ما تا پایان تعهد ملی خود می‌رویم*

داريوش همايون


   در زندگی حزبی ما هیچ کنفرانس یا کنگره‌ای مانند این کنفرانس زیر سایه رویداد‌های بیرون از کنترل ما، بیرون از کنترل مردم ایران، نبوده است. تا کنون ما سرتاسر دلمشغول درآویختن با جمهوری اسلامی بوده‌ایم، که از مبارزه با کم و کاستی‌های خودمان آغاز می‌شود و به فرهنگ سیاسی ایران می‌رسد که چنین رژيم و گروه فرمانروائی را در کشور ما امکان‌پذیر ساخته است، و آنگاه به آنچه وظیفه یک حزب سیاسی است ــ عرضه داشتن یک جایگزین باورپذیر credible و پیکار برای تغییر وضع موجود. امروز ما همه آن دلمشغولی‌ها را داریم ولی پرهیب (یا شبحی) بر این کنفرانس افتاده است که از پنج سال پیش میهن ما را تهدید می‌کند.

   من خودستائی را که در کنار بدگوئی از دیگران یک عیب ملی ماست دوست ندارم. اما در توضیح موضعگیری خود به عنوان حزبی مسئول اکنون و آینده ایران ناگزیر از یاد‌آوری هشداری هستم. این هشدار از هنگامی که برنامه تسلیحات اتمی جمهوری اسلامی از پرده بیرون افتاد برای نخستین بار از سوی ما داده شد. ما پنج سالی است هربار با تاکید بیشتر گفته‌ایم که این برنامه تحمل نخواهد شد و به هر وسیله جلو آن را خواهند گرفت و رژیم اسلامی با ادامه آن موجودیت ایران را به خطر خواهد افکند. اگر ما به این شدت نگران آینده ایران هستیم از اینجاست که می‌بینیم بدترین پیش‌بینی‌های ما دارد درست در می‌آيد.

   اینکه داشتن بمب اتمی حق مسلم جمهوری اسلامی و جلوگیری از آن به هر وسیله حق مسلم دیگران است یا نه، می‌تواند موضوع مقاله نویسی‌های بی‌پایان باشد. ما با واقعیتی، با اوضاع و احوالی اندک اندک اضطراری، روبرو هستیم و دیگر فرصتی برای این سخنان نداریم. رژیم آخوندی-سپاهی به اعتراف خودش هژده سال برنامه اتمی‌اش را از چشم جهانیان پنهان کرده بود. از چند سال پیش هم با ترفند‌های گوناگون آن را به سرعتی که می‌تواند در زیر چشمان سازمان بین‌المللی انرژی اتمی پیش می‌برد و قطعنامه‌های شورای امنیت را با بی‌اعتنائی رد می‌کند و تا اینجا مصمم است به بهای بد‌ترین مخاطرات برای ایران به بمب اتمی دست یابد. امریکائیان نیز با یک دیپلماسی شکیبایانه و بهره‌گیری از اقدامات و سخنان سران رژیم دارند زمینه را برای رویاروئی نهائی آماده می‌کنند . دیگر کمتر کسی تردید دارد که اگر رهبر و رئیس جمهوری باور نکردنی ایران (آیا در خواب هم می‌دیدیم که ملت‌مان به این پستی‌ها بیفتد؟) تن به سازشی ندهند جنگ، هم کاملا امکان‌پذیر و هم اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

   درباره این جنگ که احتمالش پیوسته بیشتر شده است نمی‌باید هیچ توهمی داشت. اگر کار به حمله به ایران برسد نخواهند گذاشت یک رژيم تروریست و تروریست‌پرور، از ضربات هزاران بمب هشیار کمر راست کند و توان انتقام گرفتن داشته باشد. موضوع تنها ویران کردن تاسیسات اتمی نیست. ما می‌باید خود را برای بد‌ترین شرایط آماده کنیم.ــ برای هنگامی که در هم شکستن ماشین قدرت در میان تلفات و ویرانی‌های فلج کننده زمینه را برای نیرو‌های هرج و مرج و تجزیه‌طلبی آماده خواهد ساخت. اگر پس از پیروزی انقلاب اسلامی تقریبا بلا فاصله جنگ داخلی ــ هرچند با ابعاد کوچک ــ در دو استان مرزی ایران درگرفت این بار در اوضاع و احوالی هزار بار آشقته‌تر می‌توان بد‌ترین انتظار‌ها را داشت.

