تلاش ـ اعدام پنج تن ديگر
از جوانان دربندمان موجی از نفرت و خشم عمومی را برانگيخته است. عليرغم آن،
رژيم اسلامی اسامی بيست و هفت تن ديگر را به عنوان کسانی که احکام اعدامشان
صادر شده، منتشر نموده است. اين امر نشانهی چيست، بیاعتنائی ناشی از احساس
قدرت يا از زور بيم وحشت؟
همايون ـ از چند ماه پیش هر بار با نزدیک شدن
روزهای تظاهرات جنبش سبز، رژیم چند تنی را اعدام میکند. بیست و دوم خرداد
نزدیک است، انتظار تظاهرات بزرگی میرود و عده بیشتری را میکشند. این دو،
تظاهرات بعدی و اعدامهای پیش از آن، نسبت مستقیم دارند. آشکار است که
میخواهند مردم را بترسانند و جلو تظاهرات را بگیرند. بزرگترین هراس رژیم از
تظاهرات است. ولی نمیباید حساسیت همین گروه آدمکشان را نیز در برابر آفکار
عمومی جهان دستکم گرفت. همه آنچه گفتید هست، هم میترسانند هم میترسند؛ هم
احساس قدرت میکنند، هم میدانند که زمین زیر پاهایشان به لرزه در آمده است.
تلاش ـ در بيانيهها و
سخنرانیهای اخير سران جنبش سبز بر تداوم حضور و اعتراض مردم بر عليه جناح حاکم
تکيه شده است. در آستانه فرارسيدن ۲۲ خرداد و سالگرد جنبش سبز قرار داريم.
بیترديد اقدام به چنين اعدامهائی با احتمال وقوع اعتراضات مجدد خيابانی
ارتباط دارند. آيا رژيم به نوعی قصد به نمايش گذاشتن ناتوانی جنبش سبز و به
ويژه ناتوانی سران آن را در حفظ و دفاع از جان مردم ناراضی که به اعتراض
برخاستهاند را ندارد؟
همايون ـ راه سبز امید خود فراورده قربانیانی است
که مردم یک سالی است در پیکار آزادیخواهانه خود میدهند. هیچکس نمیباید از
آن انتظار حفظ جان مبارزان را داشته باشد. مانند هر پیکار ضد دیکتاتوری، مبارزه
به پرداخت همین هزینهها زنده است. از راه سبز امید تا فعالان جنبش سبز در هر
گوشه ایران همه ایستادهاند و نترسیدهاند و استراتژی ترور رژیم در برخورد با
تختهسنگ پایداری مردمی خواهد شکست.
تلاش ـ يافتن اشکال جديدی
از مبارزه و گستردن ابعاد آن بيش از هر چيز میتواند، بازدارنده موج تهاجمی
رژيم گردد. آيا برای اعتراض و عقب نشاندن موج خونريزی و سرکوب رژيم در شکل
اعدامهای دسته جمعی، تنها صدور اعلاميه و بيانيه کافی است؟
همايون ـ اعلامیهها تنها یکی از اشکال
مبارزهاند و مسلما بس نیستند. میان اعلامیههائی که در ایران نوشته میشود با
اعلامیههای ما در بیرون تفاوت بسیار است. آن اعلامیهها نشان سرکشی است و
میباید چالش کردنهای جدی رژیم به شمار آید. تظاهرات و اعتصابات در درون برای
سست کردن کنترل رژیم و در بیرون برای برانگیختن افکار عمومی که بسیار هم به
مردم ایران متمایل شده است ضرورت دارد. اعتصاب عمومی در کردستان ضربه بزرگی به
رژیم بوده است. عکسهای درهای بسته مغازهها بسیار موثر بود و تا اندازهای
جای تظاهرات را میگرفت. اما مبارزه ریشهای و درازمدت و نهائی در جبهه
خوداگاهی مردمان است. این هفتاد میلیون، حتا بخش قابل ملاحظهای از آنان، اگر
تصویر روشنی از موفعیت ملی پیدا کند کوههای دشواریها را پست خواهد کرد.
تلاش ـ اعدام کسانی که
ديريست در زندانها بسر بردهاند، ابعاد تازهای بخود گرفته است. نخست آن که هر
بار تعداد بيشتری به جوخه اعدام سپرده میشوند و ديگر آن که چه در ميان ۵ تن
اعدامشدگان پيشين و چه در ميان ليست بيست و هفت نفره، تعداد بيشتری از جوانان
کرد ميهنمان هستند. قصد و بهانه چيست؟
همايون ـ شهرهای کردستان هرگز آرام نشدهاند. در
کردستان وجود سنیان جمکرانیها رامیآزارد. مانند بلوچستان کینه مذهبی بر دشمنی
سیاسی با مردم افزوده شده است. و رژیمی که تنها میخواهد سوار بماند از دامن
زدن به گرایشهای تجزیهطلبانه نیز برای منحرف کردن پیکار آزادیخواهانه باکی
ندارد. آن قدر بر مردم سخت میگیرند که سعدیوار وطن دوستی را فراموش کنند که
"نتوان مرد به سختی که من اینجا زادم." و آنگاه لابد در جامه دفاع از ایران به
سرکوب بیشتر مردم بپردازند. درکردستان نیز مانند بقیه ایران بزرگترین آرزوی
رژیم هنگامی برآورده خواهد شد که همه غیر خودیها، صاحبان اندیشه مستقل و حافظه
تاریخی بروند و نباشند. باز به گفته سعدی "هنرمندان بمیرند و بیهنران جای
ایشان بگیرند." او بر این بود که محال است.
