عمليات نظامی در افغانستان همه كشورهای اسلامی را به درجات در وضع
دشواری قرار داده است. اسلام دين يگانگی نيست ، هيچگاه نبوده است . ولی در
مسلمانان بيشمار هنوز يك ته مانده روحيه عشيره أی ، روحيه أی كه ميان افراد
گوناگون تا سرحد دشمنی ، رشته ناپيدای باريكی می كشد ، هست . عشيره أی در
اينجا به تصادف نيامده است . در مرحله توسعه أی كه جا معه های مسلمان هستند ،
بستگيهای پيشامدرن هنوز عاملی بشمار می رود كه از چشم سياستگران دور نمی ماند
. بمب خوردن مسلمان ، اگرچه طالبان غير انسانی باشد ، بدست ائتلاف پيشرفته
ترين كشورهای جهان ، اگرچه برای آزادكردن مردم افغانستان و ويران كردن پايگاه
تروريستهای ١١ سپتامبر باشد ، بخودی خود می تواند چنان مسلمانانی را دركنار
طالبان قرار دهد .
اين حقيقت كه طالبان هر روز اسباب مرگ هزاران افغانی را فراهم می
آوردند كه اگر قانون شريعت بدست "دانشاموختگان" مدارس دينی اجرا نمی شد زنده
می ماندند ؛ و اين حقيقت كه مردم افغانستان آشكارا توانائی رهانيدن خود يا
حكومت بر خود را از دست داده اند اصلا بديده نمی آيد . كسی در غم مردم
افغانستان نيست ، چنانكه در اين سالهای سياه پس از "آزادی" نبوده است .
همبستگی اسلامی ، همراه با كينه ژرف به تمدنی كه زندگی شان بدان بسته است ،
كفه احساسی را به سود طالبان سنگين می كند .
"رفتار درست سياسی" طرفداری از طالبان است ، اگرچه زير بهانه های
بشردوستانه . می گويند با طالبان نجنگيد ، گفتگو كنيد ؛ گفتگوی كران . می
گويند امريكا به آنان دلائل دست داشتن بن لادن در فاجعه ١١ سپتامبر را نشان
نداده است . گذشته از ناممكن بودن اين كار در شرايط بازجوئيها و بررسيهای
پنهانی ، آيا هيچ دليلی می تواند چنين كسانی را متقاعد كند ، يا نظرشان را
تغيير دهد ؟
در جمهوری اسلامی دشواری از جای ديگر است . توده ايرانيان
برخلاف ديگركشورهای اسلامی هيچ پيوند ويژه اسلامی با رژيم يا سرزمينی ندارد .
افكارعمومی ايرانيان فشاری در جهت پشتيبانی از طالبان زير پوشش دلسوزی به مردم
افغانستان بر حكومت وارد نمی كند . در واقع اگر جمهوری اسلامی كمترين پروای
افكار عمومی را می داشت كه آشكارا غربگراست ، به ائتلاف ضد طالبان پيوسته بود .
برای گروههای مختلفی كه در رژيم آخوندی در مبارزه قدرتند ، ١١ سپتامبر دريچه
أی بر فرصتها و مخاطرات بسيار گشوده است : آسوده شدن از حكومت همسايه أی كه در
وحشيگری خود رژيم ولايت فقيه را از رنگ و رونق انداخته است ؛ داشتن همسايه أی
سازگارتر با ثبات منطقه أی و همكاريهای سودمند ، نگهداری پيوندهای فرهنگی
پردامنه ايران و افغانستان ، بازگرداندن صدها هزار آواره افغانی به خانه و
زندگی شان . پيچيده تر از همه ، امكانات مقاومت ناپذيری كه برای تحول مناسبات
امريكا و جمهوری اسلامی پيش آمده است .