   پیشینه مخالفت ما با جنگ به دهه گذشته بر‌می‌گردد. بدنبال حملات تروریستی جمهوری اسلامی برضد تاسیسات امریکائی در کنیا و عربستان سعودی گفتگوی جنگ و مجازات رژیم بالا گرفت. ما در ۱۹۹٦ در تظاهراتی که شاخه واشینگتن دربرابر کاخ سفید ترتیب داده بود اعلام کردیم که هیچ دولتی حق حمله به خاک ایران ندارد. در عین حال ما تنها سازمان سیاسی بودیم که از تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی دفاع کردیم. در آن هنگام دیگران به عنوان اینکه دود تحریم‌ها به چشم مردم ایران خواهد رفت از ما انتقاد کردند. حکومت وقت امریکا البته تنها به اقدامات نمایشی می‌اندیشید و از تحریم‌هائی که برقرار کرد دودی برنخاست که به چشم کسی برود. امروز ییشتری طرفدار تحریم شده‌اند.

   چهار سال پیش در کنفرانس اروپائی، کنفرانس هوشنگ وزیری، (٢۷ سپتامبر ٢۰۰۳) حزب مستقیما به بحران اتمی پرداخت. در بخشی از قطعنامه آن کنفرانس که سراسر به بحران اتمی می‌پرداخت آمده است:
    "ما هرگونه ماجراجوئی اتمی جمهوری اسلامی را محکوم می‌کنیم و مسئولیت هر آسیبی را که سیاست‌های کنونی رژیم به کشور وارد کند مستقیما متوجه زمامدارانی می‌دانیم که برای سود کوتاه‌مدت شخصی با سرنوشت مردم بازی می‌کنند.
    "کنفرانس ضمن ابراز نگرانی سخت از پیامدهای ناگزیر اقدامات غیر مسئولانه رژیم،
    ۱ ــ همه ایرانیان دلسوز را فرا می‌خواند که یک صدا با مسلح شدن رژیم ضد مردمی اسلامی با سلاح هسته‌ای مخالفت ورزند. این مبارزه‌ای که رژیم با جامعه بین‌المللی آغاز کرده مبارزه مردم ایران نیست و سران حکومت از هر جناح می‌باید از این پندار باطل بدر آیند که مردم را مانند سال‌های جنگ با عراق پشت سر خود خواهند داشت.

