شهران طبری (راديوفردا): هفته پيش در ميز گرد جمعه، بيست ژوئن،
بحثی را آغاز كرديم درباره احزاب و ملزومات دموكراسی و يكی از مهمترين ملزومات
عملی دموكراسی را وجود احزاب سياسی با برنامه های مشخص سياسی خوانديم. احزابی
كه بتوانند در همين جامعه كنونی ايران، چه در داخل و چه آنها كه به علت
عقايدشان به خارج رانده شدند، در خارج از ايران اعلام موجوديت كرده، شروع به
عضو گيری در سطح وسيع كنند. همگی در بحث قبول كردند كه در صورت وجود چنين
احزابی است كه ميتوان طلب مشاركت در فرايند سياسی روز كرد و مثلا خواهان آن شد
كه دولت كنونی استعفا دهد و انتخابات آزاد با شركت تمام احزاب ايرانی برگزار
شود. راديو فردا در ميزگرد امروز برای ادامه اين بحث، از دو تن از آقايان از
دو نحوه سياسی مخالف به يكديگر دعوت به سخن كرده است. دو گرايش و نحوه ای كه نه
تنها به حق وجودی يكديگر و ساير گرايشهای سياسی احترام می گذراند، كه وجود
يكديگر را شرط بقای خود و جامعه ای دموكراتيك، با ثبات و منصفانه ميشمارند.
آقای بابك امير خسروی و آقای داريوش همايون. سئوالی كه برای ادامه اين بحث می
توانيم مطرح كنيم، اين است كه با توجه به شرايط تاريخی مبارزات سياسی در ايران
كنونی به طور مشخص، چه احزابی می توانند بازيگران صحنه سياسی ايران باشند و در
راه برآورده كردن آرزوی ۱۵٠ ساله مردم ايران برای دموكراسی، نقش تعيين كننده
داشته باشند. اگر موافق باشيد با آقای داريوش شروع كنيم. بفرماييد.
داريوش همايون: از نظر اصولی همه احزاب و هر
گرايشی، بايد بتوانند فعاليت كنند و تشكيل شوند، ولی از نظر عملی با توجه به
تجربه تاريخی مردم ايران، گرايشهای افراطی چه در چپ چه در راست، چه مذهبی،
اينها بی اعتبار شدند و برنامه های سياسی شان شكست خورده است و در نتيجه تصور
می رود كه گرايشهای ميانه رو، چه در چپ و چه در راست، بخت بيشتری دارند برای
گرد آوردن هواداران و عرضه خودشان به توده رای دهندگان. اين احزاب چپ و راست
ميانه، البته با توجه به اينكه خط ميان چپ و راست خيلی مبهم شده است و در
كشورهايی كه فرآيند سياسی جا افتاده است و دموكراسی هر روز عمل ميشود،
تفاوتهای فاحشی ميان احزاب راست و چپ ميانه نيست. ولی شايد در ايران با توجه
به اختلافات شديدی كه در همه زمينه ها از جمله تاريخ معاصر ما ميان گروههای
سياسی است، تفاوتها برجسته تر و شديدتر باشد، تا اينكه پس از يك دوره اميدوارم
نسبتا كوتاه ما هم بتوانيم بصورت عادی در ميدان سياسی با هم رقابت كنيم.
ش . ط: آقای امير خسروی، شما هم همين نظر را داريد يا متفاوت هست نظرتان؟
بابك امير خسروی: اصولا من موافق هستم، يعنی به
اين معنی كه جريانات سياسی كه مشی سياسی مسالمت آميز را دنبال می كنند و در پی
راه حلهای ميانی هستند، اينها عمدتا شانس بيشتری دارند و اين هم به اين دليل
است كه در واقع جامعه ايران از نقطه نظر قشربندی، به صورت يك جريان خيلی وسيع
اقشار ميانه جامعه است كه عمده شده، يعنی الان فرض كنيد تعداد فرهنگی ها،
تعداد كارمندان دولت، روشنفكران ايران، دانشجويان ايران يا توليد كنندگان
ميانه، اينها شايد %٧٠ جامعه ايران را تشكيل می دهند. طبيعی است كه يك چنين
صورتبندی اجتماعی، تاثيرات سياسی نداشته باشد. طبيعتا اين اقشار ميانه، همواره
در پی راه حلهای مسالمت آميز و ميانه ای هستند و از هرگونه افراط و تفريط، يعنی
افراط از چپ و راست را در واقع ايزوله می كنند و دست بالا را دارند. از اين
نقطه نظر فكر می كنم كه نظر آقای همايون كاملا درست است.