امريكائيان از دوره كلينتون ، كه هرچه می گذرد ميان تهی و
نمايشی بودن سياست خارجی وامنيت ملی اش هويدا تر می شود ، سخت درپی اغوای رژيم
اسلامی بوده اند . نفت و گاز و ميل به دسترسی به بازار ايران يك عامل بوده است
( شركتهای امريكائی با ناخرسندی روزافزون ، نظاره گر می خوردن حريفان اروپائی
و ژاپنی اند ) بريدن رابطه آخوندها با تروريسم لبنانی و فلسطينی يك عامل ديگر .
جنگ در افغانستان و پيكار ريشه كنی تروريسم بين المللی تكان بزرگی به اين
فرايند داده است . بسيار قابل فهم است كه امريكائيان بخواهند ميدان نبرد ضد
تروريستی را هرچه تنگتر و صلح در خاور ميانه را آسانتر كنند . ايران كشور مهمی
است ، حكومتش هرچه باشد .
* * *
رابطه با
امريكا در نوشته ای به شيشه عمر رژيم ماننده شد . بر درستی اين استعاره
فولكلوريك بهتر از تاييد خود خامنه أی نمی توان آورد . او برقراری رابطه با
امريكا را پايان جمهوری اسلامی خوانده است و در پارانويايش تا آنجا رفته است
كه هواداران تجديد رابطه را سزاوار مرگ می شمارد . با آنكه او درعين حال دارد
نقش مقابل خاتمی را بازی می كند ـ دو چهره هميشگی ژانوس ـ در حكومت اسلامی
كسانی مانند مصلحت دان رژيم و قهرمان پيشين ايران گيت ، هستند كه برقراری
رابطه را بدرستی ، پايان موازنه كنونی نيروها در حكومت و ضربتی كاری بر جناح
خود می دانند . نگرانی اين جناح و خامنه أی را در راس آن خوب می توان دريافت .
با وضعی كه امريكا در ايران دارد سفارت آن كشور بزودی مركز بندوبستهای سياسی و
عامل مهمی در سياستهای داخلی ايران خواهد شد . حضور امريكائيان ، پايه های
فرسوده رژيم راسست تر خواهد كرد ـ البته برقراری رابطه بی قيدوشرط و از سر
شتابزدگی كه عوامل شركتهای نفتی و ماموران امريكائی-ايرانی روابط عمومی خاتمی
در امريكا دنبال می كنند دست كم در كوتاه مدت در حكم ريسمان نجاتی بسوی يك
حكومت رو به زوال است .اين ملاحظات در موضعگيری رژيم در افغانستان از عناصر
عمده شده است .
از سوئی منافع استراتژيك آن در افغانستان با امريكا همخوانی هائی دارد
. كوتاه شدن دست طالبان و محدود شدن نفوذ پاكستان ، كه يكی از پيامدهای جنگ
كنونی است ، به سود حكومت ايران است . سركوبگری پشتونهای طالبانی كه گاه تا
قوم كشی ( ژنوسيد ) اقوام هزاره و تاجيك و ازبك رسيده است و ممنوعيت زبان دری
در حكومت طالبانی نمی تواند حتا در محافل آخوندی پذيرفته شود . حكومت آينده
افغانستان هرچه باشد ، متحد پاكستان در دشمنی با جمهوری اسلامی نخواهد بود .
از سوی ديگر اين همخوانی منافع اگر به تماسهای روزافزون دو كشور شتاباهنگی
momentum بدهد كه از دست بدر رود در مبارزه قدرت اثر خواهد كرد . مصالح
ايران ، همكاريهای بيشتری را می طلبد ، مصالح رژيم رفتار دوپهلوی كنونی را .
در سوی امريكا نشانه های شتابزدگی در جلب همكاری جمهوری اسلامی بويژه
در نخستين هفته های پس از ١١ سپتامبر، فراوان بوده است . امريكائيان اگربا
ديوار كارشكنی حزب الله روبرو نمی شدند آماده دادن امتيازاتی می بودند . ديدار
وزير خارجه انگلستان از تهران ، از بی شكيبی شان كاست . "استرا" امتيازی در
گفتگوهايش نداد ، ولی امريكائيان را مطمئن كرد كه سودی در دادن امتيازات مهم
نخواهد بود . آخوندها آنقدر خواهند خواست كه امريكا نتواند . با اينهمه ايران
بار ديگر در نقشه سياست خارجی امريكا نمايان گرديد .
