امير مصدق کاتوزيان (راديو فردا): در پی
تصويب قانون اساسی موقت جديد عراق که در آن نقش ويژه ای برای کردهای اين کشور
در نظر گفته شده است، شهرهای کردستان ايران نيز اين هفته شاهد ابراز احساسات
شماری از اجتماع کنندگان بود. اين اجتماعات که با شادمانی ساکنان برخی شهرهای
کردنشين غرب ايران همراه بود، در مواردی بر مبنای پاره ای گزارش ها به خشونت
نيز گراييد که در نتيجه ان تعدادی از اجتماع کنندگان بازداشت شدند. زمينه اصلی
ابراز اين گونه شادمانی ها، دستاوردهای اخير مردم کرد عراق در پرتو تصويب قانون
اساسی موقت جديد عراق بود که چشم انداز يک عراق فدرال و دموکراتيک را در برابر
آنان می گسترد. اين که کردهای ايرانی تا چه پايه ممکن است در آرزوهای کردهای
کشور همسايه عراق شريک باشند، موضوع گفتگويی است که با دو صاحبنظر: آقايان خسرو
عبداللهی، سخنگوی برونمرزی حزب دموکرات کردستان ايران در پاريس، و داريوش
همايون، رايزن شورای مرکزی حزب مشروطه ايران در ژنو داشتيم. آقای عبداللهی از
حزب دموکرات کردستان ايران می گويد: جای تعجب نيست که کردهای ايران از
دستاوردهای کردهای عراق شادمان باشند.
خسرو عبداللهی (سخنگوی برونمرزی حزب دموکرات کردستان
ايران، پاريس): به هر حال مردم کرد در هر پارچه ای از کردستان که باشند،
نسبت به سرنوشت مردم کرد در پارچه های ديگر احساس همبستگی می کنند. چيز عجيب و
غريبی نيست که با امضای به اصطلاح قانون اساسی موقت عراق که در آن بخشی از حقوق
مردم کرد در کردستان عراق در شکل فدرال به رسيمت شناخته شده است، چيز عجيبی
نيست. مردم کرد در کردستان ايران به نشانه همبستگی ابراز احساسات می کنند و با
آمدن به خيابان در شهرهای کردستان ايران، اين همبستگی را با جشن و پخش شيرينی
به يکديگر از خود نشان می دهند.
ا.م.ک.: خودمختاری که عنوان می شود از طرف
بعضی از احزاب و تشکل ها مثل تشکل خود شما، معنيش همان فدراليسم است يا اين که
معنی دقيق اين می تواند چه باشد؟
خسرو عبداللهي: اين مسلم است که کردهای ايران خواست هايی دارند، کردهای ايران
خواستار حقوق خودشان هستند و ما يک جمهوری کرد در ايران داشتيم، آن جمهوری
کردستان، و برنامه حزب دموکرات هم می دانيد که دموکراسی برای ايران و خودمختاری
برای کردستان ايران است. مسلم است که در بخشی از کردستان که مردم کرد به
حقوقشان در شکل فدرال می رسند، کردهای ايران که ابراز احساسات و همبستگی می
کنند، مسلم است که کردهای ايران هم خواستار تحقق و به رسميت شناختن حقوقشان
هستند. حالا ما به عنوان حزب دموکرات می گوييم در شکل خودمختاری هستند، اين
شکلی درش نيست. به هر حال حداقل با تاريخ حزب دموکرات نزديک به ۶۰ سال است که
کردها برای اين حقوق مبارزه می کنند. اين چيز طبيعی است که اين تظاهرات در عين
حال که نشانه همبستگی است، در عين حال هم به جمهوری اسلامی مردم به روشنی می
خواهند بگويند که ما خواستار تحقق و به رسميت شناخته شدن حقوقمان هستيم.
ا.م.ک.: اما پاره ای ديگر از احزاب ايرانی از گرايش های مختلف، مثلا از گرايش
های ملی يا مشروطه خواه، وقتی صحبت از حقوق اقليت های قومی می شود تا آن جا می
روند که بگويند که مثلا پذيرش آن اصل انجمن های ايالتی و ولايتی مورد نظرشان
است و يک وجه تمايزی می گذارند بين اين با خودمختاری و فدراليسم.