ش
. ط: شما هر دو به اين موضوع اشاره كرديد كه احزاب آتی يا كنونی ايران، چه
طبيعتی می توانند داشته باشند. ولی ما هنوز اين احزاب را به صورت فرم يافته يا
شكل گرفته. فكر می كنيد كه اگر بخواهيد اين احزاب را داشته باشيم،حالا فرض كنيم
كه همه هم ميانه باشند، چه احزابی خواهند بود آيا يك حزب چپ يا راست، يك حزب
ملی، يك حزب اسلامی خواهيم داشت؟ اينها به چه صورتی خواهند بود؟
داريوش همايون: چرا. به اين صورت هم خالی
نيست عرصه سياسی، ما داريم، دست كم من از طرف خودمان
می توانم عرض كنم كه ما يك حزب راست ميانه به عنوان حزب مشروطه ايران تشكيل
داديم، ده سال است اين به صورت دموكراتيك اداره می شود با انتخابات. يك برنامه
بسيار تفصيلی تا آن حد كه بتوان در شرايط تبعيد چنان برنامه ای داشت، نوشته
ايم، منشوری داريم كه همه اصولی كه به نظرمان می رسد برای پايه گذاری جامعه
دموكراتيك لازم است، آنرا اين منشور دربر دارد. درنتيجه ما يك برنامه راست
ميانه و يك تشكيلات منظمی كه احتمالا الان رسيده به ٦۵ شاخه و هسته، در اروپا
و آمريكا تشكيل داده ايم و عده بسيار زيادی دارند با صرف وقت و هزينه شان اين
حزب را می گردانند. در طرف ديگر هم ما احزاب چپ ميانه داريم، من وارد تعداد و
تشكيلاتشان نيستم.
ش . ط: اجازه بدهيد احزاب چپ ميانه را با آقای
امير خسروی ادامه بدهيم. فقط از شما يك سئوال ديگر كنم و آن اين است كه اين
حزب شما، آيا برنامه ای هم منتشر كرديد؟ آيا نام مشخصی هم دارد كه هويت به آن
بدهد و عضوگيريتان چطور است؟
داريوش همايون: بله نام كه حزب مشروطه
ايران است و برنامه و اساسش، منشوری است كه ۲٠ فصل دارد و اين اصول دربرگيرنده
همه جوانب مختلف سياسی و اجتماعی مختلف يك جامعه دموكراتيك است. و يك برنامه
تفصيلی روی آن منشور نوشتيم به نام حزبی برای اكنون و آينده ايران كه نزديك ٦٠
صفحه است و بحثهای مختلف را در بر می گيرد و راه حلهای خيلی مشخصی درش عنوان
شده است و يك ايده ای برای ايران و آينده ايران است كه به كلی با وضع كنونی
متفاوت باشد، در آنجا طرح شده است و ازش دفاع شده است. يك نشانه مشخصی الان
حزب راست ميانه دارد.
ش . ط: آقای امير خسروی شما همين يك چيز مشابهی
را در حزب چپ ايران می بينيد؟
رامين امير خسروی: به نظر من اگر قرار باشد آن
گرايشهای مختلف يا مولفه های مختلف سياسی را مورد توجه قرار دهيم، درون كشور و
در خارج كشور فرق می كند. يعنی اين توضيحی كه آقای همايون راجع به حزب مشروطه
خواهان ايران دادند، خوب در حال حاضر يك جريان خارج كشور است، كما اينكه
بسياری از سازمانهای سياسی ديگر هم خارج كشورند، ولی در درون ايران كه تحولات
آتی در درجه اول، مديون اين احزاب و تشكلها خواهد بود، خوب يك حالت ديگری دارد
كه به نظر من مولفه های اصلی آن در حال شكل گرفتن و احيانا بوجود آمدن هستند.
