امير آرمين (راديو فردا): انتخابات مجلس
هفتم محمد خاتمی، رئيس جمهوری ايران، را در موقعيتی بغرنج قرار داده است. بخش
قابل توجهی از جناح اصلاحگرا و هواخواهان اصلاحات در ميان برخوردار بودن از
شرايط رای، چشم به اين دوخته بودند که در صورت عدم عقب نشينی کامل شورای
نگهبان از رد گسترده صلاحيت همه نمايندگان داوطلبی که قانونا مشکلی نداشتند،
محمد خاتمی و دولت او انتخابات را برگزار نکنند. اما آقای خاتمی اعلام کرده
است که در شرايط کنونی بهتر ان است که با تمام ايرادها و نواقص موجود، دولت
انتخابات را برگزار کند. مساله تاثير اين موضع گيری آقای خاتمی بر ميزان
اعتبار او بر افکار عمومی، موضوع ميزگرد امشب راديو فردا درباره مجلس هفتم
است. آقای محمد بسته نگار، فعال ائتلاف نيروهای ملی – مذهبی در تهران؛
داريوش همايون، رايزن شورای مرکزی حزب مشروطه ايران؛ و مليحه محمدی، فعال
سياسی طيف چپ در برلين؛ ميهمانان اين ميزگرد هستند و امير مصدق کاتوزيان
گرداننده آن است. با هم گوش می کنيم.
امير مصدق کاتوزيان (راديو فردا): در اين
ميزگرد در چهارچوب بررسی انتخابات مجلس هفتم، قصد داريم به اين موضوع
بپردازيم که در ارتباط با اين انتخابات محمد خاتمی، رئيس جمهوری ايران، در چه
موقعيتی قرار گرفته است؟ می دانيم که آقای خاتمی در تازه ترين نطق خود از
توصيه به مردم برای مشارکت در انتخابات دوری جويی کرده اند و پاره ای از
تحليلگران همين را نشانه ای از نارضايتی او از شرايطی دانسته اند که قرار
است انتخابات مجلس هفتم در آن برگزار شود، به ويژه که در ارتباط با همين
انتخابات می دانيم که آقای خاتمی قبلا گفته بودند که دولت ايشان تنها
انتخاباتی را برگزار خواهد کرد که رقابتی و آزاد باشد، در عين حال اين که به
رد گسترده صلاحيت ها توسط شورای نگهبان انتقاد کرده بود. از طرف ديگر بعد از
گفته رهبر جمهوری اسلامی که انتخابات نبايد عقب بيافتد و بايد روز اول اسفند
سر موعد برگزار شود، آقای خاتمی گفتند انتخابات سر موعد برگزار خواهد شد.
الان هم شماری از احزاب اصلاحگرا گفته اند برای تسليم نکردن تمامی کرسی های
مجلس به جناح راست، در انتخابات شرکت خواهند کرد و مردم را دعوت به شرکت در
اين انتخابات می کنند. حال تمام اين ها آقای خاتمی را در چه موقعيتی قرار
داده است از لحاظ اعتباری که در افکار عمومی جامعه داشته و دارد؟ آقای محمد
بسته نگار، با پاسخ شما به اين سوال آغاز می کنيم.
محمد بسته نگار (فعال ائتلاف نيروهای ملی – مذهبی،
تهران): با توجه به اين مساله که آقای خاتمی از هفته های گذشته خيلی
اصرار عجيبی داشتند به اين که انتخابات بايستی آزاد، عادلانه، و رقابتی باشد؛
به دلايلی چون می بينند که اين مساله کاملا قابل اجرا نيست به نحوی عقب کشيده
اند. حال ما با تمام احترامی که به ايشان داريم، چون با اساس قيم سالاری و
صغير دانستن مردم مخالفيم، بزرگان و شخصيت های ما هرچند که برای ما عزيز و
گرانقدر هستند و ديدگاه های آن ها برای ما محترم است، ولی حق برخورد قيم
مابانه با ما ندارند و در نهايت اين مردم هستند که بايستی تصميم نهايی خودشان
را بگيرند.
