به آشکاری يک پرچم |
داريوش همايون |
حکومت
فدرال کردستان عراق در يک اقدام نمادين ولی با معانی ضمنی فراوان برافراشتن پرچم
عراق را در آن منطقه ممنوع کرده است. آن حکومت قبلا زبان فارسی را نيز ممنوع کرده
بود. اعتراض مقامات عراقی به جائی نرسيده است و فدراليسم در عراق گام ديگری بسوی
مقصد نهائی برمیدارد. صرفنظر از دلائلی که برای اين اقدام آورده میشود مسئله عمده
پيشزمينه، و طرح کلی پشت سر آن است.
کردستان عراق در ۱۵ ساله گذشته زير چتر هوائی امريکا و از سه سال
پيش حمايت نظامی آن کشور، عملا زمينه را برای روزی که بتواند بی ترس از واکنش ترکيه
اعلام استقلال کند آماده کرده است؛ و اکنون مهره حساس ديگری را بر صفحه شطرنج پيش
میراند که هم بی خطر و هم دارای اهميت سياسی و روانشناسی است. حکومت فدرال اميدوار
است اندک اندک ترکها را به واقعيتی که روی زمين دارد بوجود میآيد عادت دهد.
استقلال کردستان اکنون در دستور نيست و حکومت کردستان در دفاع از تماميت ارضی عراق
هيچ کوتاه نمیآيد ــ به اين دليل ساده که اکنون زمان اين سخنان نيست؛ و به اين
دليل ساده ديگر که تماميت ارضی در يک کشور فدرال ــ که گويا تنها صورت دمکراسی است
ــ مسئلهای همواره قابل مذاکره است ــ مگر آنکه مانند امريکا تجربه جنگ چهار ساله
مشهور به جنگ انفصال (۶۴- ۱۸۶۰با بيش از ۶۰۰ هزار کشته) پشت سرها باشد. همه تجزيه
طلبان خواهان فدراليسم اين را میدانند.
اينکه عراق و کردستان به کجا میروند در اينجا موضوع بحث نيست.
ولی هر تحولی در عراق برای ايران اهميت دارد ــ به اندازهای که رئيس جمهوری پيشين
اسلامی و مامور روابط عمومی رژيم نيز که برای نرم کردن امريکائيان به آن کشور رفته
است در آنجا که مخالف بيرون رفتن نيرو های امريکائی از عراق است راست میگويد. در
تهران فعلا پايان اشغال عراق را به صلاح خود نمیدانند. پائين کشيدن يک پرچم و بالا
بردن پرچمی ديگر که اتفاقا با پرچم يک حزب قومی ــ نمونه بالای خودی و غير خودی ــ
يکی است، میبايد هر ايرانی آگاهی را به انديشه بيندازد. اصرار پارهای سازمانهای
قومی به فدرال کردن کشوری با ساخت غير فدرال، و آمادگی عناصری از چپ و راست به
پذيرش راه حلهای اين چنينی يا در شکل پوشيدهترش، دادن حقوق سياسی به اقوام، در
پرتو تحولاتی از اين دست معنی خود را آشکار میسازد.
میگويند مسئله قومی ايران را که هست و میبايد در مرکز توجهات
قرار گيرد فراموش نکنيد. میگويند میبايد به تبعيض و ستم بر اقليتها پايان داد.
میگويند مردم بايد آزاد باشند به زبان مادری خود درس بخوانند. میگويند امور مردم
در هر محل میبايد به دست خودشان باشد. اينها همه درست است و پابرجاترين سازمان
سياسی در دفاع از يکپارچگی ملی و سرزمينی ايران، جامعترين طرح را در اين باره
ارائه کرده است. ولی آنها که پيوسته دم از حقوق و تبعيص و ستم میزنند حاضر نيستند
نيم نگاهی نيز به اين طرحها بيندازند. اگر هم ناچار باشند پاسخی بدهند اعلام
میدارند که حقوق شهروندی ــ همانکه پيشرفتهترين و آزادترين و عادلانهترين
کشورهای جهان از آن بهرهمندند ــ کافی نيست. ظاهرا هيچ چيز جز جدائی که بخش نهائی
دستور کار agenda پارهای سازمانهاست کافی نخواهد بود. اعلاميه جهانی حقوق بشر و
ميثاقهای آن در حقوق مدنی و فرهنگی اقليتهای مذهبی و قومی به اندازه کافی
دمکراتيک نيست و به کار سروران نمیآيد.