برای اينكه جامعه الان دارد از نظر سياسی تجزيه می شود، تقسيم بندی می شود،
تصور من اين است كه در آينده ای نه چندان دور، يك اپوزسيون قانونی در بيرون از
حاكميت در ايران شكل خواهد گرفت كه اين عناصرش عبارتند از نيروهای ملی مذهبی،
جريانات چپ آزاديخواه و بخشی از عناصر راديكال همين اصلاح طلبان درون پيرامون
حاكميت. به عقيده من سياست آينده ايران و تحولات آينده ايران در درجه اول، در
اثر تاثيرات يك چنين تشكيلاتي است كه عناصرش وجود دارد، ولی هنوز موجوديت پيدا
نكرده، من در حقيقت در يك چنين اپوزسيون متشكل قانونی آينده، هم نيروهای ملی
مذهبی را می بينم كه الان قاطی حاكميت هستند، نيروهای مثل همين دفتر تحكيم
وحدت است، نيروهای ديگری وجود دارند و بخشی از اصلاح طلبان است كه هنوز در
درون حاكميتند ، ولی به نظر من با نزديك شدن انتخابات دوره هفتم، به احتمال
زياد، اينها تجزيه شوند و بهترينشان وارد اين اپوزسيون خواهند شد.
ش . ط: آقای امير خسروی يكی از وجوه اين بحث
راديو فردا با شركت شما و آقای امير همايون، اين است كه گرايش سياسی هردوی شما
در ايران، جايی ندارد و هردوی شما از صحنه سياسی ايران، بيرون رانده شديد.
البته اول گرايشی كه آقای همايون يكی از نمايندگان آن هستند و بعد هم گرايش
شما كه تا چند سال هم با جمهوری اسلامی همكاری كرديد و بعد سركوب شديد. ولی
آنهايی كه شما ازشان نام ميبريد، در داخل ايران هستند. آيا شما فكر ميكنيد چپ
ايران، گرايشش اين است كه باز هم در يك اعتراض وسيع نقش بازی كند، يا اينكه
اينبار از گذشته درس بگيرد و ترجيح بدهد كه يك حزب چپ مستقل با هويت چپ مستقل
خاص تشكيل دهد، و يا اگر نمی تواند الان اين كار را بكند، صبر كند تا موقعيت
برای اين كار آماده شود. و از طرفی هم بگذارند آن گرايشهايی كه در ايران ازشان
نام برديم، خودشان مستقل با هويت خودشان را تشكيل بدهند، نه اينكه هنوز هم
همانطور به صورت توده ناشناخته و بی هويتی از اپوزسيون باشند. شما هنوز هم از
كلمه اپوزسيون به جای حزب استفاده می كنيد.
رامين امير خسروی: عرض كردم، يك نگاهی به درون
كشور دارم، كه خوب تحولات آينده خيلی وابسته به آن هست، چون ما در خارج از
كشور، هرقدر هم مهم بوده باشيم، اگر نتوانيم با داخل ايران پيوند بخوريم، و يك
نيروی تقريبا واحدی را بوجود بياوريم، مسلما نمی توانيم نقش تعيين كننده ای
داشته باشيم.