ا.م.ک.: آقای داريوش همايون، از لحاظ شما
مجموعه اين داده ها و آگاهی ها درباره موضع آقای خاتمی وجهه ايشان را در چه
موقعيتی قرار داده است؟
داريوش همايون (رايزن شورای مرکزی حزب مشروطه ايران):
آقای خاتمی اين که اظهار نظر نکرده است که مردم شرکت بجويند، نه از اين بابت
بوده است که ناخرسندی خودش را نشان دهد، بلکه از اين نظر بوده است که می
داند ديگر مردم به سخن او کمترين توجهی نمی کنند و در نتيجه بيش از اين خودش
را سبک نکرده است. خاتمی تاثيری نداشته است مدت ها است در روند سياسی ايران،
امروز هم ندارد و زمان را خواهد گذراند تا پايان دوره رياست جمهوريش به يک
صورتی، چند تا هم سخنرانی خواهد کرد مثل هميشه. مساله عمده اين است که مردم
ايران چه واکنشی نشان بدهند که آن جور که تصور می رود و پيداست، تقريبا کسی
شرکت نخواهد کرد در اين انتخابات جز يک درصد بسيار کوچکی به دلايل گوناگون و
اصلا موضوع دوم خرداد و اصلاحات توسط اصلاحگران از درون برچيده شده است و من
يک جايی ديدم که نوشته بودند که جنازه مردم سالاری حال بايد تشييع بشود، مردم
سالاری در کار نبوده است در اين شش – هفت سال هم.
ا.م.ک.: خانم مليحه محمدی، الان فکر می کنيد
که در شرايط فعلی آقای خاتمی در چه موقعيتی قرار گرفته اند از لحاظ وجهه
عمومی؟
مليحه محمدی (فعال سياسی طيف چپ، برلين): به
لحاظ وجهه عمومی مشخص است که ما با يک افکار عمومی مواجه هستيم که به اصطلاح
تب و تاب های خودش را دارد در بحران های اجتماعی. آقای خاتمی به اصطلاح درصد
محبوبيتشان در جامعه همين طور که از نظرگاه های گوناگونی صحبت می شود، افول
داشته است. در اين شکی نيست. چنين موضعی که اخيرا ايشان گرفته اند، مسلما در
اذهان ساده تر آقای خاتمی خيلی سريعتر متهم می شوند، برای اين که صورت ظاهر
قضيه عقب نشينی است و عقب نشينی به هر حال خوشايند انسانی که رو به آينده
دارد هيچ وقت نبوده است. من اين احتمال را می دهم که بر اساس نگاه خودم که
معتقدم که دوم خرداد تاکنون کمترين دستاوردش برآمد اپوزيسيون در درون حاکميت
است، آگاهی جامعه به خواسته های خودش و پايداری بخش های آگاه جامعه بر اين
خواسته، اين ها دستاورد دوم خرداد است. يعنی که دستاوردهای اين روندی است که
با همه نواقصش و افت و خيزهايش تا به امروز و اين جا آمده و بوده است. حالا
استعفای مجلسی ها و پايداری مجلسی ها رويکردی از اين روند است و ايستادن آقای
خاتمی و دولتش بر اين جايی که الان هستند و پافشاری بر اين که آن جايی که
بودند کماکان باقی مانده اند، رويکرد ديگری است. جامعه بايد تعدلی داشته باشد
در شريط بحرانی و من معتقدم که حضور آقای خاتمی می تواند تضمينی باشد بر اين
که يک سرکوب و قلع و قمعی صورت نگيرد اولا از اصلاح طلبان و از نيروهايی که
دارند به صراحت، نظير آقای بسته نگار، ملی – مذهبی ها، و نيروهای ديگری که در
ايران هستند، به استلزام اين که به هر حال رئيس جمهوری آن جا است که آن ها می
دانند به لحاظ انديشکی با نيرويی هست که الان استعفا کرده، بيرون صحنه است، و
تحريم کرده است و به لحاظ قانونی هنوز آن جا جايگاه دارد. اين يک تضمين است
از اين بابت خوشايند است و من فکر می کنم که وجود اپوزيسيون قانونی در ايران
در صورتی که بتواند موفق شود، حالتی که جامعه دچار سرکوب نيروهای ميانه نباشد
که راديکال ها آن جا به طريق اولی محرومتر خواهند بود، اين ها می تواند
دستاوردهای مثبت ايستادگی خاتمی و دولت باشد مضافا بر اين که آن ها می توانند
امانتدار اين انتخاباتی باشند که اگر به دست جناح راست بيافتد قطعا هر چيزی که
خودشان می خواهند را به هر ترتيبی که می خواهند از تنور در خواهند آورد.
