در ایران گرفته است).

   اگر ما از خود اسلام و به ویژه از تاریخ اسلام و کشورهای اسلامی عناصر لازم را برای عرفیگرائی در جامعه‌ای با یک اکثریت مسلمانان بدر آوریم هیچ ضرورتی به راندن آن مسلمانان به زیر عبای آخوند‌ها به نام دفاع از مذهب نخواهیم داشت. در جامعه لیبرال عرفیگرائی که حکومت حتی حق ندارد از مردم مذهب‌شان را بپرسد نقش حکومت دفاع از آزادی اندیشه و گفتار و امنیت و احترام افراد است. در چنان جامعه‌ای مذاهب به جای قانونگزاری به تقویت ارزش‌های اخلاقی می‌پردازند. تقدس از امر اجتماعی بیرون می‌رود و باید و نباید‌ها را جامه حرام و حلال مذهبی نمی‌پوشانند. رای اکثریت جای فتوا‌های متناقض فقیهان را می‌گیرد. مردمان نیز آزادند هر چه می‌خواهند بپوشند و به خشنودی دل‌شان عزاداری کنند و زیارت بروند و به نیازمندان، و نه آخوند‌ها، دهش (انفاق) کنند. خرافات، خواهد بود ولی هر چه مردم بیشتر بدانند و کمتر درمانده باشند دامنه‌اش تنگ‌تر خواهد گردید.

   آنچه اندیشه‌مندان مسلمان برای متقاعد کردن مذهبیان و کاستن از مقاومت در برابر شیوه‌های عمل و اندیشه مدرن می‌کنند بسیار با‌ارزش است. ولی کامیابی نهائی آنان هنگامی است که زور از پشت مذهب برداشته شود. آنگاه همه تعبیرات گوناگون از مذهب در یک ردیف خواهند بود، گشاده بر کارکرد ذهن نقاد.

ژوئيه ٢٠٠٨
www.d-homayoun.info