ش . ط: ولی آقای امير خسروی آيا قبول داريد كه
اين وحدت در تناقض با وجود احزاب مخالف يكديگر در صحنه دموكراسی است و شما
هنوز به جای اينكه به سوی جدايی احزاب و مبارزه انتخاباتی آنها به صورت
دموكراتيك ميل كنيد، به سمت يك وحدتی می رويد كه در اساس و از نظر
تئوريك، غير دموكراتيك است. شما به نيروهايی اشاره می كنيد كه در درون
حكومت هستند. فكر نمی كنيد بين آنها و شما به عنوان دوحزب، تفاوت وجود دارد؟
رامين امير خسروی: من عرض كردم كه الان در درون
حكومتند. گفتم اينها تجزيه خواهند شد و از حاكميت بيرون خواهند آمد و خواهند
پيوست به كسانی كه هم اكنون در خارج از حاكميت هستند. آن اپوزسيون قانونی كه من
در ايران ازش صحبت می كنم، اپوزسيونی است كه اساسا جايگاهش در خارج از حاكميت
است، يعنی با توجه به تحولات اخير ايران كه كاملا پيدا است كه هرگونه امكان
اصلاحات از بالا به بن بست خورده، طبيعتا راه حلهای آينده را بايد در خارج از
حاكميت جستجو كرد. من اين را كاملا مستثنی می كنم، منظور من از اين ائتلاف،
ائتلاف با نيروهايی نيست كه اكنون در حاكميت هستند، بلكه نيروهايی است كه اگر
اكنون در حاكميت هستند، از اينها جدا خواهند شد و به نيروهای ديگری خواهند
پيوست. اكنون ما در خارج از كشور اتحاد برای جمهوری خواهان را بوجود آورديم و
اين اتحاد برای جمهوری خواهان، يك تركيبی است از چپهای معتدل و آزاديخواه و
مليها و تلاش ما اين است كه وقتی هويت پيدا كرديم كه به زودی در چند ماه
آينده، كنگره ای خواهيم داشت، وارد تعامل شويم با نيروهای درون كشور. در حقيقت
يك پلی بزنيم و يك اتحاد داخل و خارج بوجود بياوريم كه اين اتحاد، هدفش، تامين
آزادی و دموكراسی، حاكميت مردم و جمهور مردم است.
ش . ط: آقای همايون، آنطور كه آقای اميرخسروی می
فرمايند، معتقدند كه چپ ايران، ميتواند يك نيروی قابل ملاحظه ای را كه در اين
مدت به هرحال بازيگران صحنه سياسی بودند، در ايران، با خودش متحد كند يا به سمت
خودش جلب كند. آيا شما به عنوان يك نيروی راست و مشروطه خواه، معتقد هستيد كه
بخشی از نيروهای درون ايران، البته منظورم مردم نيست، چون مطمئنا در بين مردم
عادی، شما هواداران زيادی داريد. منظورم كسانی است كه در صحنه سياسی نقش
دارند. آيا شما می توانيد با بخشی از آنها نزديك شويد، ائتلاف كنيد؟ يا آنكه
شما خواهان آن هستيد كه خطوط تحزب سياسی كاملا مشخص و جدا از هم باشد؟
داريوش همايون: اشكال اصلی ما با گروههای چپ و
جمهوری خواه، البته عده ای از آنها نه همشان، من اميدوارم بيشترشان از اين خط
مشيی كه آقای امير خسروی ترسيم كردند، جدا شوند و نااميد شوند. ولی اشكال اصلی
ما همين است كه ما نيروی خودمان را به كلی بيرون از اين دستگاه حكومتی جستجو
می كنيم و معتقديم كه تا وقتی جمهوری اسلامی به اين صورت هست، فرايند سياسی در
ايران طبيعی و سالم نخواهد شد و ما به نيروهايی متكی هستيم در درون ايران كه
می گويند اين نظام بايد برود و با يك نظامی چون سكولار و عرفی گرا جانشين شود.
ولی در بيرون از ايران ما اميدواريم كه عناصری را كه در اين مسئله اصلی، مسئله
روش ما در برابر جمهوری اسلامی، در برابر مجموعه ای كه جمهوری اسلامی را
ميسازد، با ما نظر موافق دارند، اينها را جمع كنيم در يك شورای هماهنگی و خيلی
داريم تلاش می كنيم. موضوع اين است كه آيا ايران بايد برگردد به آن مثلا يك
ساله و يا چند ساله حكومت بازرگان كه همه اين عناصری كه آقای امير خسروی
گفتند، در يك ائتلاف شركت داشتند، به علاوه كسانی كه بعدا قدرت را همه در دست
گرفتند، يا اينكه ما دنبال يك نظام سياسی هستيم كه همه را در بربگيرد.
