هنوز هم بسياری از وعده هايی که در زمان مظفرالدين شاه داده شد تحقق نيافته است |
چهاردهم مرداد نود وهشتمين سالگرد روزی است که مظفرالدين شاه
قاجار، فرمانروای وقت ايران در واپسين روزهای عمر خود فرمانی را امضا کرد که به
موجب آن، نهاد حکومت رسماً از نهاد سلطنت جدا شد و مردم ايران با ورود به عصر
تازه ای از تاريخ خود، گامهای خود بسوی تجدد را شتاب بخشيدند.
حکومت ايران به مشروطه سلطنتی تغيير يافت تا
مردمسالاری و آرمانهای انسان نوين در آن تحقق يابد، اما موانع گوناگونی که برخی
ريشه در ويژگيهای مردم و سرزمين ايران دارد و برخی از خارج بدان تحميل شد، هيچگاه
تحقق تمام اهدافی را که انقلاب مشروطيت نويد بخش آن بود امکان پذير نساخت.
اکنون که نودوهشت سال از صدور فرمان مشروطيت می گذرد، هنوز برخی از خواستههايی
که آن زمان مطرح شد بی پاسخ مانده است.
اهداف جنبش مشروطه تا چه حد تحقق يافته است؟ گزارش
ماريا سرسالاری - برنامه جام جهان نما
با گذشت قريب به يک قرن، الگوی مشروطيت هنوز در
گفتمان سياسی ايران مطرح است، هرچند نگرشی که به اين الگو وجود دارد دچار تغيير و
تحولاتی شده است.
طی سالهای اخير و بويژه پس از روی کارآمدن دولت اصلاح طلب محمد خاتمی، برداشت
تازه ای از مشروطيت نيز از سوی بخشی از اصلاح طلبان مطرح گرديد.
اين بخش از اصلاح طلبان که به "مشروطه خواهان" معروف شده اند و بيشتر در جبهه
مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، دو تشکل عمده سياسی اصلاح طلبان
متمرکزند، خواهان محدود و مشروط کردن نهادهای غيرمنتخب در جمهوری اسلامی، بويژه
رهبری اند تا امکان تحقق دموکراسی در چارچوب قانون اساسی کنونی ايران فراهم آيد.
در عين حال، مشروطه خواهانی که همچنان به دنبال بازگشت سلطنت، اما به شکل مشروطه
و با رعايت جدايی حکومت از سلطنت هستند نيز به فعاليت خود و مطرح کردن و تبليغ
الگوی خود ادامه می دهند.
هر دو گروه صرف نظر از اينکه تا چه حد در جامعه ايران طرفدار دارند، الگوی خود را
بيش از ساير الگوها ضامن سعادت ايرانيان می دانند.
ما از احمد قابل، پژوهشگر مسائل سياسی و اسلامی که از طرفداران نظريه "مشروطه
خواهی" در چارچوب جمهوری اسلامی است و همچنين از داريوش همايون، رايزن حزب مشروطه
ايران که در خارج از ايران فعال است، خواستهايم به معرفی الگوی خود از مشروطيت و
همچنين نقد الگوی يکديگر بپردازند.
شما هم با خواندن متن کامل نوشتارهايی که اين دو صاحبنظر ديدگاههای خود را در
آنها مطرح کردهاند، نظر خود را درباره الگوی حکومتی پيشنهادی آنان مطرح کنيد.