خسرو عبداللهي: درست است، ما در قانون اساسی ايران در تقريبا حدود نزديک به ۱۰۰
قبل از اين( حدود ۱۰۰ سال می گويم برای اين که انقلاب مشروطه ايران سال اولش در
سال ۱۹۰۶ بوده است)، اين به عنوان يک پيشينه برای آن زمان بوده است که متاسفانه
هيچ وقت به واقعيت نپيوست، يعنی تحقق نيافت. می دانيد، دنيای امروز تحول پيدا
کرده است. الان در دنيا ما ده ها کشور فدرال داريم وبا توجه به بافت ايران و
بافت مردمی ايران اين که حالا ما می گوييم مليت ها، بعضی ها حالا می گويند قوم،
به هر حال برای ما کلمه زياد مطرح نيست؛ مساله ما تحقق اين حقوق است. فدراليسم
با توجه به بافت جمعيتی ايران و با توجه به اين که شش مليت در ايران زندگی می
کنند، فکر می کنيم که شکل فدراتيو برای اداره ايران بهترين شکل باشد. ولی خوب،
حزب دموکرات هميشه گفته است که ما نمی توانيم به جای بقيه مليت های ايران تصميم
بگيريم. به عنوان حزب دموکرات ما خودمختاری را برای مردم کرد خواهانيم.
خودمختاری هم چيز روشنی است که اين مردم در مناطق خودشان بتوانند کارهای خودشان
را خودشان اداره بکنند و زبانی دارند اين زبان به بچه هايشان تدريس بشود. يعنی
در واقع خودمختاری اين است و چيز بيشتر از اين نيست و از نظر دموکراسی هم اگر
کار مردم به دست مردم سپرده بشود، اين بهترين نوع دموکراسی است و مساله اين است
که مردم در تصميم گيری ها در اداره امور خودشان شريک نيستند و در واقع
آقابالاسر هايی دارند که مردم را صغير حساب می کنند و به جای آن ها تصميم می
گيرند. اين چيزی است که حالا بعضی از جريانات ايرانی مثل کبک سرشان را در برف
می کنند و نمی خواهند مساله را ببينند، اين واقعيتی است که هست. ما در ايران شش
مليت داريم؛ تا اين ها به حقوقشان نرسند، واقعيت اين است که ما نمی توانيم از
دموکراسی در ايران حرف بزنيم.
ا.م.ک.: نگرانی که آن گروه های ديگر که شما به آن ها اشاره کرديد ابراز می کنند،
اين است که با اين شما صحبت از خودمختاری برای کردستان در چهارچوب تماميت ارضی
ايران می کنيد، ولی دادن خودمختاری ممکن است که عواقب ناخواسته ای داشته باشد،
يعنی پيامدهايی را داشته باشد که خود حزب دموکرات کردستان هم نخواهد و آن
پيامدها از جمله اوج گرفتن حرکت جدايی طلبانه باشد. پاسخ شما به اين نگرانی که
...
خسرو عبداللهي: ببينيد الان من اين مساله را اين طوری نمی بينم. کسانی که اين
واقعيت را نمی بينند و نمی خواهند مردم در ايران خودشان تصميم بگيرند، در واقع
تجزيه طلب اين ها هستند. اين ها هستند که باعث می شوند با جلوگيری از به رسميت
شناختن حقوق اين مليت ها در چهارچوب ايران، مليت های تحت ستم را به نوعی وادار
به گريز از مرکز و گريز از ايران می کنند و اگر اين سياست ها ادامه پيدا بکند،
ما به عنوان حزب دموکرات نظرمان اين است که متاسفانه يک چنين نظرياتی و نظريات
چنين گروه هايی می تواند مساله را به جدايی خواهی بکشاند.
ا.م.ک: با اين گفته های خسرو عبداللهی از حزب دموکرات کردستان ايران که می گويد
جای تعجب نيست که کردهای ايران از دستاوردهای کردهای عراق شادمان باشند، داريوش
همايون از حزب مشروطه ايران نيز موافق است.