    ٢ ــ دولت های خارجی را به مسئولیت بزرگی که در حفط صلح و امنیت بین‌المللی دارند توجه می‌دهد و انتظار دارد با وارد کردن فشار مداوم و هماهنگ بر رژیم آخوندی، مانع درگیر شدن مردم ایران با پیامدهای اعمال ماجراجویانه سران رژیم شوند."
   پس از چهار سال رژیم اسلامی نه تنها توانسته است بحران را به مرحله وارد شدن ضربات کشنده بر ایران بکشاند بلکه با سیاست‌های همیشگی تبعیض‌آمیز و سرکوبگرانه‌اش در میان اقلیت‌های مذهبی و اقوام ایران درجه‌ای از نارضائی و دشمنی برانگیخته است که به آسانی می‌تواند از سوی قدرت‌های بیگانه بهره‌برداری شود. گروه‌هائی که از دیرباز با نیروهای بیگانه در ارتباط بوده‌اند با آغوش باز به فعالیت‌هائی پیوسته‌اند که هدفش گشودن جبهه تازه‌ای برضد جمهوری اسلامی در استان‌های مرزی ایران است. در این رابطه گزارش‌هائی از تهیه‌های نظامی در بیرون مرز‌ها می‌رسد که موجب نگرانی هر دوستدار ایران است.
* * *
   پیش از همه اینها (۱۹۹٢) در تدارک‌های نظری و تشکیلاتی برای پایه گذاری سازمانی از مشروطه خواهان سندی تنظیم شد که در کنفرانس موسس سال ۱۹۹۴ به عنوان منشور آن سازمان (از یک دهه پیش حزب مشروطه ایران)به تصویب رسید. این سند از نظر موضع گیری ما در برابر جنگ و تجزیه ایران و اساسا نگاه ما به کل مسئله مبارزه بسیار مهم است. در مقدمه منشور چنین می‌آید:
    "تلاش ما برای آزادی ميهن، رهايی از فاشيسم مذهبی و پايه‌گذاری يک نظام ملی، مردمی و پيشرو در ايران است.
    "به عقيده ما سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی نخستين مرحله پيکار است. مرحله دوم که به همان اندازه اهميت دارد ساختن يک جامعه نوين ايرانی است که تنها با مشارکت همه مردم و گرايش‌های گوناگون ميسر خواهد بود."
   آنگاه نخستین بند برنامه سیاسی حزب چنین تصریح می‌کند:
    "۱ ــ استقلال و تماميت ارضی و يگانگی ملی ايران برای ما از همه بالاتر است و به هر قيمت و در هر وضعی از آن دفاع می‌کنيم."
   از این روشن‌تر در آن زمان که هیچ از این خبر‌ها نبود نمی‌شد گفت ولی بدبختانه شرایط به گونه‌ای است که احتمال دارد ناگزیر به آن تعهد عمل کنیم. در آن صورت، و تنها در آن صورت، همه گزینه‌ها روی میز خواهد بود و برای دفاع از استقلال و یکپارچگی و یگانگی ملی ایران از جمله با بد‌ترین دشمنان خود نیز موقتا همکاری خواهیم کرد. در زندگی هر فرد و اجتماعی لحظاتی پیش می‌آید که چنانکه سعدی گفت "دست بگیرد سر شمشیر تیز." ما سرکشیدن کاسه زهر را بر تماشاگر ازهم پاشی ایران بودن ترجیح خواهیم داد. دیگران را نمی‌دانم ولی ما همان لحظه که به حزب پیوسته‌ایم موضع خود را در برابر چنان خطری روشن ساخته‌ایم.

   من می‌دانم که این پیام سخت و تلخ چه تکانی به بسیاری داده است و خواهد داد ولی به نظر من لازم است به همه گوش‌ها برسد. ما نقشی در سیاستگزاری‌ها نداریم ولی می‌توانیم با برطرف کردن پاره‌ای اشتباه حساب‌ها، در جلوگیری از جنگ، که در‌های دوزخ تازه‌ای را بر ایران باز خواهد کرد، نقشی داشته باشیم . پیام سخت ما به رفع پاره‌ای اشتباه حساب‌ها کمک خواهد کرد:
    ۱ ــ "خطر جنگ جدی نیست و امریکا نمی‌تواند جبهه تازه‌ای را بگشاید."
    امریکا در افغانستان و عراق نشان داد که اراده و توان جنگ دارد و فرو باریدن هزاران بمب هشیار و بتن شکن بر ایران برایش مسئله چند روز است.

    ٢ ــ "امریکا از هزینه‌های حمله به ایران آگاه‌تر از آن است که دست به دیوانگی بزند."
    با همه مخالفتی که در افکار عمومی امریکا با جنگ و آگاهی از پیامد‌های فاجعه‌بار آن، هست کمتر مقام مسئولی است که گزینه جمهوری اسلامی اتمی را بدتر از هر گزینه دیگر نداند.

    ۳ ــ "بمب اتمی غرور ملی و حق مسلم ماست؛ چرا دیگران داشته باشند و ما نداشته باشیم؟"
    دیگران بسیاری چیز‌های حیاتی‌تر دارند که ایران ندارد؛ آخوند‌ها هم بمب را برای غرور ملی نمی‌خواهند. اگر قرار است برنامه اتمی به بهای جنگ پیش برود بهتر است در این مورد از غرور ملی پائین بیائیم و مثلا به دریای خزر و خلیج فارس بیندیشیم.

