جنگ با وسائل ديگر

داريوش همايون

   در کنار استراتژی تازه امريکا در عراق که همه چشم‌ها را به خود دوخته است استراتژی ديگری به همان اهميت، بی سرو صدا شکل می‌گيرد. امريکائيان دارند اندک اندک تکه‌های گوناگون استراتژی روياروئی با جمهوری اسلامی را درسر جای خود می‌گذارند. اين استراتژی برای کسانی که نگرانی اصلی‌شان احتمال حمله به خاک ايران است دست کم تا مدتی آرامش خاطری فراهم می‌کند و برای کسانی که ايران را به چنين روزگار تاسف آوری انداخته‌اند می‌بايد مايه نگرانی روزافزون باشد. تا اينجا دو اصل عمده اين استراتژی را می‌توان به روشنی بازشناخت: نه مذاکره، نه جنگ؛ هم بازگذاشتن در‌های مذاکره، هم جنگ با همه وسائل و در همه جبهه‌های ديگر.

   فرستادن ناوگروه آيزنهاور به آب‌های پيرامون خليج فارس و دستگير کردن "ديپلمات"‌های جمهوری اسلامی در اربيل يک گوشه اين استراتژی است؛ فرار هشت ميليارد سرمايه گذاری خارجی و بستن حساب‌ها و معاملات بانک‌های مهم ايران يک گوشه ديگر آن. ناوگروه آيزنهاور، يک هواپيمابر اتمی (با پنج هزار سرنشين) که ميان هشتاد تا نود جنگنده-بمب افکن دارد و همراه با رزمناو‌ها و ناوشکن‌ها و ناو‌های اسکورت و زير دريائی‌هايش (نزديک شانزده ناو جنگی و تدارکاتی) بيست و دو هزار سرباز و خلبان و ناوی امريکائی را با صد‌ها موشک دوربرد "هشيار" به نزديک ايران آورده، به تنهائی نيروی نظامی سهمگينی است. اين ناوگروه بر نيرو‌هائی به همان اندازه سهمگين ــ ناوگروه استنيس ــ افزوده می‌شود . دربرابر چنين قدرت نمائی، آتشبازی‌های کودکانه جمهوری اسلامی در خليج فارس که به نام رزمايش‌های گوناگون انجام می‌گيرد اگر اثری داشته باشد برجسته‌تر کردن يک حقيقت است. با همه سلاح‌هائی که جمهوری اسلامی از چين و کره شمالی و روسيه می‌خرد و با همه گرفتاری امريکا در عراق، هيچ تغييری در موازنه نيرو‌ها در منطقه خليج فارس پديد نيامده است.

   اما حضور اين نيرو‌ها به همان اندازه که آمادگی رزمی را می‌رساند دست ديپلماسی را نيرومند می‌کند. امريکائيان می‌خواهند هم ترس را در دل آخوند‌های فرمانروا بيندازند و هم جبهه‌ای راکه از اعراب سنی در برابر جمهوری اسلامی صف آرائی می‌کند دلگرمی بدهند. حمله سربازان امريکائی به مرکز تدارکاتی رژيم اسلامی در کردستان عراق که کارش رساندن پول و اسلحه به گروه‌های تروريست عراق، از سنی و شيعه، بود يک قدرت نمائی ديگر است. (به دشواری می‌توان رفتار دستگاه حکومت بارزانی را در اربيل که عوامل سپاه پاسداران را زير نام دفتر ارتباطی جمهوری اسلامی در حمايت خود گرفته بود دريافت.) عربستان و مصر و اردن و قطر می‌توانند اطمينان دشته باشند که هيچ امتياز دادنی به رژيم تهران در کار نيست.

   در جبهه اقتصادی فشار‌ها از هر سو وارد می‌شود. بانک‌های ايرانی با موانع روزافزون روبرويند که به معنی کند‌تر و گران‌تر تمام شدن معاملات آنهاست. بستن حساب‌های بانک صادرات و بانک سپه و خود‌داری پاره‌ای بانک‌های مهم جهانی از معامله با ايران يک جبهه فشار اقتصادی است، فرار سرمايه گذاران خارجی جبهه ديگری است. هر شرکت نفتی يا بانک يا دولتی که صرفه خود را در نگهداری موقعيتش در امريکا ببيند در چشم پوشيدن از سرمايه گذاری در ايران ترديد نمی‌کند. اکنون زمستان ملايم اروپا نيز به ياری سياست تحريم (که با قطعنامه شورای امنيت دروازه‌هايش گشوده شد) می‌آيد؛ اما نمی‌توان احتمال يک سياست نه چندان آشکار پائين نگه داشتن بهای نفت را نيز نفی کرد.

استراتژی روياروئی با جمهوری اسلامی تا مرز جنگ ــ و جنگ همواره به عنوان چاره آخر در خدمت ديپلماسی ــ رويه(جنبه)‌های شوم‌تری نيز دارد. دست تحريکات خارجی را در چهار سوی ايران بويژه در شمال باختری می‌توان ديد. از دسته‌های مسلحی که برای ورد به ايران آموزش می‌بينند تا برنامه‌های تبليعاتی که بيش از همه بر جدائی‌های قومی تاکيد می‌کنند هيچ سلاحی نيست که برای ضعيف کردن جمهوری اسلامی ــ و در اين موارد ايران ــ به کار نيفتاده يا دست کم از نظر دور مانده باشد.