نخستين ارزيابيها از اهميت ايران در جنگ با طالبان زود تصحيح شد
. قلمرو ايران برای عمليات در افغانستان اهميت داشت ولی حياتی نبود .
امريكائيان سرپلهای روز افزون برای نيروهای هوائی و زمينی خود بدست آوردند .
حتا آمادگی جمهوری اسلامی به جستجو و نجات خلبانان امريكائی در خاك ايران كه
به شتاب برای دلجوئی از امريكا اعلام شد ارزش عملی نداشت . تنها پيشنهاد
ارزنده جمهوری اسلامی گشودن بندرها و راه ايران به افغانستان است برای رساندن
كمكهای انسانی . از آن گذشته آنچه می ماند نقش ايران در حكومت آينده افغانستان
است . جمهوری اسلامی در افغانستان دو برگ برای بازی كردن دارد : هزاره ها كه
نوزده درصد از جمعيت افغانستان و دری زبان و شيعی مذهب اند و تاجيكها و
"فارسيان" كه نزديك يك سوم افغانهايند و ائتلاف شمال از آنها و ازبكان و
هزاره ها پديد آمده است .
از اينان هزاره ها به پيروی جمهوری اسلامی ، بيشتر نگرنده جنگ بوده
اند تا بازيگر ؛ و ائتلاف شمال، كه بيشتر در جبهه هرات از ، كمكهای اندك رژيم
برخوردار می شد درعين نگهداری پيوندهايش با ايران ، سرنوشت خود را به امريكا
گره زده است . با چنين برگهائی جمهوری اسلامی می بايد با هماوردانی مانند
پاكستان ( در نقش پشتيبان پشتو زبانان ) و ازبكستان رقابت كند . گلبدين
حكمتيار و "حزب" بنيادگرای اسلاميش با آنكه از طالبان نيز منفورتر است چندگاهی
از اميدهای رژيم بود ولی او زود خود را از بازی بيرون برد و جانب طالبان را
گرفت . كارشكنی جمهوری اسلامی در فراخواندن يك كنگره سران سياسی و عشايری
افغانستان به كوشش پادشاه پيشين افغانستان تاكنون بی اثر نبوده است زيرا زمينه
اش نيست ولی با يكسره شدن جنگ احتمالا چاره أی بهتر از آن نخواهد بود و دست
رژيم اسلامی ضعيف تر خواهد شد .
اينهمه به مناسبات ايران و امريكا پويائيی می دهد كه نيرومندتر از
پاره أی ملاحظات سياست داخلی است . اگر جمهوری اسلامی بخواهد نيز نمی تواند
خود را از افعانستان كنار بكشد و افغانستان از نظر عملی تا مدتها بيشتر به
معنی امريكاست . در بيست ساله گذشته شوربختی افغانستان به ايران سرريز كرده
است و اگر افغانان از همزيستی ناتوان باشند همچنان خواهد كرد . امريكائيان نيز
هرچه درباره جمهوری اسلامی بينديشند نمی توانندآن را از فرايند بازسازی
افغانستان كنار بزنند . نيروهای مخالف رژيم اسلامی ناگزيرند اين روند اجتناب
ناپذير را درنظر بگيرند و استراتژی خود را با آن سازگار كنند . پيش از هرچيز
می بايد از حساسيت دربرابر تغييرات درجه گرماو سرمای روابط امريكا و جمهوری
اسلامی كاست .
* * *
دو مانع اصلی نزديك
شدن امريكا به جمهوری اسلامی ، تروريسم و سلاحهای كشتارجمعی است كه هر دو در
استراتژی رژيم جای برجسته أی دارند . در روياروئی با امريكا كه برخلاف تصور
اصحاب خواب آلود توطئه ، كانون سياست خارجی جمهوری اسلامی است ، تروريسم سلاحی
بوده است كه حزب الله اميدوار است آن را بويژه با سلاحهای هسته أی تكميل كند .