احمد قابل، پژوهشگر در مسائل
اسلامی و سياسی و عضو جبهه مشارکت
'بهتر است
همين جمهوری اسلامی را دموکراتيک کنيم'
يادم هست که پيش از انقلاب مردم احساس عقبماندگی می کردند که فردی با آن شکل و
شمايل و با آن خرج و برجی که داشت به عنوان سلطان وجود داشته باشد |
احمد قابل از جمله محققان اسلامی است که از حوزه علميه برخاسته و از شاگردان آيت
الله حسينعلی منتظری، مرجع شيعی و بلندپايه ترين روحانی منتقد حکومت ايران است،
وی نيز همچون تعداد زيادی از اصلاح طلبان مدتی را در زندان گذرانده است:
---------------------------------------
الگوی حکومتی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران ارائه شده است را میتوان
با روش مشروطه اعمال کرد که البته امکان دارد در مواردی نياز به بازنگری در اين
قانون اساسی وجود داشته باشد که خود قانون اساسی اين امکان را فراهم آورده است.
حتی در اين قانون اساسی سازوکاری برای محدود کردن قدرت زيادی در نظر گرفته شده که
در اختيار يک فرد [رهبر] قرار دارد اما اين سازوکار هيچگاه به کار گرفته نشده
است.
در قانون اساسی بنا بود مجلس خبرگان بر رهبری نظارت داشته باشد در حالی که در
عمل، عکس آن صورت گرفت و مجلس خبرگان به نهادی فرمايشی تبديل شد که بايد اعضای آن
مورد تأييد نهاد ديگری که زيرمجموعه رهبری است قرار بگيرند.
اگر اين قانون اساسی آن گونه که پيش بينی شده بود به مرحله عمل در میآيد،
میشد
از دل آن الگوی حکومتی مشروطه و دموکراتيک بيرون کشيد، حتی با وجود ولی فقيه.
در اين روش، رهبری در مقابل مجلس خبرگانی که نماينده حقيقی ملت است پاسخگوست و
توانايی لازم برای نظارت بر رهبری را دارد و اگر رهبری از خواست و اراده اکثريت
مردم تخلف کند، مجلس میتواند
او را مورد پرس و جو قرار دهد و حتی عزل کند.
هدف اين است که
ما در جامعهای
زندگی کنيم که در آن عدالت، رفاه، آزادی و توسعه وجود داشته باشد و ما نمیدانيم
ابزارهايی که پيشتر از آنها استفاده نکردهايم
چقدر در رساندن ما به اين هدف موفق و کارآمد خواهند بود. |
من معتقدم اگر کسانی که قانون اساسی جمهوری اسلامی را به اجرا درآوردند نگاه
مخالف با مقوله دموکراسی نداشتند و با مشروطيت حقيقی قدرت مخالف نمیبودند
و دنبال ولايت مطقه نمیرفتند،
میتوانستند
و هنوز هم میتوانند
حکومتی دموکراتيک و مشروطه در ايران پياده کنند.
در جامعه ما هنوز دغدغههای
دينی وجود دارد و با توجه به اين واقعيت بهتر آن است که همين الگويی که اکنون در
قالب جمهوری اسلامی وجود دارد مشروطه و دموکراتيک کنيم، نه اينکه دنبال الگوهای
ديگری برويم که نمیدانيم
چه کسانی میخواهند
پياده کنند و چه از آب درخواهد آمد.
هدف اين است که ما در جامعهای
زندگی کنيم که در آن عدالت، رفاه، آزادی و توسعه وجود داشته باشد و ما نمیدانيم
ابزارهايی که پيشتر از آنها استفاده نکردهايم
چقدر در رساندن ما به اين هدف موفق و کارآمد خواهند بود.
در مورد الگوی مشروطه سلطنتی هم، مردم ايران مثل مردم انگليس يا ژاپن نيستند که
فکر کنند حتماً بايد نمادی سلطنتی در رأس مملکت وجود داشته باشد، چون اگر چنين
تفکری داشتند نبايد در سال 1357 تصميم میگرفتند
که سلطنت را به جمهوری تبديل کنند.
يادم هست که پيش از انقلاب مردم احساس عقبماندگی میکردند
که فردی با آن شکل و شمايل و با آن خرج و برجی که داشت به عنوان سلطان وجود داشته
باشد.