    ۴ ــ "ایرانیان از حمله امریکا استقبال می‌کنند."
    همین اندازه کافی است به ما بنگرند که با همه پشتیبانی از امریکا در جنگ با تروریسم اسلامی به درجه‌ای با حمله نظامی به ایران مخالفیم که کاسه زهر را هم سرخواهیم کشید.
   یک اشتباه حساب دیگر هم هست که موضعگیری رادیکال ما در برطرف ساختن آن از هر زمینه دیگر موثر‌تر خواهد بود. نیرو‌های تجزیه‌طلب از پیامد‌های حمله نظامی امریکا چشمداشت‌های فراوان دارند. اکنون می‌بینند که اگر بخواهند با بهره‌گیری از مداخله نظامی بیگانه، ایران را به جائی ببرند که خاطر‌خواه‌شان است چه مقاومتی دربرابرشان سازمان خواهد گرفت و ایرانیان چه اندازه آماده خواهند بود بد‌ترین دشمنی‌ها را موقتا برای نگهداری میهن خود فراموش کنند. چنین هشداری بی‌تردید عناصر روشن‌تر و مسئول‌تر را در سازمان‌های قومی به دوباره اندیشی خواهد انداخت ــ آنها حتا با حمله نظامی نیز نخواهند توانست.

   نکته بسیار مهم در همین جاست. حزب می‌باید برای پیامد‌های جنگ، و برای پس از جمهوری اسلامی، آماده باشد. ما با موضعگیری امروزمان در بهترین موقعیت برای کاستن از هزینه‌های جنگ و برطرف کردن بد‌ترین پیامد‌های آن خواهیم بود.
هم اکنون حزب در این بزرگ‌ترین بحث ملی ما چنان موقعیتی را پیدا کرده است.

   به گمان من تا همین‌جا فضا بسیار از چند ماه پیش روشن‌تر است. در امریکا کمتر کسی درباره استقبال مردم ایران از حمله سخن می‌گوید؛ چلبی‌هائی که نمی‌توانستند شادمانی خود را از احتمال درگرفتن جنگ پنهان کنند خاموش شده‌اند و اعتباری نزد دوستان محافظه‌کار خود ندارند. مخالفت با جنگ و رویاروئی با گروه‌های تجزیه‌طلب، گفتمان غالب ایرانیان شده است. خطر جنگ نزدیک‌تر است ولی به همان درجه تلاش برای حل مشکل بالا گرفته است. همه می‌دانند که هیچ جای خوشبینی برای هیچ طرفی نیست. من نمی‌دانم سهم ما چه اندازه است ولی خوشحالم که به وظیفه خود عمل می‌کنیم.

   حزب سیاسی کارش همین است. گریز از برابر مسائل دشوار و تکرار سخنان کلی همه‌پسند که به کسی برنخورد، دنباله‌رو بودن بجای پیشتاز بودن نه شایسته حزبی سياسی است نه به هیچ امری خدمت خواهد کرد. حزب می‌باید انگشت بر حساس‌ترین جاها و مهم‌ترین مسائل بگذارد و راه‌حل‌های درست را صرفنظر از پسند و ناپسند دیگران به مردم عرضه دارد. رهبری افکار عمومی وظیفه احزاب سیاسی به ویژه در اوضاع بحرانی است؛ آنها هستند که می‌باید از امر درست دفاع کنند، و مسلم است که درست‌ترین موضع‌گیری‌ها نیز مخالفانی خواهد داشت.
* * *
   سخنرانی امروز بی آوردن یک سند دیگر کامل نخواهد شد. این سند را که تفصیل بیشتر اصل هفتم منشور حزب است ما به عنوان قطعنامه کنفرانس امریکائی (۸-۷ ژوئن ٢۰۰۳) تصویب کردیم و در کنگره پنجم، کنگره همبستگی ملی (۳-٢ اکتبر ٢۰۰۴) به عنوان سند پیوست به منشور حزب افزوده شد. برای نشان دادن حسن‌نیت کسانی که در این سال‌ها به ما از موضع دمکراسی و "حقوق ملیت‌ها" می‌تازند هیچ چیز بهتر از این نمی‌توان گفت که در چهار سال گذشته یک اشاره به این سند که موضع رسمی حزب مشروطه ایران است ندیده و نشنیده‌ایم. با آنکه آن را رسما برای یکی دو سازمان قومی فرستاده‌ایم؛ با آنکه مدت‌ها آن را در صفحه نخست سامانه حزب گذاشته‌ایم؛ با آنکه در مقالات و سخنرانی‌های بی‌شمار در این سال‌ها به آن استناد کرده‌ایم هیچ کس حتا در خرده‌گیری، از آن سخنی نگفته است. با چنین روحیه‌هائی آیا می‌توان ما را ملامت کرد که چرا دیگر حاضر نیستیم در نشست‌های بیهوده، در گفتگوی کران، شرکت جوئیم؟