داريوش همايون (رايزن شورای مرکزی حزب مشروطه ايران، ژنو): اين که به هر حال
کردها در عراق توانستند حقوق خودشان را به دست بياورند، باعث شادی همه ما بايد
بشود؛ برای اين که از روزی که کشور عراق ساخته شد، کردها و به درجه کمتری
شيعيان زير فشار بوده اند و از حقوقشان محروم. به ويژه در عراق که ترکيب نژادی
جمعيت (حال که نژاد به معنی حزب اصلی است البته) به قدری مشخص است و تفاوت ها
زياد است که حتما بايد پيش بينی هايی می شد برای حفظ حقوق کردها، حفظ حقوق
فرهنگيشان و سياسيشان، ولی نشد اين کار. حالا آمريکايی ها که دارند عراق تازه
ای می سازند، متوجه شده اند که بدون جلب رضايت کردها اين عراق تازه ساخته
نخواهد شد و توانسته اند اين را به عناصر ديگر جمعيت، به خصوص شيعيان، هم
بپذيرانند؛ اين مايه خوشبختی ما است. البته راجع به فدراليسم که آن جا اشاره
شده است، تعبيرات زياد است. فدراليسم را همه گونه می شود تعريف کرد. آن چه که
مورد نظر است و اصل قضيه است، مفهوم حکومت های محلی است و حکومت محلی است که در
کردستان به وجود آمده است و خواهد آمد در اين قانون اساسی و کار مردم به دست
خود مردم است و زمينه های بسيار وسيعی را اين اختيارات محلی در بر می گيرد و
معنی حکومت محلی هم همين است که مسئولان پاسخگو باشند در برابر پارلمان های
محلی و مجالس محلی که انتخاب شده از طرف مردم هستند.
ا.م.ک.: در شرايط کنونی که نظام حاکم ايران يک مقدار حساسيت داشته است به مساله
کردستان ايران، در عين حال در نظام قبلی هم اين حساسيت وجود داشته است و همين
طور گرايش ملی در ايران هم نگرانی هايی را ابراز می کند در مورد اين که اگر
فدراليسم در ايران تحقق پيدا بکند، ممکن است که دامنه اش به جدايی از ايران
کشيده بشود. آيا اين نگرانی ها الان برطرف شده است در شرايط کنونی جهاني؟
داريوش همايون: در ايران چنين اتفاقاتی نخواهد افتاد؛ برای اين که ايران با هر
کشور ديگری که در معرض اين گونه تهديدات است، تفاوت دارد. ترکيب جمعيت ايران که
البته موزائيکی است، در سه هزاره درست کم دوام آورده است؛ اين مردم در کنار هم
زندگی کرده اند، هيچ بخشی از اين جمعيت هم به زور جزو ايران نشده است يا با
مداخله خارجی. اسم کلی فرق دارد با آن صورت. فدراليسم در ايران بدجوری شروع شد؛
يعنی در سال 1324 نيروهای شوروی که قرار بود از ايران بيرون بروند به موجب
تعهدشان، ماندند در ايران و دو دولت عملا نيمه مستقل که يکی مثلا اسمش جمهوری
کردستان بود، تشکيل دادند و اين ها زير عنوان فدراليسم در واقع يک برنامه تجزيه
طلبانه را دنبال می کردند؛ چه در آذربايجان و چه در کردستان و اين طعم تلخی
باقی گذاشت در دهان همه ايرانيان و عنوان فدراليسم را آلوده کرد، برای اين که
از آغاز در ايران با مداخله شوروی و با سرنيزه شوروی همراه بود؛ البته يک سال
بيشتر طول نکشيد و الان نسل تازه ايرانيان فراموش کرده اند. ولی يک سال عملا
اين دو استان را نيروهای شوروی از ايران جدا کرده بودند به نام خودمختاری و به
نام فدراليسم. آن چه ما دنبالش هستيم بايد همان دنبال کردن حکومت های محلی و
طرح حکومت های محلی باشد؛ که در رژيم گذشته روی همان سابقه دنبالش نرفتند و در
رژيم کنونی هم که دنبال هيچ کار اساسی نمی روند. ولی خوب، وقتی که شرايط ايران
عادی شد و در ايران دموکراسی برقرار شد مسلما بايد به همه مناطق ايران و به همه
اقوام ايران اين حق انتخاب حکومت های محلی را داد و دستگاه اجرايی را پاسخگوی
ارگان های انتخابی خود مردم در آن محل کرد. به هر حال وضع ايران فرق دارد و
ايران را چنين خطری تهديد نمی کند در هيچ شرايطی.
ا.م.ک.: هستند احزابی در کردستان ايران که صحبت از خودمختاری می کنند ومی گويند
که اگر چنين خودمختاری تحقق پيدا نکند، زمينه تجزيه ايران فراهم می شود و آن
وقت مسبب آن تجزيه آن کسانی هستند که شرايط تحقق خودمختاری را فراهم نمی کنند
يا در برابرش مانع می گذارند. پاسخ شما به اين نوع نگرانی که از طرف آن ها
ابراز می شود چيست؟
داريوش همايون: يک – بايد خودمختاری تعريف بشود که منظور چيست و اين که همه
گونه تعبير می شود کرد. در سال ۱٣۲۴ هم تعبيرات خيلی وسيعی از آن شد. پاره ای
از گروه ها هستند در کردستان و پاره ای عناصر در آذربايجان که دنبال تجزيه
هستند. ولی اين ها به هيچ وجه اهميتی ندارند؛ توده مردم چه در کردستان و چه در
همه مناطق ايران تجزيه طلب نيست و به هيچ وچه فکر جدايی از ايران مطرح نيست.