ا.م.ک.: آقای بسته نگار، صحبت های خانم محمدی
را شنيديد. حال صحبت ايشان ناظر بر اين است که آقای خاتمی رئيس جمهوری هستند
معقتد به نظام، اما در عين حال منتقد نظام هم هستند. چنين رئيس جمهوری به طور
عملی چکار می تواند بکند که وجهه اش به آن صورتی که آقای همايون می گويند که
مدت ها است به ان لطمه زده شده است، جور ديگری باشد؟
محمد بسته نگار: يکی از ويژگی های آقای خاتمی
اين بود که هيچ گاه در صدد اين نيامده است که افکار و انديشه های خودش را به
مردم تحميل کند و اين به دنبال افکار و انديشه هايی بوده است که در گذشته
امثال مرحوم بازرگان، مرحوم طالقانی، شريعتی، مطهری، و دکتر مصدق داشته اند و
آقای خاتمی هم دنباله رو همين تفکر و همين انديشه بوده است. منتهی انتقادی که
ما داريم اين است که آقای خاتمی بيش از اين ها می توانست در مقابل اين مسائلی
که در پی چند هفته اخير به وجود امده است، ايستادگی بکند. شما اگر اصل نهم
قانون اساسی را ملاحظه بفرماييد، در آن جا می گويد در جمهوری اسلامی ايران
هيچ فرد يا گروه يا مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضی کشور
آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانين و مقررات، سلب کند. اين است که بر
اين اساس آقای خاتمی می توانست روی آزادی های مشروع که مهمترين آن ها آزادی
انتخابات است، بيش از اين مقداری که بود پافشاری کند.
ا.م.ک.: آقای همايون، پاسخ بدهيد به نقطه نظر
خانم محمدی و همين طور اگر نکته ای هست در مورد حرف های آقای بسته نگار.
داريوش همايون: خاتمی ترديدی نيست که در دو
سال اول رياست جمهوريش آثار خوبی به جا گذاشت که خودش تصميم گرفت که دنبال
نکند و دربست در اختيار ولايت فقيه قرار بگيرد که اين چهار– پنج سال اخير در
اين نقش سپری شده است. اما راجع به اين که او دنباله رو آن بزرگورانی است که
آقای بسته نگار گفتند، من سترونی آقای خاتمی و بی اثری اش را فقط ناشی از
کاستی های کاراکترش نمی بينم. همان عقايدی که مجموعه رئيس جمهوری فعلی را
تشکيل می دهد و زمينه فکری و زمينه عملکردش را تشکيل می دهد، سترونی و بن بست
در همان جاها است. اين موادی که از قانون اساسی می خوانند، همه درست است، ولی
قانون اساسی جمهوری اسلامی هم مثل خود قرآن پر از احکام ناسخ و منسوخ است.
بسته به اين است که زور در دست کيست و از قرآن هم تعبيرهای گوناگون می کنند،
فقه پويا از تويش در می آورند و فقه پويا اولين محصولش البته نظريه ولايت
فقيه است و زور از آغاز در طرف ولايت فقيه و شورای نگهبان بوده است که آن مواد
را اگر بخوانيم، می بينيم که اصلا اين يک ماده ای را که قرائت فرمودند به طور
کلی از اعتبار می اندازد. ما در ايران با يک نظامی سر و کار داريم به کلی
ناهنگام و متعلق به هزار سال پيش. اين با قرص های مسکنی مثل خاتمی اصلاح پذير
نيست و اتفاقا يک نقص اين جور اصلاحگران اين است که مدت ها تصميم گيری را به
عقب می اندازند و مردم را دچار توهم می کنند و افکار عمومی جهان را به اشتباه
می اندازند که زمانش به هر حال سرآمده است و تقصير خودشان هم هست. موضوع فقط
خاتمی هم نيست، اگر مجلس ششم در همان يکی دو ماه اول شروع به کارش اين
مقاومتی که وقتی صلاحيت خودشان را رد کردند نشان داده بود، اصلا سرنوشت ايران
و سرنوشت اصلاحات عوض شده بود. ولی خوب، نيست، در آن ها اصلا آن علاقه و آن
بستگی و آن تعهد نه به دموکراسی است و نه به آينده ايران. نگران خودشان و نام
خودشان هستند که بر باد رفت و از بين رفت.