حكومت اسلامی با اقتصاد ويران و نيروهای مسلح ايران يارای تركيه را هم ندارد و
حتا در كشاكش باطالبان دست پائينتر را يافت . تروريسم در لبنان و فلسطين به
رژيم درجه أی از نفوذ بخشيده است و با كوشش پيگير در ساختن دومين بمب اسلامی می
خواهد بهتر با آنچه محاصره از سوی امريكا می نامد مقابله كند .
دورنمای جمهوری اسلامی مسلح به بمب اتمی ، كابوسی است كه امريكائيان
آن را كم ندارند ؛ و گزند تروريسم رژيم را بيش از آن ديده اند كه ديگر ـ در
اين جهان پس از طالبان و بن لادن ـ آماده تحملش
باشند . بن لادن و طالبان تا اين لحظه ، هنوز هستند ولی زمانشان بسرآمده است .
دولتهای نابكار rogue از گونه جمهوری اسلامی بهتر است حالت روحی و فضای تازه
جهان باختری را دست كم نگيرند . ائتلافی كه امريكائيان برضد تروريسم بين
المللی ساخته اند وجنگی كه در افعانستان درانداخته اند يك چرخشگاه ديپلماتيك و
استراتژيك پردامنه است . اينكه ١١ سپتامبر جهان را دگرگون كرد سخنسرائی (
رتوريك ) نيست . نگرش به امور جهانی ، در جاهائی كه بشمار می آيد ، ديگر شده
است . بجای آسانگيری و ديد كوتاه مدت پيشين ، اراده أی برای ايستادگی و
پافشاری و فرارفتن از منافع آنی پديدآمده است . بهمان اندازه اهميت ، اعتماد
تازه أی است كه به توانمندی تمدن باختری در دفاع از خود و ضربه متقابل در يكی
از دشوارترين رزمگاههای جهان پيدا شده است .
( افغانستان گويا كشوری است كه از زمان اسكندر هيچ ارتشی آن را
نگشوده است ـ مگر ساسانيان و اعراب و غزان و سلجوقيان و مغولان و صفويان و
سرانجام نادر . تاريخدانان و استراتژهای آماتوری كه كليشه های روزنامه های نا
آگاه را به نفوذناپذير بودن دفاع طالبان بر پايه آن "پيشينه تاريخی" تكرار می
كردند تكنولوژی نظامی امروزی و مقاومت مسلح درونی برضد طالبان و بيزاری اكثريت
افغانان را از وحشيان نادان طالبانی ـ وحشيگری و نادانی چنانكه مولوی می گفت
از يكجا می آيند ـ در شمار نمی آوردند . اين تكنولوژيی است كه زمستان سخت را
در دل كوههای نفوذناپذير افغانستان متحد خود می شمارد ؛ زيرا هواپيمای بی
خلبانی كه از فراز ابرها گرمای تنهای پناه جسته در بن غارها را ثبت كرده است
می تواند موشك خود را از دهانه غار به درون بفرستد .
( جنگ در افغانستان صورتهای سوررئال به خود گرفت . هماورد اصلی
طالبان در ششمين هفته عمليات هنوز يك كشته جنگی نداده بود و با معيارهای
متداول جنگ ، در واقع هنوز وارد جنگ نشده بود . ولی در آن شش هفته حكومتی كه
بسياری دوست داشتند شكست ناپذيرش بشمرند ، مانند خانه مقوائی فروريخت . اين
جنگی بود كه با نيروهای ائتلاف شمال كه سوار بر اسبان خود ، پذيره تانكهای دشمن
می شدند آغاز گرديد و هنگامی كه روبه پايان می رفت آنان بر تانكهای خود پيش می
تاختند و دشمن حتا اسب هم نداشت . يكی از چرخشگاههای كوچك جنگ زمانی بود كه
در نبرد مزار شريف جنگنده بمب افكن های امريكائی برای اسبان نيروهای شمال كاه
و جو ريختند . آن هواپيماها هريك دهها ميليون دلار می ارزند و در هر پرواز به
افغانستان دوبار در هوا سوخت می گيرند . بر زمين ، نيروهای ويژه امريكا ،
مردانی كه با پيشرفته ترين سلاحها می جنگند ، هليكوپترها و خودروهای جنگی شان
را گذاشتند و با تجهيزات پيچيده و "فوتوريستی" خود بر بار درازگوشان ، طالبان
و القاعده را دنبال كردند .