   چنان که اشاره شد استراتژی تازه امريکا درهای گفتگو را با رژيم باز می‌گذارد ولی برخلاف توصيه‌های کميسيون بيکر-هاميلتون ــ که تقريبا سراسر ناديده گرفته شده است ــ گفتگو از موضع قدرت خواهد بود. امريکائيان با اشتباهات باور نکردنی و برهم انباشته خود در همه مراحل اشغال عراق، سه ساله گذشته را بهترين دوران سياست خارجی تهاجمی جمهوری اسلامی گردانيدند. امروز آنها در موقعيتی هستند که در هر گفتگو با جمهوری اسلامی و سوريه نيز که يک "دولت مشتری" جمهوری اسلامی است به گفته يک مقام امريکائی می‌بايد تنها امتياز بدهند. از اين پس قصد آن است که رژيم آخوندی را چنان ضعيف کنند که ناگزير از دادن امتيازات با اهميت شود. سهم گزاری غير مستقيم حکومت احمدی نژاد در اين استراتژی جای بالائی دارد. گروه تازه سينه زنان حسينی که مقامات بالای کشور را به غنيمت گرفته‌اند دارند ايران را به جائی می‌برند که شايد امريکائيان نيز بر ما نپسندند.

* * *
   نمی‌بايد پنداشت که امريکائيان، و بريتانيائی‌ها، که به دلائل خود سخت به دشمنی با جمهوری اسلامی و تقويت جبهه اعراب کمر بسته‌اند، و آلمان‌ها که هر روز موضع سخت‌تری می‌گيرند با ايران دشمنی دارند. آنها زمان‌های دراز دوستان و متحدان ايران بودند و به مصلحت هيچ کدامشان نيست که ايران يک افغانستان يا عراق ديگر شود و جامعه و اقتصاد ايران فرو پاشد و ايرانيان به نام دفاع از "مليت"‌ها به جان يکديگر بيفتند. مشکل آنها ايران نيست، رژيمی است که ايرانيان در دشمنی با خود ــ با يکديگر ــ اجازه دادند زمام کشور را بدست گيرد و اجازه داده‌اند ــ باز در دشمنی با يکديگر ــ بيست و هشت سال بپايد. آنها که به عراق می‌نگرند و از گلزاری که امريکائيان به رهبری يکی از بد‌ترين روسای جمهوری خود در آن گير افتاده‌اند شادی می‌کنند از اين غافلند که هرچه عراق فرو‌تر رود خطرات از هرگونه برای ايران بيشتر می‌شود.

   رژيم اسلامی نيز در اولويت دادن به برنامه اتمی و استراتژی تحليل بردن امريکا در عراق، و افغاتستانٍ، همين اشتباه را می‌کند. پيامد‌های ازهم پاشيدن عراق که بر ايران و همه منطقه سرريز خواهد کرد يک مخاطره است، واکنش مسلم امريکا مخاطره ديگر است. امريکائيان اگر کار بر آنها سخت‌تر شود تا آنجا خواهند رفت که ايران را هم به گودال سياه عراق بيندازند. آنها دست روی دست نخواهند گذاشت که آخوند‌ها بمب اتمی داشته باشند و امپراتوری شيعه سر هم کنند و به هرکه آماده کشتن عراقی‌ها و امريکائی‌ها باشد پول و اسلحه برسانند. عراق هرچه باشد ويتنام نيست و امريکا با ويتنام هم از قدرت نيفتاد. سران جمهوری اسلامی همان بس است به دريائی که همين سی سال پيش يک درياچه ايرانی بود بنگرند و درباره توانائی‌های کشوری که تنها دو ناوگروه از دوازده ناوگروه خود را به آنجا فرستاده است ــ همچنانکه درباره قدرت پوشالی خودشان ــ به ارزيابی‌های نادرست نيفتند.

   کاميابی‌ها و ناکامی‌هائی که به تصادف روی می‌دهند زمينه‌های بسيار سستی برای استراتژی‌های دراز مدت هستند. جمهوری اسلامی دو سه سالی، نه به دليل نيرومندی ذاتی خود يا ناتوانی ذاتی امريکا دست گشاده‌ای يافت و تاخت‌و‌تاز‌هائی کرد. ولی آن فرصت اکنون دارد مايه ويرانی ايران می‌شود که خود رژيم نيز از آن سالم بدر نخواهد آمد. آخوند‌ها بر تعهدات خارجی خود به درجاتی که از حوصله اقتصاد و قدرت نظامی ايران بيرون است افزودند و مهم‌ترين قدرت‌های غربی را در کنار مهم‌ترين کشور‌های خاورميانه عربی در اتحادی که مخالفت با رژيم آخوندی- صفوی ملاط اصلی آن است قرار دادند. اکنون در جبهه‌های گوناگون کوچک و بزرگی که در اينجا و آنجا گشوده می‌شود جمهوری اسلامی خود را درگير جنگی می‌بيند که مانند انقلابی که آن را به قدرت رساند هيچ لزومی ندارد.

 ژانويه‏ ۲۰۰۷
www.d-homayoun.info
نسخه قابل چاپ اين مطلب را برای دوستان خود •ای ميل• کنيد فهرست صفحه نخست