به ياد هوشنگ پورشريعتی

داريوش همايون

   دير زيستن انسان را به اندوه از دست دادن‌ها می‌اندازد. عزيزان يکايک در پيش چشمان برخاک می‌افتند و هيچ کدام جانشين پذيز نيستند. زندگيهائی که با آنها گذشته تکرار شدنی نيست. هوشنگ پور‌شريعتی که همين چند روزه در هفتاد سالگی از دست رفت مردی سره و دوستی سره بود؛ کسی که می‌شد به او تکيه کرد و در کنارش به اطمينان زيست. قابليت‌هايش گوناگون بود و آنها را همچون حضور آرامش بخش و دلپسندش بی آنکه به رخ بکشد به عرصه‌های گوناگون می‌برد. گزارشگری چيره دست و سردبيری تيز بين بود و پس از آنکه روزنامه نگاری را کنار گذاشت به عنوان مديری برجسته درخششی نامنتظر يافت. هرجا قرار گرفت خود را در خدمت کشورش گذاشت و هر چه را دردست گرفت بهتر کرد.

   با او در روزنامه اطلاعات، سنديکای خبرنگاران و نويسندگان مطبوعات که از پايه گذارانش بود و مرا هم او به آن کشيد، روزنامه آيندگان، حزب رستاخيز و وزارت اطلاعات و جهانگردی همکار بودم. همه جا در ميان سستی‌ها و ناسزاواری‌ها ستون استواری بود که موقعيت را نگه می‌داشت. پاکدلی او در تيره‌ترين روانها نيز اثر می‌گذاشت. استعدادی برای دوستی داشت که پيرامونش را از گرم‌ترين روابط انسانی پر می‌کرد و نمی‌توانم تصور کنم که کسی او را دشمن داشته بوده باشد. به نمونه‌های بيشمار نامردمی و بيخردی با تفاهم می‌نگريست و بی تلخی می‌گذشت. خود را از آلودگی‌ها برکنار می‌داشت و آلودگان را که فرصتهای فراوان آن سالها شمارشان را روزافزون می‌کرد به خود می‌گذاشت. در يکی از سخت‌ترين دورانها زندگی را به آن درجه که می‌شد بدور از آسيبهای فراوان هر روز و همه جا گذراند و به نرمی از موجهای توفانی گذر کرد.

   يک کشور و يک دوران را چنين زندگيهائی می‌سازد. زنان و مردانی که هستی خود را سنگهای بنای جامعه‌ای بهتر می‌گردانند. ديگران ويران می‌کنند ولی پورشريعتی‌ها در پابرجائی و وظيفه شناسی خود سرانجام دست بالاتر را خواهند يافت.

دسامبر ۲٠٠٤

 
نسخه قابل چاپ اين مطلب را برای دوستان خود •ای ميل• کنيد فهرست صفحه نخست