( ائتلاف شمال نه خوشنام بود نه ارزش رزمی چندانی داشت ، ولی نيروئی
در ميدان بود كه بيشترينه مردم افغانستان بناچار بدان چشم دوخته بودند . با
همه نقش تعيين كننده امريكا ، سرنگونی طالبان در يك جنگ داخلی صورت گرفت و
افغانها دليلی نيافتند كه دربرابر تجاوز بيگانه متحد شوند . آنها بيگانه را در
پاكستانيها و عربهائی می ديدند كه طالبان را بازيچه خود ، و افغانستان را تصرف
كرده بودند . ) طالبان نمی توانست افغانان را از تسلط خارجی ائتلاف كشورهای
غربی بر كشورشان بترساند . هرچه بود از تسلط پاكستان بهتر بود .
* * *
هرچه هم امريكا و
جمهوری اسلامی در افغانستان همسوئی داشته باشند ملاحظات استراتژيك مهمتری در
ميان است ؛ بويژه كه سرازير شدن دنيا به افغانستان نقش رژيم اسلامی را كمرنگتر
هم می كند . نيروهای مخالف از تاكيد بر اين ملاحظات نمی بايد غافل بمانند .
حقوق بشر امری به همين اندازه اهميت است ، ولي طبعا برای ديگران ملاحظات
استراتژيك خودشان اولويت دارد ، هراندازه هم دم از حقوق بشر بزنند . ما به
عنوان ايرانيانی كه می خواهيم منطقه خود را از عوالم قرون وسطائی و بستگيهای
مذهبی و قبيله أی آزاد و برای جهان سده بيستم آماده كنيم سود مستقيمی در ريشه
كنی تروريسم بهر نام ، و پايان دادن به كشمكش های منطقه أی ، مهمتر از همه ،
جنگ نژادی ، مذهبی ، سرزمينی اسرائيل و فلسطين داريم ـ جنگی كه از همه اين
ابعاد درگذشته است و جنگ وجودی شده است .
ما همچنين از گسترش سلاحهای كشتار جمعی در اين منطقه هراسانيم . هند و
پاكستان به اندازه كافی وضع را خطرناك كرده اند . همين مانده كه رژيمهائی
مانند ايران و عراق نيز به آنها بپيوندند . اگر ما با سياستهای جمهوری مخالفت
می ورزيم از دشمنی نيست . هدفهای استراتژيك جمهوری اسلامی با منافع ملی ايران
در كشاكش است . ايران نه سودی در سلاحهای هسته أی دارد ، نه گلوله باران حزب
الله در شمال اسرائيل يا بمب گذاری در رستورانها و گذرگاههای تل اويو و
اورشليم . لبنانيها خودشان می بايد راهی برای جدا كردن سرنوشتشان از فلسطين و
درآوردن گردنشان از يوغ سوريه بيابند ؛ فلسطينيان می بايد سرانجام از بازی
كردن دست افراطيان ، هم اسلامی و هم اسرائيلی ، بخود آيند و به بيش از نيم قرن
فلاكت پايان دهند ؛ و اسرائيليان می بايد خود را از بند بنيادگرائی يهودی كه
هيچ دست كمی از همتای اسلاميش ندارد آزاد كنند .