   این سند را در تمامیتش بار دیگر در اینجا می‌آورم که به اندازه کافی روشن هست و جای تردید در آنچه ما برای اقوام ایرانی می‌خواهیم و آنچه برای یک نظام حکومتی غیر متمرکز و دمکراتیک، نه قبیله‌ای، می‌خواهیم نمی‌گذارد. درست است که ما برای نگهداری و دفاع از این ملت و این سرزمین همه چیز را فدا خواهیم کرد و از هر مرزی خواهیم گذشت ولی در عین حال در ارتباط با دمکراسی و حقوق بشر ذره‌ای کوتاه نمی‌آئیم:
    "از آنجا که دمکراسی يا مردمسالاری و حقوق بشر به يکديگر بسته‌اند و يکی بی ‌ديگری معنی ندارد؛
    از آنجا که رعايت حقوق مدنی و فرهنگی اقوام و مذاهب گوناگون، در مقوله دمکراسی و حقوق‌بشر هردو می‌گنجد؛
    و از آنجا که حزب مشروطه ايران مردمسالاری و اعلاميه جهانی حقوق ‌بشر و ميثاق‌های حقوق اقوام و مذاهب پيوست آن را (که در سال‌های پيش از انقلاب به امضای دولت ايران رسيد) پايه برنامه سياسی خود قرار داده است، کنگره پنجم، کنگره همبستگی ملی، اصول زير را به عنوان پيوست منشور حزب تصويب می‌کند:
      ۱ ــ ما مردمسالاری را به معنی حق برابر همه ايرانيان در حکومت بر خود توسط نهادهای انتخابی آنان می‌دانيم. هيچ تبعيض جنسيتی يا مذهبی يا قومی در ميان ايرانيان نيست. همه ساختار حکومتی و سازمان‌بندی اجتماعی بايد به اراده و در خدمت مردم و برای دفاع از حقوق افراد جامعه باشد. ما هيچ اقليتی جز در رای‌گيری نمی‌شناسيم. اقليت به معنی تمايز و تبعيض می‌بايد از قاموس سياسی ايران حذف شود.

      ٢ ــ ملت ايران از اقوام و مذاهب گوناگون تشکيل شده است که در طول هزاره‌ها با هم زيسته و از سرزمين ملی با خون خود نگهداری کرده‌اند. نيرومندی ملی و غنای فرهنگی ايران از اين تنوع قومی و مذهبی بوده است و نگهداری ويژگی‌های اقوام و مذاهب گوناگون جامعه ايرانی نه تنها يک حق دمکراتيک بلکه يک ضرورت ملی است. ملت ايران به هر بها و مانند هميشه در يک تاريخ هزاران ساله، از استقلال و يکپارچگی سرزمين ملی دفاع خواهد کرد و سياست ايران بر پايه احترام به حقوق مدنی و فرهنگی شهروندان يک جامعه دمکراتيک خواهد بود.

      ۳ ــ حقوق اقوام و مذاهب در يک نظام مردمسالار مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوق‌بشر و ميثاق‌های آن با اصل يک کشور، يک ملت منافاتی ندارد و همه اقوام و مذاهب ايران می‌توانند زير يک حکومت مرکزی با يک قانون غيرمذهبی و عرفيگرا بسر برند و فرهنگ و هويت ويژه خود را نيز در پناه همان قانون نگهداری کنند. زبان رسمی ايران زبان ملی يعنی فارسی است ولی مردم در هرجا می‌توانند به زبان مادری خود آموزش ببينند و سخن بگويند و رسانه‌های همگانی داشته باشند؛ رسوم خود را نگهدارند و از هر مذهبی پيروی کنند.