ا.م.ک.: خانم محمدی، صحبت های آقای همايون را
که در جاهايی با صحبت های شما کاملا تفاوت داشت، شنيديد. حال درخواستم از شما
اين است که علاوه بر اين که اگر واکنشی داريد که می خواهيد نشان بدهد، اين
کار را بکنيد؛ به اين پرسش هم جواب بدهيد که بعضی از تحليلگران می گويند که
به هر حال جنبش دوم خرداد و آمدن سر کار اصلاح طلبان و آقای خاتمی در راسشان
متکی به افکار عمومی مردم و حمايت آن ها بود. آيا اين که اين افکار عمومی آن
طور يکه خودتان می گوييد ديگر سمت و سوی ديگری دارد می گيرد، باعث نمی شود که
يک مقدار آن پيشرفت هايی که به آن اشاره می کنيد در مرحله عقب نشينی برود؟
مليحه محمدی: من فکر می کنم که دستاوردهای دو
خرداد در يک وجوهی از خودش برگشت ناپذير است. اين نکته هم که اصلا دو خرداد
حاصل اراده جامعه بوده است، جز اين نمی تواند در هيچ جامعه ای اتفاقی به اين
شکل بيافتد. اين دستاوردها بخشا تغيير ناپذير هستند، يعنی من زمانی که آقای
خاتمی کانديد شده بود، بحث زياد بود همان موقع برای اين که تحريم بشود و آن
انتخابات نشود. استدلال من اين بود که چنين حضوری با چنين مانيفستی، برای من
آن زمان قابل اجرا نبود آن زمان وعده های آقای خاتمي. مهم اين بود که چنين
مانيفستی ارائه بشود و ارتقاء خواست جامعه را در پی داشته باشد. اين نفر بعدی
هر کس که باشد، گيرم که آقای خاتمی نتواند منصرف بشود، مساله اين بود که اين
ادعاها، ادعاهای جامعه خواهد شد و چنين شده است تا حالا. جامعه راه های
گوناگونی را برای تغيير در پيش روی خودش داشته است، شورش هايی اتفاق افتاد در
شهرهای ايران. ديديم که پی گرفته نشد. مجموعه جامعه ايران و مجموعه دلايلی که
اين جا جای بحثش نيست، انتخاب کرد راهی را که کم هزينه باشد. حال آن افکار
عمومی اما به کجا معطوف است، من معتقدم دوره دوره انفعال سياسی است. در چنين
دوره انفعال سياسی، بازی سياسی معين که بتواند کاری بکند که جامعه به سوی هيچ
کدام از افراطی گری ها نرود، شرط به اصطلاح تحقق و رشد نيروهای دموکرات است.
در مورد صحبت های آقای همايون من معتقدم که اين نسل از سياستمداران ايرانی به
لحاظ تعهد و به لحاظ اين که به نام و ننگ خودشان پايبند نبودند، بلکه پی ارزش
هايی بودند که صداقت اين را هم داشتند که وقتی اين ارزش ها در طی زمان محقق
نمی شود به قدرت زمانه نه بگويند، اين ها بی نظير هستند در تاريخ ما. اولين
کسان در تاريخ سياسی ما هستند که در عين اين که در قدرت بوده اند و امکان
بهره برداری از آن را هم داشتند، به قدرت نه گفتند. بنابراين من به صحبت های
آقای همايون در اين بخش معترض هستم. اين ها کسانی هستند که معتقد به
راديکاليسم اسلامی بوده اند، اما وقتی که ديدند که ارزش های مورد اعتقاد آن ها
را پاسخ نمی دهد آن حرکت، آمدند وايستادند. من اين را به فال نيک می گيرم.
واقعا خجسته ترين اتفاقی است که می تواند در يک جامعه ای که می خواهد گذار
مسالمت آميز داشته باشد به دموکراسی، يک روند خجسته ای است که آن وقت از دل
حاکميت محالفت معقولی صورت گيرد که خواستار تغيير همان حاکميتی بشود که روزی
٩۸ درصد مردم به آن رای مثبت دادند.
