نه تنها يک کاسه زهر |
داريوش همايون |
چنانکه میشد پيش بینی
کرد جمهوری اسلامی دربرابر پيشنهادهای اروپائيان هيچ امتيازی نداد و گفتگوها
درباره برنامه اتمی خود را بی نتيجه گذاشت. آنچه سه کشور اروپائی به رژيم عرضه
کردند هيچ اثری در نرم کردن موضع آشتی ناپذير آن نداشته است و دلايل را میبايد
در انتخابات امريکا، در مهلتی که سازمان بين المللی انرژی اتمی داده، و از همه
مهمتر در محاسبات استراتژيک جمهوری اسلامی جست.
در اين ترديد نبود که برای رژيم اسلامی هيچ تصميم گيری جدی تا پيش از روشن
شدن نتيجه انتخاباتی که آنهمه در آن سرمايه گذاشتهاند معنی نمیداشت. بازوهای
نظامی و امنيتی و تبليغاتی رژيم از سال پيش برای شکست دادن امريکا در عراق هر چه
توانستهاند کردهاند و از ماه محرم گذشته چنانکه خود پيش بينی کردند جنگی
بيرحمانه را در جبهههای گوناگون شدت بخشيدهاند که از مقتدا صدر تا زرقاوی را
دربر گرفت. هدف شکست دادن امريکا در اين جنگ بزودی با شکست دادن بوش يکی شد و اين
دومی هرچه گذشت اهميت بيشتر يافت زيرا در جمهوری اسلامی نيز مانند محافل و
گروههای بسيار، کری را به عنوان رهبری برای موقعيتهای بحرانی جدی نمیگرفتند.
شکست دادن بوش، هم نوعی انتقام گيری شخصی و هم يک پيروزی استراتژيک بشمار میآمد.
اما گذشته از کمک رژيم به نيروهای ضد امريکائی در عراق که همچنان ادامه دارد، در
امريکا محافل نزديک به جمهوری اسلامی، و خيل آرزومندان برقراری روابط امريکا و
نظام آخوندی، و همه آنها که آيندهای جز آرزوی هر چند محال اصلاحات در آن حکومت
برای خود نمیشناسند، از هر راه توانستند به پيکار انتخاباتی کری کمک کردند. زبان
بازیهای پارهای سخنگويان رژيم به سود بوش جز وسيلهای برای پوشاندن اين حقيقت
نبود که کری و حزب دمکرات کانديدای جمهوری اسلامی نيز بودند.
بهمين ترتيب متعهد کردن جمهوری اسلامی تا پيش از مهلتی که بدان داده شده
است معنی نمیداشت. برای گروهی که درمسابقهای با زمان هستند هر هفته هم اهميت
خود را دارد. ولی موضوع اصلی آن است که جمهوری اسلامی در بحران اتمی که پديد
آورده است اروپا را هماورد و حتی طرف بحث خود نمیشناسد. اهميت اروپا در اين است
که يک، ميانجی تماس با امريکا باشد و دو، موضع امريکا را نرم کند و سه، در شورای
امنيت مانند مورد عراق کار را بر امريکا دشوار سازد. اروپائيان نيز اين را
میدانند ولی از جمهوری اسلامی هر امتياز اقتصادی که بشود میگيرند و به منظور
نگهداری آن منافع راه را هر چه بتوان بر امريکا میبندند.
اکنون نتيجه انتخابات معلوم و مهلت سازمان انرژی اتمی رو به پايان است و
برای رژيم زمان زيادی نمانده است. از درون حکومت هنوز هيچ صدای منطق شنيده
نمیشود و به نظر میرسد که اطمينان آنها به دستيابی سريع به توانائی نظامی اتمی
هر روز افزايش میيابد. اين اطمينان چندان است که تا اينجا هيچ جائی برای سازش و
اطمينان دادن نمیگذارد – اروپاهر چه بخواهد و هر چه پيشنهاد کند. سپاه پاسداران
که سياستگزاری خارجی و نظامی را دردست گرفته است به هيچ چيز جز دستيابی به چنان
توانائی خرسند نخواهد بود و تا پيشواز هر خطری خواهد رفت. انسان میبايد پيشينه
فرهنگی و اجتماعی "طبقه جديد" را بشناسد تا به روانشناسی اين زنگيان مست پیببرد.
آنها، از پائينترين به ناسزاوارترين جاها رسيده، چنانکه عنصری میگفت از تکبر و
خودبينی و سرمستی، زمانه را و فلک را به کس نمیشمرند. از چنين کسانی به دشواری
میتوان انتظار داشت که واقعيات جهانی را دريابند و کاسه زهر را سر بکشند.
* * *
يک مشکل ديگر سران رژيم آن است که اين بار
بيش از يک کاسه زهر برايشان آماده شده است. امريکائيان نيز مانند جمهوری اسلامی
اروپا را در اين بحران جدی نمیگيرند و نه تنها به اين دليل که اروپا عامل تعيين
کننده و قابل اعتمادی نيست. سلاح اتمی جمهوری اسلامی تنها يکی از حسابهائی است که
امريکائيان باجمهوری اسلامی دارند. نقش رژيم آخوندی در تروريسم بين المللی و خطر
کشنده آن درعراق نيز هريک در جای خود اهميت دارد. هيچ حکومتی در امريکا، کمتر از
همه جمهوريخواهان پيروزمند و خشمگين، نمیتواند تنها به يک امتياز از سوی حکومتی
که بزرگ ترين دشمن امريکاست بسنده کند. در بالا ترين محافل حکومتی، در ميان آنها
نيز که میدانند دارند چه میکنند و میدانند که امريکائيان چشم و گوش دارند، اين
حقيقت پوشيده نيست. آنها از امريکا تضمين میخواهند ولی آگاهند که چه بهای سنگينی
میبايد بپردازند. نماينده جمهوری اسلامی در رد پيشنهادهای اروپائيان از جمله گفت
که انها میبايد اعتماد حکومت اسلامی را به اطمينانهائی که دادهاند جلب کنند.
اين اطمينانها جز از سوی امريکا نمیتواند باشد و اروپائيان نخواهند توانست
بدهند.
احتمال اين را که رژيم سرانجام ناگزير به نوشيدن کاسههای زهر پياپی باشد
البته نمیتوان نفی کرد. حتی صدام حسين مسلم نبود که تا پايان بر راه ديوانه وار
خود خواهد رفت. ولی تکبر و خودبينی و سرمستی سران رژيم بويژه در سپاه پاسداران و
سودهای پاگيری که پارهای محافل نيرومند در ادامه سياستهای نظامی و خارجی آن
دارند جای خوش بينی چندان نمیگذارد. آنها بيشتر احتمال دارند که در آميختهای از
کوری بر واقعيات و تکيه بيش از اندازه بر اروپائيان و دست کم گرفتن خشم و نگرانی
که حتی در دستگاه سياست خارجی حزب دمکرات امريکا انباشته شده است، بر راه خطرناک
خود همچنان به تاخت بروند. اين بر مردم ايران است که دست کم جای ترديد برای رژيم
نگذارند که در اين راه همراهش نيستند؛ و بر مخالفان رژيم است که نوشته را بر
ديوار بخوانند.و آماده شوند که در کنار مردم برای رهائی ميهن، و نه ملاحظات ناچيز
و بیربط اين بيست و پنج ساله پيکار کنند.
نوامبر ۲۰۰۴
|