نگرش ايرانی به رويدادهای جهانی

داريوش همايون


‏‏‏‏ اينکه مردمی درنگرش خود به مسائل خارجی، نخست سود ملی خويش را بشناسند به نظر از ‏بديهيات می آيد. مگر افراد در برابر رويدادهای زندگی خودشان معمولا جز اين می کنند؟ ولی ‏در جامعه ما به اين سادگی نيست. رويدادهائی هست که نگرش ايرانی به آنها، به معنی سود و ‏زيانی که بيش از همه برای منافع ملی ما دارند، می بايد با احتياط و اندکی شرمساری همراه ‏باشد. بخش بزرگی از جامعه روشنفکری دو نسل اخير ما، که يکی از پديده های واژگونه عصر ‏تجدد ماست و يک پژوهش روانشناسی-سياسی جدی لازم دارد، شصت سالی است که چنان ‏نگرشی را در زمينه های معينی محکوم می کند و کيفر می دهد.‏

‏ از برتری چپ در سياست ايران که با حمله ارتش سرخ در ١۳٢۰ /١۹۴١ آغاز و با هر ‏پيروزی آن ارتش تقويت شد، نگرش «اخلاقی» و «مترقی» به رويدادهای خارجی جای نگرش ‏منافع ملی را در آن بخش بزرگ جامعه روشنفکری گرفت. مردم ما وظيفه دار شدند که اول به ‏فکر ديگران باشند؛ نيروهای مترقی را در عرصه جهانی تقويت کنند، و نيروهای امپرياليسم را ‏بکوبند. رسانه های بيشمار اين گرايش، برخود گرفتند که افکار عمومی را از رنج بازشناسی ‏مترقی از امپرياليست برهانند. به راهنمائی آن رسانه ها بسياری مردم عادت کردند در مسائلی ‏که ربطی به آنها نداشت ايستار (موضع) های پرشور بگيرند و در آنجاها که ربطی به ايران می ‏يافت بجای رعايت سود خودشان به فکر طرف «مترقی» باشند. ‏
‏ ‏
‏ از فروپاشی اتحاد شوروی (کدام اتحاد، کدام شورا؟) «مترقی» از زبانها افتاده است و به ‏پيروی از سنت مجرب عاشورائی، مظلوم بجايش نشسته است. وظيفه اخلاقی ماست که از ‏مظلومان پشتيبانی کنيم. ولی مظلومان درجاتی دارند که جامعه روشنفکری به ميل خود تعيين ‏می کند و فاصله آنها از ايران، يا ابعاد مظلوميت شان ملاک نيست. در جدول مظلوميتی که ‏جامعه روشنفکری دارد مردم بلوچستان که بطور منظم دارند پائين برده می شوند در رديفهای ‏بسيار پائين تر از عراقيان می افتند و خون يک فلسطينی، از صد هزار افريقائی رنگین تر است. ‏يک کودک عراقی که در بيمارستان در می گذرد يا يک پسر بچه فلسطينی که در تير اندازی ‏خيابانی کشته می شود بر وجدانهای بيدار روشنفکران گرانتر می افتد تا روزی صد کودک ‏خيابانی که بر شهرهای بزرگ ايران افزوده می شوند. يک نگاه به خبرها و مقالات رسانه های ‏نوشتاری، و الکترونيک (شبکه ای، به پيشنهاد يکی از روزنامه نگاران) بس است که نشان دهد ‏نبض وجدان و اخلاق و بشر دوستی در کجاها می زند. ‏

‏ برقراری حکومت اسلامی و بيست و پنج سالی که برای دريدن هر پرده پنداری بس بوده ‏منظره را در خود ايران به مقدار زياد عوض کرده است. در ايران، مردم بی آنکه، دست کم در ‏برخورد با رويدادهای خارجی، غير اخلاقی شده باشند، به حکمت چراغی که به خانه رواست، ‏بويژه دربرابر مسجد، پی برده اند و می دانند که به گفته ضرب المثل انگليسی، نيکوکاری از ‏خانه آغاز می شود. آنها بينوائی عمومی را می بينند و می خواهند منابعشان برای خودشان ‏صرف شود و ديگران را می بينند که لحظه ای در انديشه آنچه برسر ايرانيان می آيد نيستند. ‏رفتار طبيعی آن بيگانگان، حتا مردمانی که آخوندها از شکم ايرانيان زده اند و به آنها داده اند، ‏چشم ايرانيان را باز کرده است. بيگانگان برای دستخوشی که می گيرند از کمترين حق شناسی ‏نيز دريغ دارند. در ايران ديگر می شود بی شرمساری، از نظرگاه ايرانی به رويدادهای بين ‏المللی نگريست و تا آنجا رفت که بهم برآمدن خود را از فلسطينی شدن سياست ايران بی پروا ‏اعلام داشت.‏