تلاش ـ سالها گفته و
بارها تکرار کردهاند که بزرگترين دشمن امروز ايران حکومتش است. خانم زهرا
رهنورد، در يک بيانيهی اعتراضی، با طرح پرسشی در باره ی ماهيت اعدامهای اخير،
آنها را کمک به تجزيه ناميده است. افراد و شخصيتهای سياسی ديگر نيز نسبت به
چنين خطری هشدار میدهند. هشدار به چه کسانی؟ طرفداران آزادی و دمکراسی و کسانی
که مردم را به ادامه ی مبارزه دعوت میکنند يا به سران رژيم، که تا کنون سياستی
جز دميدن بر آتش احساس ستمديدگی مضاعف دينی، قومی، فرهنگی و جنسيتی نداشته است؟
همايون ـ بیانیه خانم رهنورد بجاست و بر نکته
اصلی انگشت نهاده است. هشدارهائی از این دست بیش از آنکه خطاب به رهبران
جمهوری اسلامی باشد به مردم در هر جاست وگرنه چنانکه اشاره کردهاید این جماعت
چنان از عوالم ایرانی و ملی بدورند که تاریخ ایران را میخواهند از یاد فرزندان
این ملت ببرند. اما مردم چه در کردستان و چه استانهای دیگر میباید خود را از
بازی حکومت اسلامی دور نگهدارند. مسئله تنها ستم قومی و رفتار با یک استان یا
مذهب معین نیست. آینده فارسیزبان شیعه در حکومت اسلامی همان اندازه تیره است
که گویندگان هر زبان و باورمندان هر مذهب دیگری. این رژیم اسلامش را دارد و
منابع نفت و گاز را؛ و در زیر یوغ فرمانروائی خود جماعتی از نفس افتاده، رمهای
از گاوان شیرده و گوسفندان چشم به دست چوپان را میخواهد. ما با هر تفاوت زبانی
یا مذهبی یا جنسیتی سرنوشت همانندی داریم. یا این رژیم است یا ایران آزاد آباد.
آرزوی احمدی نژادها و خامنهای هاست که هر تکه ایران خود را قربانی بزرگتری
بشمارد و حسابش را از دیگران جدا کند.
جنبش سبز چنانکه در روز کارگر، با پیوستن به هر مبارزه مردمی، دفاع از هر گروه
اجتماعی میتواند این ترفندهای خونین حکومت را بیاثر سازد. هر قربانی خشونت و
تبعیض یکی از خود ماست. ما در رنجهای مشترک خود یگانهایم.
تلاش ـ طبق اخبار و تصاوير
رسيده در شهرهای مهم و بزرگ کردستان در اعتراض به اعدامها دست به اعتصاب زده
شده است. دست رژيم در سرکوب مبارزات در شهرهای کوچکتر و مناطقی چون کردستان که
در اين سه دهه همواره زير کنترل نظامی شديد بوده است، بازتر است. حمايت از
اعتصاب در کردستان در شرايط کنونی و اعلام همبستگی با اين مبارزات چقدر اهميت
دارد و در رشد مبارزات آزاديخواهانه و تساویجويانه سراسری چه تأثيری خواهد
داشت؟
همايون ـ نکته درست در همان کنترل بیشتر رژیم بر
شهرهای کوچکتر است. در کردستان مردم نشان دادهاند که این کنترل را در همه جا
میتوان در هم شکست به شرط آنکه حرکتها هماهنگ باشد. با همه اشغال نظامی
شهرهای کردستان هنگامی که مردم همچون یک تن عمل کردند جلوگیری از آنان ناممکن
شد. عمده آن است که پیکار مردمی با همه گوناگونی یکپارچه شود. بیتردید هر گروه
اجتماعی گذشته از نارضائی عمومی، خواستها و گلههای ویژه خود را دارد ولی این
همه را میتوان روی هم ریخت. اینجاست که گفتمان جنبش سبز کارائی و فراگیرندگی
خود را نشان میدهد. در دمکراسی محدود به اعلامیه جهانی حقوق بشر، در دمکراسی
لیبرال، همه خواستهای بهینه (به زبان دیگر خواستهای معقول) گروههای گوناگون
اجتماعی را میتوان آورد. البته هیچ گروهی به خواستهای بیشترینه، حداکثر، خود
نخواهد رسید زیرا دیگران نیز هستند. ولی زمینه زندگی ملی سالمی که نیرو ها به
جای خنثی کردن، بر یکدیگر بار شوند فراهم خواهد شد.
گفتمان جنبش سبز بزرگترین سلاح نسلی است که با آن گام به این میدان نبرد
اجتماعی که پیشینیانش برای خود ساختهاند میگذارد. آن را نمیباید به عنوان
"حرف" در برابر عملی که همه از آن دم میزنند به کناری افکند. "و اول کلمه
بود."