ا.م.ک: حال به مرحله جمع بندی می رسيم. آقای
بسته نگار، اين انتخابات مجلس هفتم ايران را در شرايطی گذاشته است که مثلا آن
طوری که آقای همايون اشاره می کنند، برای تحول بعدی آماده شده باشد؟
محمد بسته نگار: ما اگر همه کاسه کوزه ها را
بخواهيم به گردن اسلام بياندازيم، اين کار درستی نيست. ما در گذشته هم می
بينيم در رژيم قبل يک رژيم سکولاری در جامعه ما حاکم بود و آن نهايت استبداد
و شکنجه خانه هايی که او درست کرده بود که خود من هم يک قسمتش را لمس کردم، آن
بود که مردم از آن حکومت سکولار و لائيک زده شدند و به طرف دين آمدند. حال
جامعه ما از اين طرف عکس العمل دارد نشان می دهد. وظيفه روشنفکران و آگاهان
جامعه است که با مسائل اجتماعی و با پيشامدهايی که به وجود آمده است، برخورد
عکس العملی نکند و مردم را نسبت به اين روندهای انجام شده آشنا بکند. من هم
تقريبا در اين جا با خانم محمدی هم صدا هستم که در کل و در مجموعه پيشامدهايی
که به وجود آمده است و علی رغم فراز و نشيب ها و علی رغم تمام سختی ها، ما
هميشه رو به جلو بوده ايم. اين که ما فکر کنيم در عرض چند سال و چند ماه دو
مرتبه در جامعه ما دموکراسی نهادينه می شود، اين اشتباه است. انتخابات مجلس
هفتم را هم من با اين ديد نگاه می کنم، با يک ديدی بدبينانه ای به اين مسائل
نگاه نمی کنم. می تواند چشم اندازی باشد برای يک آينده روشن که نمونه اش اين
مبارزات ۱۵۰-۱۰۰ ساله ملت ما است.
ا.م.ک.: آقای همايون، در جمع بنديتان اين نکته
را توضيح دهيد که روند دگرگونی را شما به اندازه آقای بسته نگار طولانی می
بينيد و ممتد، يا اين که احساس می کنيد که ممکن است که حرکات غير قابل پيش
بينی را ما شاهدش باشيم؟
داريوش همايون: کسانی ممکن است که صد سال فرصت
داشته باشند، ولی من فکر نمی کنم که مردم ايران تحمل صد سال ديگر تحول آرام
لاک پشتی حلزون آسای به سوی دموکراسی را داشته باشند. اين که کاسه و کوزه ها
به سر دين شکسته می شود، تقصير کسانی نيست که از آغاز می گفتند که دين را از
حکومت جدا بکنيد، تقصير حکومتگران اسلامی است که مردم را به جايی رساندند که
همه کاسه کوزه ها سر دين شکسته می شود. ما همچنان می گوييم که دين بايد در
خانه مرم و در مسجد جا داشته باشد و احترامش محفوظ، ولی به کلی از سياست و از
حکومت بيرون برود. برای اين که نتيجه اش را در ۲۵ سال می بينيم و احتمالا خيال
دارند صد سال ديگر را هم ببينيم. مبارزه مردم ايران وارد مرحله ديگری شده است
و ما به عنون نيروهای مخالف نبايد بگذاريم که حالت انفعالی ادامه پيدا کند و
من تصور نمی کنم که با تحولاتی که در پيش است در درون ايران و در بيرون ايران،
کار خيلی خيلی طول بکشد. جمهوری اسلامی رسيده است به يک بزنگاه هايی که بايد
تکليفش روشن بشود. اين وضعی که در ايران است قابل تحول نيست و به هر حال مردم
تکليف اين حکومت را بايد روشن بکنند.
ا.م.ک.: خانم محمدی، نوبت به جمع بندی شما
رسيده است.
مليحه محمدی: من اول در تاييد صحبت های آقای
بسته نگار خدمت آقای همايون بگويم که اين درست است که حکومتگران ايران به
واقع کاری کرده اند که همه به اصطلاح پيکان های حمله در تحليل وضعيت ايران
متوجه دين بشود، اما اين يک فرايند عمومی است و کارشناسان سياسی نبايد با اين
ديد نگاه بکنند به مساله. اگر ما دينی و غير دينی نمی کنيم، پس اساسا نکنيم.