جامعه ما اقتضا ندارد که شغل و منصبی تشريفاتی وجود داشته باشد و در حالی که
بسياری از مردم در فقر به سر میبرند
هزينههايی
صرفاً برای داشتن نمادی سلطنتی صورت بگيرد.
اگر در ميان مردم ايران کسانی نسبت به سلطنت ابراز علاقه میکنند
هم در مقام مقايسه ميان پيش و پس از انقلاب است که میگويند
آن زمان بهتر از حالا بود نه اينکه طرفدار سلطنت باشند.
داريوش
همايون، رايزن حزب مشروطه ايران
'در کشورهايی
همچون ايران جمهوری دير يا زود قربانی ديکتاتوری میشود'
برخی اصلاح طلبان مشروطه را در آئينه دق جمهوری اسلامی تصوير کرده و به همان شکل
معوج و معيوب عرضه کرده اند |
داريوش همايون پيش از انقلاب در
ايران روزنامه نگار و قائم مقام دبيرکل حزب رستاخيز و همچنين وزير اطلاعات و
جهانگردی بوده و از تشکيل دهندگان حزب مشروطه ايران است که در سال 1992 فعاليت
خود را آغاز کرد.
---------------------------------------
جنبش مشروطه جنبش روشنگری ايران بود و جنبههای
مختلف فکری، فرهنگی، اجتماعی و سياسی داشت و آن را نمیتوان
آن گونه که برخی نويسندگان جا انداختهاند
فقط در حکومت پادشاهی خلاصه کرد.
حکومت مشروطه به معنی پادشاهی مشروط نيست، بلکه به معنای حکومت قانون است و میتواند
به يکی از دو شکل جمهوری يا پادشاهی پارلمانی اجرا شود.
الگويی که ما برای ايران در نظر داريم، دموکراسی در شکل پادشاهی پارلمانی است که
اگر به صورت آزادانه به مردم ايران عرضه شود، مردم به قانون اساسیای رأی خواهند
داد که حکومت مشروطه سلطنتی را الگوی حکومتی قرار دهد.
اينکه اين الگو تا چه حد ميان مردم مقبوليت داشته باشد بستگی به اين دارد که تا
چه حد در ايران امکان اظهارنظر وجود داشته باشد.
ما تلاش میکنيم
که شرايطی برقرار شود که مردم ايران طی همه پرسی در صورت تمايل به حکومت پادشاهی
رأی بدهند.
پادشاهی مشروطه دارای دو خاصيت است که برای آينده ايران اهميت بسياری دارد:
اين نوع حکومت بهتر از جمهوری میتواند
در ايران از دموکراسی و نهادهای دموکراتيک دفاع کند.
ملت ايران موزائيکی از اقوام و
مذاهب مختلف است و وجود پادشاه مشروطه کمکی خواهد بود به حفظ وحدت ملی و آرام
کردن تنشهای موجود ميان اين اقوام و مذاهب |
ايران از لحاظ سياسی و اجتماعی
کشوری است بسيار از هم گسيخته و بيست وپنج سال حکومت جمهوری اسلامی به سياست
ايران که پيش از انقلاب هم سياستی بيمار بود چنان آسيبی زده که ما برای درمان آن
به پارهای نهادهای ثابت و بکلی بيطرف و بی مسئوليت نياز داريم که دور از هر
شائبه قدرت اما دارای احترام اخلاقی باشند و بتوانند در فضای پرتضاد و اختلاف
ايران تعادل و ثبات برقرار کنند.
پادشاهی مشروطه که بدون هيچ اختيار حکومتی باشد میتواند
چنين ثباتی را به وجود بياورد و مردم را برای دفاع از نهادهای دموکراتيک بسيج
کند.
نمونه اين راه حل را در اسپانيا ديديم که با پايان حکومت ديکتاتوری فرانکو در سال
1975 در شرايطی قرار داشت که نهاد دموکراسی بسيار ضعيف بود و برای دفاع از اين
نهاد، کمک پادشاه مشروطه لازم آمد.