اين گروه در يک جا حق دارند و به اين که نبايد در برابر دادن اختيارات محلی به
مردم در هر منطقه مقاومت کرد. موضوع کردستان يا غير کردستان نيست، هر جای ايران
بايد يک قانون عمل بشود، اين حکومت های محلی در همه ايران بايد باشد، نه فقط در
کردستان؛ همه را به يک چشم بايد نگاه کرد و اين هم برای دموکراسی در ايران
سودمند است و هم برای توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور.
ا.م.ک.: مثلا حزب دموکرات کردستان ايران اين طوری خودمختاری را از جمله تعريف
می کند که در کردستان ايران بايد زبان کردی در کنار زبان فارسی تدريس بشود، در
ادارات استفاده بشود، و در عين حال کسانی که آن جا برگزيده می شوند برای کار
کردن و مسئوليت پذيرفتن از خود کردها باشند. اگر اين تعبيری باشد که آن ها
ارائه می دهند، نظر شما چيست؟
داريوش همايون: اين تعبيرات کاملا مشروع است و کاملا منطقی است. حالا اگر مردم
خواستند يک کسی را که آن جا کرد نيست انتخاب کنند، نبايد جلويش را گرفت؛ برای
اين که دموکراسی است. جمعيت اين مناطق هم به هر حال آميخته است؛ يعنی ۱۰۰ درصد
مردم در هيچ جای ايران يکدست نيستند. اين است که بايد رفت روی دموکراسی، رفت
روی انتخابات آزاد، هر کس انتخاب شد. طبعا بيشتر در کردستان کردها انتخاب
خواهند شد، شکی نيست؛ از آذربايجان آذری ها.
ا.م.ک.: پس آيا شما به يک تعبير داريد می گوييد که اين فدراليسم و خودمختاری و
سپردن کار مردم آن مناطق به دست خودشان، نوع مختلف صحبت کردن در مورد اين ها
است و واژه هايی که برای اين ها دارد به کار برده می شود؛ وليکن تفاوتی در اين
مفاهيم نيست؟
داريوش همايون: حقيقتا اين طور است. اگر بشکافيم اگر موضوع تجزيه طلبی در ميان
نباشد در مورد ايران جز يک اقليت کوچکی، تفاوتی ميان اين واژه ها نيست. من تصور
می کنم که اصطلاح حکومت های محلی دربر گيرنده همه جنبه های موضوع است، هم از
نظر طبيعت دموکراسی و هم از نظر تمرکز زدايی که اصل مساله است در ايران و بايد
تمرکز را در ايران از بين برد. مرکزيت را نبايد از بين برد، ما به هر حال يک
حکومت مرکزی لازم داريم؛ و تمرکز و همه چيز جمع شدن در تهران را که بنای سياسی،
اقتصادی، و اجتماعی هميشگی ما بوده است، اين را بايد برطرف کرد و اين با حکومت
های محلی کاملا انجام پذير است. ضمن اين که در اين به اصطلاح حکومت های محلی
حقوق مدنی و مذهبی و فرهنگی اقوام و مناطق هم تضمين شده است. در اعلاميه جهانی
حقوق بشر يک ميثاق هايی پيوست دارد که آن ميثاق ها را اگر ما همه به آن پايبند
باشيم، کل مساله را حل خواهد کرد. اين ميثاق هايی که ناظر است بر همين حقوق
مدنی و فرهنگی مذاهب و اقوام اقليت ها به اين عنوان، تمام اين موضوعات را دربر
می گيرد. يک نکته در آخر اشاره بکنم، در ايران ما اقليت قومی نداريم؛ ما اقليت
مذهبی و جنسيتی داريم، ولی هيچ کس به دليل قوميتش مورد تبعيض نيست؛ چون اقليت
ها يعنی تبعيض حقوقی و ما تبعيض حقوقی را در هيچ وقت در ايران در مورد اقوام
نداشته ايم، اما در مورد مذاهب و جنسيت هميشه داشته ايم.
ا.م.ک.: گفته های داريوش همايون، صاحبنظر سياسی و رايزن شورای مرکزی حزب مشروطه
ايران را دربرنامه ايران در اين هفته از راديو فردا می شنيديم.
١۲ مارس ۲۰۰٤
Link
to original article
|