      ۴ ــ عدم تمرکز به معنی تقسيم اختيارات ميان حکومت مرکزی و حکومت‌های محلی برای کارايی و دمکراسی بيشتر ضرورت دارد. تصميم گيری امور محلی در هر محل بايد تا پايين‌ترين واحد تقسيمات کشوری توسط مردم محل انجام گيرد. حزب ما در ادامه سنت انجمن‌های ايالتی و ولايتی قانون اساسی مشروطه، حکومت های محلی را در سطح استان و شهرستان و دهستان و روستا پيشنهاد می‌کند. حکومت های محلی بر اصل تجزيه‌ناپذير بودن حاکميت sovereignty و تقسيم‌پذير بودن حکومت government استوار است. کشور ايران يکپارچه خواهد ماند و مردم ايران زير يک قانون خواهند زيست. اما ايران از يک مرکز اداره نخواهد شد و واحدهای تقسيمات کشوری، امور محلی را از اجرای قانون تا خدمات اجتماعی مانند آموزش و بهداری و امور شهری و اجرای طرح‌های توسعه و مانندهای آن که در صلاحيت حکومت مرکزی نيست با ارگان‌های انتخابی خود اداره خواهند کرد.

      ۵ ــ در تقسيم بندی استان‌های ايران که بطور سنتی جنبه جغرافيايی داشته است علاوه بر نظر مردم هر محل، ملاحظات مربوط به توسعه اقتصادی بايد در نظر گرفته شود. ايرانيان و کسانی که اجازه اقامت در ايران دارند می‌توانند آزادانه در هر جای کشور سکونت کنند. در تخصيص منابع ملی ميان استان‌ها به آنها که از امکانات کمتری برخوردارند بايد بيشتر داده شود تا به ميانگين ملی برسند. در ادامه سياست عدم تمرکز، يک مجلس سنا با نمايندگان برابر از همه استان‌ها در کنار مجلس ملی در قانونگزاری شريک خواهد بود.

    يگانگی ملی در يک جامعه آزاد و همسود، با نظام دمکراتيک و غيرمتمرکز، به ما امکان خواهد داد که با بهره‌گيری از ظرفيت اقتصادی و فرهنگی بزرگ ايران بهترين سطح زندگی را برای همه مردم ايران فراهم آوريم."
* * *
   اگر قرار است ایران یک آینده آزاد و سربلند با رفاه روزافزون داشته باشد در چهارچوب یک کشور یک ملت، ونظام سیاسی دمکراسی لیبرال و حکومت غیر متمرکز به همه آنها می‌توان رسید. کسانی که درمیان مردم ایران بجای تاکید بر نقاط مشترک به دنبال شکاف انداختن هستند نمی‌دانند چه آسیبی به همه ایرانیان از جمله خودشان می‌زنند. ما به همه آنان اطمینان می‌دهیم که در حزب مشروطه ایران بزرگ‌ترین دوستان و همکاران خود را برای ساختن یک جامعه دمکراتیک و غیر متکرکز، یک جامعه شهروندان برابر خواهند یافت. ایران، در مرکز یکی از مهم‌ترین مناطق جهان، با منابع شگرف و جمعیت جوان درس‌خوانده و بازار داخلی هفتاد میلیونی، تنها نیاز به هماهنگی و آشتی دادن نظرات و منافع گوناگون لایه‌ها و بخش‌های اجتماعی دارد تا جای برجسته خود را در جامعه جهانی بازیابد. این نخستین حقیتی است که می‌باید دریابیم: هیچ گروهی به همه آنچه می‌خواهد نمی‌تواند برسد. دومین حقیقت را از زبان دکارت باید شنید: چندگونگی که به یگانگی نینجامد آشفتگی است و یگانگی که از چندگونگی نباشد ستمگری است.

 
نوامبر‏‏ ۲۰۰۷
www.d-homayoun.info

*سخنرانی در کنفرانس اروپائی (کنفرانس یک کشور یک ملت) حزب مشروطه ایران  ۱۷ ــ ۱۸ نوامبر‏‏ ۲۰۰۷
 
نسخه قابل چاپ اين مطلب را برای دوستان خود •ای ميل• کنيد فهرست صفحه نخست