* * * آن
نهاد يا کنگره "ملی" که بکوشد بر گرد چنين ايدههائی شکل گيرد نمیتواند چشمان
خود را بر حقايقی به آشکاری يک پرچم ببندد. موضوع اين نيست که چند تن در اينجا و
چند تن در آنجا میخواهند جايگزينی برای جمهوری اسلامی سرهم کنند و مسائلی مانند
فدراليسم و بخش کردن ايران به اقوام دارای حقوق سياسی برايشان مهم نيست و حساسيتی
به آن ندارند. آنها میتوانند هر حساسيتی داشته و نداشته باشند. مسئله اين است که
در پيرامون ما دارند روی داوهائی بازی میکنند که سرنوشت کشورها و جان ميليونها
انسان در گرو آن است. کسانی که از گرد آمدن معدودی نمايندگان چپ و راست، که نه،
تنها نمونه است و نه تازگی دارد، چنان ازخود بی خود شدهاند که سمرقند و بخارا را
به خال هندوئی میبخشند بهتر است از اسب شوق پياده شوند و معانی الفاظی را که بی
آگاهی و مسئوليت بر قطعنامهها میآيد دريابند. آيا جايگزين جمهوری اسلامی
میبايد آماده کردن مقدمات حقوقی و سياسی تجزيه ايران باشد تا جنگی به ياری بيايد
و اسباب ماديش را نيز فراهم سازد؟
بهترين راه برطرف کردن خطر، پيشگيری است. برای ايران دارند
خوابهائی میبينند و ناآگاهانی نيز ممکن است بازيچه شوند. اگر از هم اکنون بی
پرده پوشی، بی ملاحظه اينکه کسانی، هر که باشند برنجند، مسائل شکافته شوند؛ اگر
از هم اکنون سخت در برابر هر طرحی که بوی خطری از آن برآيد موضعگيری شود چه بسا
بتوان در آينده بی دست زدن به زور جامعهای ساخت که از تبعيض به همان اندازه دور
باشد که از گرايشهای تجزيه طلبی. همسوی شدن نيرو های سياسی گوناگون بسيار لازم
است ولی کوششهائی که از يک سالی پيش در اين رفته نه تنها پارهای سازمانهای
قومی را افزون خواهتر کرده؛ نه تنها اختيار تعيين شرايط همکاری را به آنها داده؛
بلکه آرمان رسيدن به همرائی را دورتر از آنچه يک سالی پيش بود برده است. همين بس
که پای سخن مهمترين سازمانهای سياسی چپ و راست بنشينند. کاری کردهاند که ديگر
در اينکه اصلا بتوان از ملت ايران به عنوان شهروندان برابر بی هيچ تمايز قومی و
مذهبی سخن گفت توافقی نيست.
امروز ما اختلاف اصولی در مسئله حياتی يکپارچگی ملی ايران را
بر سر بدگمانی نهادهايم؛ بدگمانی بيش از هميشه، در ميان کسانی که يک سال و نيم
پيش با هم فراخوان ملی رفراندم را پشتيبانی کردند. در آن فرا خوان همه
میتوانستند به بهينه، و نه بيشينهء، خواستهای خود برسند. هنوز هم میتوان به آن
اصول بازگشت؛ هميشه میتوان بازگشت. چاره بهتری نيست. به عراق بنگريد.
سپتامبر ۲۰۰۶
www.d-homayoun.info
|