تاثيراتی كه آقای اميرخسروی در نظر دارند، بخش بسيار بزرگی از جامعه را نه
تنها در بيرون از ايران، بلكه در درون ايران، از اين ائتلاف كنار ميگذارد.
ائتلافی است از عناصر دستگاه حكومتی و متحدين سابقشان كه اينها بتوانند دوباره
دور هم جمع شوند و دوران حكومت انتقالی بازرگان را تجديد كنند. به نظر من اين
تجربه يك بار شده است و شكست خورده است و زمان گروهبندی و صف بندی تازه ای
رسيده است، چه در بيرون ايران و بطوری كه ما می بينيم و از نزديك و روزانه
شاهدش هستيم، و چه در درون كه دستها همينطور به بيرون وصل ميشود.
ش . ط: آقای همايون سئوالی كه اينجا از شما ميشود
اين است كه خوب در اين چند سال بخصوص در چند سال گذشته يعنی بعد از دوم خرداد،
در ايران احزابی تشكيل شدند كه در واقع نوعی اپوزسيون واقعی هستند. مثلا به
نوعی حزب مشاركت يا ملی مذهبی كه آقای امير خسروی گفتند. شما فكر می كنيد در
آيند ای كه شما برای آينده ايران ترسيم می كنيد، اينها به صورت احزابی كه نه
پيوسته به شما، كه مستقل از شما، جا دارند كه در مبارزات انتخاباتی با شما
رقابت كنند.
داريوش همايون: بايد جا داشته باشند. بدون وجود
همه اين احزاب، بدون تكميل شدن اين طيف سياسی، ما به تنهايی نخواهيم توانست
اين نظام دموكراتيكی كه می خواهيم مستقر كنيم، ما می ترسيم از اينكه هيچ گروهی
به تنهايی دست بالاتر را داشته باشد در ايران. ايران تا مدتهای زياد، نيازمند
همراهی است، و اين همراهی بايد ميان عناصر مختلف باشد. ولی در اين كانسرسس ،
اصل نظام دموكراسی ليبرال است. يعنی يك حكومت اكثريتی كه با نظام حقوق بشر و با
اعلاميه جهانی حقوق بشر و ميثاقهای پيوسته به آن، محدود شود. و اين است كه اين
ائتلافی كه الان صحبتش شد، با توجه به اعتقادش به جمهوری اسلامی، مسلما از آن
بابت كسر می آورد و كافی نيست برای آينده ايران. يك دليل بسيار ساده اش اين
است كه گروه بسيار بزرگی را كنار می گذارد و حذف می كند.
رامين امير خسروی: ببينيد اين مسئله خيلی اساسی
است. آقای همايون می فرمايند ما می گوييم برود. اين برود، چطور برود؟ آيا برود
به شيوه عراق و جاهای ديگر؟ يعنی يك نيروی خارجی بيايد و به زور نيروی خارجی
جمهوری اسلامی بايد برود؟ يا اين بايد نتيجه مبارزات درونی و داخلی مردم ايران
باشد؟ اين به نظر من دو مفهوم مختلف است از تحول و تغيير. اين حرف به هيچ وجه
درست نيست كه ما طرفدار جمهوری اسلامی هستيم. اين واقعا حتی من می توانم بگويم
كه اين نابجا است. من عرض كردم كه ما طرفدار جمهور مردم هستيم. در آن سند پايه
ما قيد شده كه ما مخالف ولايت فقيه هستيم، اصلا هرگونه حاكميتی كه در آنجا از
طرف خدا باشد يا موروثی باشد، ما با اينها مخالف هستيم. بنابراين واقعيت اين
است و اشكال كار در اين است كه اين تغيير از وضعيت كنونی حاكم بر ولايت فقيه به
جمهور مردم، چگونه بايد صورت گيرد؟ اگر قرار است كه اين با مبارزات سياسی
مسالمت آميز مردم باشد، در اين صورت آنوقت آرايش قوا خيلی فرق می كند. يعنی به
اين مناسبت ما نسبت به بخشی از اين اصلاح طلبانی كه اكنون در دولت هستند، نمی
توانيم بی تفاوت بمانيم. اين به معنای تاييد جمهوری اسلامی نيست. اين به معنای
تاييد يك نيروی سياسی است. بنابراين حزب مشاركت اسلامی، يك جريان سياسی است كه
اين كاملا می تواند از اين حاكميت ببرد و لااقل بخشهايی از آن ببرند و بيايند
به طرف جرياناتی كه خواستار جمهور مردم هستند.