بيشتر جمهوريها در کشورهايی که در شرايط مشابه ايران به سر میبرند دير يا زود
قربانی ديکتاتوری نظامی میشوند،
اما پادشاهی مشروطه بهتر میتواند
کشور را از خطر ديکتاتوری نظامی مصون نگه دارد.
ايران در صورت سقوط جمهوری اسلامی وضعيت سياسی آسيب پذيری خواهد داشت و بد نيست
که عاملی کمکی به نام پادشاهی مشروطه را برای پيشگيری از اين آسيبها به کار
گيريم.
از سوی ديگر، ملت ايران موزائيکی از اقوام و مذاهب مختلف است و وجود پادشاه
مشروطه کمکی خواهد بود به حفظ وحدت ملی و آرام کردن تنشهای موجود ميان اين اقوام
و مذاهب.
جامعه سياسی ايران در پنجاه سال
گذشته و در پی کودتای 28 مرداد [که با دخالت خارجی انجام گرفت] دچار شکافی
پرنشدنی شد و به همين دليل نتوانست بر دو مخالف عمده توسعه و تجدد، يعنی ارتجاع
مذهبی و استبداد پادشاهی غلبه کند |
من اينجا تأکيد میکنم
که ما به هيچ وجه حاضر نيستيم که حکومت کنونی در ايران از طريق دخالت خارجی سقوط
کند.
جامعه سياسی ايران در پنجاه سال گذشته و در پی کودتای 28 مرداد [که با دخالت
خارجی انجام گرفت] دچار شکافی پرنشدنی شد و به همين دليل نتوانست بر دو مخالف
عمده توسعه و تجدد، يعنی ارتجاع مذهبی و استبداد پادشاهی غلبه کند.
اين تجربهای
شد که نشان میدهد
ما نبايد هرگز کمترين شائبه دخالت خارجی برای تغيير رژيم ايران را بپذيريم.
البته مداخله با پشتيبانی تفاوت دارد و ما طرفدار پشتيبانی صميمانه همه دنيا از
مبارزه مردم ايرانيم.
در مورد آن نوع مشروطه که برخی اصلاح طلبان ايران در چهارچوب جمهوری اسلامی به
دنبال آنند بايد گفت که آنها مشروطه را در آئينه دق جمهوری اسلامی تصوير کرده و
به همان شکل معوج و معيوب عرضه کردهاند.
آنها هم مشروطه را با مشروط يکی گرفته و گوشه کوچکی از مشروطيت را به همه آن
تعميم دادهاند، منظور آنها مشروط و محدود کردن قدرت ولی فقيه است که هيچ ربطی به
دموکراسی ندارد.
جمهوری اسلامی اگر همچنان نظامی اسلامی باقی بماند و نهادهايی مانند رهبری و
شورای نگهبان و مجلس خبرگان داشته باشد باز هم نمیتواند
دموکراسی باشد، دموکراسی در صورتی ممکن است که اين نهادها از جمهوری اسلامی گرفته
شود و در واقع اسلام از حکومت کنار گذاشته شود.
اين تصحيح درباره
مصاحبه بالا از سوی آقای همايون رسيده است:
۱ ــ من درباره ۲۸ مرداد هيچ صفتی و بويژه هرگز صفت کودتا بکار نمی برم و نوشته
های بيشمار من شاهدی بر آن است.
۲ ــ عبارت " که با مداخله خارجی ..." پس از اشاره ای که به ۲۸ مرداد کرده ام در
قلاب [ ] آمده است نه در کمانک ( ) که نشان می دهد از نويسنده گزارش است و نه از
من. ممکن است خوانندگانی تفاوت ميان اين دو نشانه را ندانند.
۳ ــ مصاحبه من به صورت اصلی با صدای من قابل شنيدن است.
link to original article |