استبداد در ايران تاريخ طولانی دارد. با اين تعبير هم که دين اساسا از سياست
برود بيرون، باز هم مخالفم. اين هم حقوق بشری نيست. ما در اروپا احزاب
دموکرات مسيحی داريم که معتقد به آزادی بی دينی هستند و آزادی انتخاب دين و
مسائلی از اين نظر که مزاحم زندگی ديگرا ن به قيد دين يا بی دينی نباشند. با
چنين رويکردی به اسلام، اگر موجود باشد، اسلام در سياست هم دخالت بکند همان
طور که مسيحيت هم دارد در غرب می کند. اما در مورد اين که دو خرداد من معتقدم
که دستاوردهايی داشته است که جامعه را به لحاظ آگاهی به حقوق خودش به سطحی
بالاتر و به يک سيکل بالاتر رسانده است، من معتقد هستم که درس گرفته اند از
همين اقتدار گرايان. اين ها برنامه اش اين نخواهد بود و به آزادی فردی مردم
فشار نخواهند آورد. يعنی اين کارت را از دست اصلاح طلبان خواهد گرفت. خطری که
ما در پيش روی خودمان داريم، اختناق سياسی است مثل گذشته در ايران. خطر اين
نوع اختناق دوباره در ايران خواهد بود به اين ترتيب که غرب هم به ناچار (بايد
به غرب حق داد) می خواهد ببيند که در ايران با چه کسی طرف است. نمی تواند که
با يکی توافق کند و با ديگری حزب الله را در منطقه به حرکت بياندازد. حال
مجموعا با تمام مسائلی که هست، من معتقدم که جريان راست قدرت را به دست خواهد
گرفت، مجلس را به دست خواهد گرفت در کميت معين يعنی کميت بالا، اما مجموعه
راوابطی که با ديگران و با بيرون برقرار کرده است به ازای تلاشی که اصلاح
طلبان کرده اند و هزينه ای که پرداخته اند، ممکن است آنان را ملزم بکند که در
اين زمينه ها هم فشار بيش از حد وارد نکند و مسائلی را که دارند در جهان،
وقتی که آچمز می شوند به خاطر مشکلات اين جوريشان، بتوانند اين ها را حل کنند.
بنابراين تاثير دو خرداد در مسائل آينده، تاثيری خواهد بود که همواره تاريخ
روی آن تاکيد می کند: ارتقاء سطح آگاهی ها و خواست های جامعه به نوعی که بی
بازگشت بکند اين ها را. ما امروز زندانی سياسی داريم، ولی زندانی که حرفش در
دنيا شنيده می شود. اين بسيار متفاوت است. اين روند نبايد قاعدتا به عقب
برگردد، مگر اين که کسانی که امروز در سياست اجرائی مملکت نقش دارند (بخشی از
اصلاح طلبان را می گويم که در قدرت هستند) اين ها اشتباهات جبران ناپذير
بخواهند بکنند. من نگاهم به آينده با برآمد اپوزيسيون منطقی – قانونی در ايران
و باز شدن راه برای ديگران که راديکالتر هستند، مثبت است.
ا.م.ک: آقای همايون، نکته ديگری نمانده است
خيلی خلاصه؟
داريوش همايون: راجع به سياست و حکومت عرض می
کنم که حزب دموکرات مسيحی در آلمان هرگز نمی تواند بگويد که زن نصف مرد است،
ديه اش نصف مرد است، قانون قصاص است، چند همسری است، و اقليت ها محروم هستند.
مليحه محمدی: دقيقا.
داريوش همايون: ولی يک حزب دموکرات اسلامی اگر
اين حرف ها را نزند ديگر دموکرات اسلامی نيست، حزب دموکرات است. نکته ديگر اين
که سياست مقدمه حکومت است. شما می توانيد بگوييد که دين در حکومت مداخله
نکند، ولی در سياست مداخله بکند. خوب، نتيجه اش اين است که به حکومت برسد.
بازی با کلمات نمی کنيم. بايد دين از دو عرصه عمومی بيرون برود، هيچ چاره
ديگری ندارد. تجربه صد ساله گذشته ايران به بهترين صورت اين را ثابت کرده
است.
١۲ فوريه ۲۰۰٤
Link
to origial article
|