ش . ط: آقای امير خسروی چرا بيايند به طرف
جريانهای ديگر؟ چرا خودشان يك جريان مستقل نباشند؟
رامين امير خسروی: اين مانعه الجمع نيست. من وقتی
می گويم بيايند به اين طرف، به معنای حل شدن نيست. ما وقتی می گوييم دست وحدت
دراز می كنيم، به معنای اين نيست كه هويت خودمان را از دست می دهيم. هركس در
جای خودش، جريان چپ آزاديخواه، در جای خودش...
داريوش همايون: ببخشيد اجازه بدهيد. دو سه موضوع
اينجا به اشتباه عرضه شد، اجازه بدهيد من توضيح بدهم. يك اينكه ما به هيچ وجه
نگفته ايم كه ما تنها نيروی جايگزين هستيم. من تاكيد كردم به اينكه ما هراس
داريم از اينكه يك گروه انحصار قدرت را داشته باشند.
رامين امير خسروی: ببخشيد ولی اگر شما سلطنت می
خواهيد، عملا محدود می كنيد.
ش . ط: شما هم وقتی جمهوری می خواهيد، محدود می
كنيد.
داريوش همايون: ما يك جايگزين احتمالی رژيم
جمهوری اسلامی هستيم و ميل داريم كه ديگران هم در برابر ما باشند، به شرط
اينكه جزء جمهوری اسلامی نباشند، چون كه ما دنبال يافتن يك جايگزين در جمهوری
اسلامی هستيم، ما دنبال كنار آمدن با هيچ بخشی از جمهوری اسلامی نيستيم. در
اين مسئله البته بين ما بحث بسيار زياد است. دوم اينكه وقتی شما می گوييد كه
يا نيروهای ملی مذهبی و حزب مشاركت و اينها ائتلافی تشكيل می دهيد، موضوع اين
است كه كسانی جز خودتان را اجازه ميدهيد در آن كشور فعاليت سياسی كنند؟ يا
منحصر است به خودتان؟ مسئله دموكراسی و ديكتاتوری و انحصار طلبی و اعتقاد به
جمهور مردم و مردم، اينجا روشن می شود. ما می گوييم ما با ورود همه نيروهای
سياسی، از جمله طرفداران جمهوری اسلامی در عرصه انتخابات و عرصه همه پرسی
موافق هستيم. آيا اين ائتلافی كه آقايان و احتمالا خانمها در نظر دارند، در
ميانشان، آيا اجازه می دهد كه كسانی غير از خوديها يا خوديهای پيشين وارد اين
ميدان شوند يا خير؟ بايد عرض كنم كه هيچ اشكالي ندارد كه يك حزب سياسی، از پيش
همه خواستهای خودش را عنوان كند و مردم را فرا بخواند كه به آن خواستها رای
بدهند، اما اگر بگويد كه من به رای اكثريت مردم گردن می گذارم، اين ديگر جنبه
تعيين تكليف ندارد. ما گفته ايم كه ما طرفدار پادشاهی مشروطه هستيم، به شرط
آنكه مردم ايران به آن رای بدهند. اگر مردم ايران به پادشاهی مشروطه رای
ندادند، ما تابع رای اكثريت مردم ايران هستيم و از قانون يك جامعه دموكراتيك
كه از رای مردم برخواسته است، دفاع خواهيم كرد.