‏ ولی در بيرون، جامعه روشنفکری ( بهتر است با توجه به کاهش روزافزون صفوف آن، ‏اصطلاح چپ مترقی را بکار بريم) رسالت اخلاقی اش را با پرچمی که در دفاع از هر رويداد ‏بی ارتباط يا حتا زيان آور به ايران بلند کرده همچنان انجام می دهد. ما در بيرون وظيفه داريم ‏که بی توجه به پيامدهای يک رويداد، يا نقش يک قدرت معين برای مصالح ملی ايران، حتا بی ‏توجه به نظر مردم ايران، از مترقيان پيشين و مظلومان کنونی دفاع کنيم. ‏

‏ * * *

‏ یازده سپتامبر، شکاف ميان چپ مترقی و بقيه مردم ايران را پر نشدنی تر از هميشه کرده ‏است. امريکائيان از آن هنگام در پيکاری همه سويه و در همه جبهه ها با تروريسم بين المللی، ‏تروريسم اسلامیٍ، هستند و اين پيکار در ميان شادی عموم مردم ايران، دامن جمهوری اسلامی ‏را هم گرفته است. تا همين جا امريکائيان در افغانستان، طالبان و القاعده منفور را درهم شکسته ‏اند و صدام حسين و بعثی های خون آشامش را از عراق برانداخته اند. چپ مترقِی در اين ‏تحولات جز فرصت جوئی رياکارانه امريکا را برای تسلط بر مناطق و منابع بيشتر نمی بيند. ‏کم نيستند کسانی از ميان ستارگان درخشان روشنفکری ايران که يازده سپتامبر را کار خود ‏امريکائيان می دانستند. امريکا به افغتنستان به دلائل استراتژيک خود حمله کرد، نه برای ريشه ‏کنی طالبان و القاعده که آفريدگان خود امريکائيان هستند و هر چه در هر زمان بکنند مسئوليتش ‏با امريکائی است که آنها را در جنگ با نيروهای اشغالی شوروی در افغانستان بکار گرفت. ‏صدام حسين اگر هم بد بود گناهش به گردن خود امريکائيان است که برای نفت به جنگ درآمدند ‏و موزه های عراق را هم خودشان غارت کردند. استادان پيشين ديالکتيک، در ديد يک سويه و ‏يک بعدی خود، ابائی از فرو رفتن تا حد محافل منقلی ندارند.‏

‏ ولی مسئله مهمتر در چنين رويکردهائی که در بيرون ايران به نظر می رسد پردامنه است، ‏نبود آن ديد ايرانی است که می بايد اولويت داشته باشد. سرنگونی طالبان و رژيم بعثی عراق، ‏گذشته از مقاصد امريکا يا ماهيت آن رژيمها، برای ايران چه دارد؟  مايه شگفتی است که ‏مردمانی که در هر  چيز،  حتا اگر رهانيدن  ايران از آخوندها  باشد، تنها نگرانند که برای خودشان ‏چه دارد، دربرابر فرصتهای تاريخی که برای ملت ايران پيش آمده است به چيزی که نمی ‏انديشند سود ملی ايران است. کسی نمی گويد ويران کردن يک گودال مار، و تلاش برای ساختن ‏يک کشور معمولی با درجه ای از دمکراسی در افغانستان چه اندازه مرز خاوری ما را که چند ‏سال پيش نزديک بود صحنه جنگ شود امن تر کرده است؟ ‏

‏ دگرگونی دراماتيک و تاريخی ژئو استراتژی ايران پس از جنگ دوم عراق از آنهم بيشتر به ‏غفلت برگزار شده است. از هنگامی که بيست و دو سده پيش لژيونهای کراسوس در ميانرودان ‏‏(عراق کنونی) پديدار شدند مرز باختری ايران همواره مايه تهديد امنيت ملی بوده است. ما دو ‏هزار و دويست سال از آنسو زير حمله روميان و عثمانيان و سرانجام عراقيان بوده ايم. ‏امريکائيان بی آنکه روحشان خبردار باشد اين مشکل ژئو استراتژيک را برای ما برطرف کرده ‏اند. به ياری امريکا ما برای نخستين بار در دويست سال از مرزهای امن شمالی برخورداريم ‏‏(پس از فروپاشی «امپراتوری شر» ريگان) و در دو هزار و دويست سال از مرز امن باختری. ‏هيچ کس پيدا می شود که پيامدهای اين دو رويداد را برای ايران آينده ای که ناچار نخواهد بود تا ‏دندان مسلح شود و خود را به دامن هر پشتيبانی، از جمله امريکا، بياويزد ارزيابی کند؟

‏ ولی چنين انتظاری از يک چپ مترقی که به پنج بار و ده بار اشتباه نيز خرسند نيست و هر ‏اشتباه را چون برچسب افتخار و نشانه سرزندگی بر خود می زند، بيجا می نمايد: دشمن، ‏امريکاست و مسئله اصلی فاسطين است و ما اساسا در جهان جنگ سرد بسر می بريم.‏
 

‏ اکتبر ‏ ٢٠٠٣ ‏