ش . ط: آنوقت آقای همايون نام حزبتان را عوض می
كنيد؟
داريوش همايون: نه به هيچ وجه. اتفاقا اشكال همين
است. شما فكر می كنيد كه مشروطه يعنی پادشاهی مشروط. ما مشروطه را در معنای
انقلاب و جنبش مشروطه می گيريم. يعنی جنبش تجدد و نوسازی ايران. ما دنبال تجدد
و نوسازی ايران هستيم. شكل حكومت به نظر ما، دو يا سه درصد برنامه ما را تشكيل
می دهد. اگر منشور حزب ما را بخوانيد، ۹۸%،۹٧ آن مربوط است به مسائل توسعه
ايران، نوسازی ايران، نوسازی فرهنگی ايران و اصلا ربطی به شكل حكومت ندارد.
رامين امير خسروی: به نظر من بسيار بديهی
است كه كسانی كه آزاديخواه هستند و برای جمهور مردم صحبت می
كنند، يكی از ضرورتهای باور به آزادی، احترام به آزادی دگر انديش است. حتا
مخالف.
ش . ط: اين موضوعی بود كه من فرض كردم شما هر دو
با آن موافق هستيد و در مقدمه صحبت گفتم.
رامين امير خسروی: بله من هم می گويم كه بديهی
است. آن انحصار ديگر نيست، اصلا استبداد است، اگر ما بياييم بگوييم اگر هر كس
جز ما فكر ميكند، حق حيات ندارد، آن ديگر آزادی نيست. ما طبيعتا مخالف هيچ
جريان سياسی، بخصوص اگر به راه حلهای ساسی مسالمت آميز معتقد باشد، چون وقتی
يك جريانی مانند مجاهدين از طريق ترور و راههای قهرآميز و دور می خواهد به
قدرت برسد، خوب طبيعتا ما مخالف اين جريان هستيم. ولی اگر همين سازمان مجاهدين
هم به مبارزه سياسی روی بياورد، ما ازش حمايت می كنيم و دفاع می كنيم، چه
برسد به يك جريانی كه می خواهد يك مشروطه سلطنتی بياورد.
ش . ط: خوب حالا ما ديگر تقريبا به پايان برنامه
رسيديم. اجازه بدهيد من يك جمع بندی كوتاه از اين بحث كنم و ببينم آيا آقايان
با آن موافق هستيد يا نه. و آن اين كه در حال حاضر دو نحله يا دو حزب چپ و راست
تحت نامهای مشروطه خواهان و جمهوری خواهان، اگرچه در بطن نام خودشان، نوع
حكومت آينده را از پيش تعيين كردند، اما با اين حال تعيين نوع حكومت را در يك
همه پرسی به مردم می سپارند. و اگر مردم به مشروطه سلطنتی رای دهند، جمهوری
خواهان، و اگر به جمهوری خواهان رای دهند، مشروطه خواهان، خودشان را بيشتر از
يك حزب نمی دانند و به رای مردم گردن می گذراند. درست است؟
داريوش همايون: بله خانم. من حتی می خواهم
اضافه كنم كه ما هم اكنون ما مشغول مذاكرات عمده ای هستيم،
با بخش عمده ای از جمهوری خواهان كه نمی خواهند با عناصر اسلامی
در حكومت هيچ ائتلافی كنند و مثل ما می گويند اين حكومت بايد برود و
وقتی ما می گوييم كه حكومت بايد برود، دليل نيست كه می خواهيم افغانستان و عراق
شود. ما تجربه ای از فيليپين تا آلمان شرقی را در پس داريم و هركدام از آن
سناريو ها می تواند در ايران انجام گيرد. نيروی مردمی به نظر ما برای سرنگون
كردن اين رژيم كافی است و نيازی به هيچ مداخله خارجی نيست.
ش . ط: آقای امير خسروی آيا شما هم با اين جمع
بندی موافق هستيد؟
رامين امير خسروی: جمع بندی شما كاملا درست است.
بيان حرف كسانی است كه به آزادی واقعا به معنای واقعی آن ، يعنی آزادی دگر
انديش باور دارند. البته حرفهای ديگری است كه فرصت بيشتری می خواهد كه اميدوارم
در فرصتهای آينده.
۲۹ ژوئن ۲٠٠۳
|