جمهوری اسلامی ، خود به آنچه محاصره از سوی امريكا می نامد دامن زده
است . "ديپلماسی" بمب گذاری و صدور انقلاب و گروگانگيری و زير پا گذاشتن همه
موازين رفتار متمدنانه و حتا مذهبی ـ پنهان كردن سلاح در محموله های ديپلماتيك
و فرستادن مردان مسلح در ميان حاجيان ـ چه فرا آمدی جز كشانيدن هرچه بيشتر
امريكا می توانست داشته باشد ؟ اكنون هم آيا می توان تصور كرد كه با حزب الله
لبنان و مانندهای حمس فلسطين می شود امريكارا از خليج فارس يا آسيای باختری و
مركزی بيرون كرد ؟ بمب اتمی جمهوری اسلامی جز تنگنر كردن حلقه برگرد ايران چه
سودی خواهد داشت ؟ ما با پيش كشيدن اين مسائل جمهوری اسلامی در مناسباتش ، حتا
با اروپا ، به آينده ومصالح ملی ايران نيز خدمت می كنيم .
ايران دركنار كشورهای عربی نگذاشته است در سازمان ملل متحد از تروريسم
تعريف روشنی بدست داده شود . اين گروه كشورها استدلال می كنند كه فلسطينيان و
حزب الله لبنان تروريست نيستند زيرا برای آزادی سرزمينشان می جنگند .
ولی بن لادن هم در راه ايمانی كه برحق می داند و برای آزادی سرزمينش می جنگد .
تروريسم را نه با نيات بلكه با وسائل آن می توان تعريف كرد . ويژگی تروريسم
،كشتار كور بي ملاحظه است و قربانيانش اساسا مردم بيدفاعند ، زيرا تروريست
بيشتر به ضعيف ترين نقطه می زند . روشن است كه هدف هر اندازه بلند باشد هنگامی
كه آماج عمليات ، كارمندان اداری يا رهگذران يا مشتريان رستوران و مسافران اند
جز تروريسم نامی نخواهد داشت .
از آنجا كه رابطه مستقيم رفتار دولتها با مردم خودشان با رفتارشان در
عرصه بين المللی هر روز دانسته تر می شود ، حقوق بشر نيز چنان امر ازدست رفته
أی نيست . تروريسم و آشوبگری در بيرون با تروريسم و سركوبگری در درون از يكجا
می آيند . ما از بستن بهبود روابط با كارنامه رژيم در حقوق بشر نمی بايد خسته
شويم .
* * *
ته مانده های جهان
سومی از شاهنشاهی تا مصدق پرستی، و چپگرائی كودكانه ، و ملی مذهبی واپسمانده،
خود از پيش آمدن با جهان ناتوان اند ؛ نه درسی از گذشت روزگار نه از هيچ
آموزگار . آنها همچنان به نبرد بازنده شان در پيله های تنگ محافل خويش ادامه
می دهند . اگر زمانی در فنجانهای چايشان توفانی در می گرفت و رضايتی درخور
جهان بينی شان می يافتند ـ به يك تعبير ، "ترافالگار" هائی در فنجان چای ـ
ديگر آن هم نيست . در آن نبردها نيز درجای ناوگان فرانسه اند . اما روزگار با
آنان مهربانتر است تا خودشان . با هر تحول اوضاع جهانی عرصه اشتباه بر آنان
تنگتر می شود ؛ هر روز فرصت كمتری برای كجروی می يابند . با همه اشتياقی كه
دارند ، در يافتن امر نادرستی كه از آن دفاع كنند درمی مانند . تمدن غربی يك
جنگ ديگر را برده است ، جنگی حقير در ابعاد نظامی ولی با پيامدهای سياسی و
روانشناسی پردامنه .
بنيادگرائی اسلامی در افغانستان به نشيبی كه می توانست برسد رسيد . حد
اقتدار و تبهكاری و ناداني همين بود . جمهوری اسلامی در ايران با همه كوشش
نتوانست بيش از نزديكهای آن برسد : بازگشت به ارزشهای اصيل ، تقدس سنتها ،
ايمان و شهادت . غرب ستيزان ، بيش از آن نمی توانستند دشمنی و انكار غرب
جنايتكار جهانخوار رياكار را آرزو كنند .افغانستان واپسين جبهه جنگی بود كه
طايفه های رنگارنگ غرب ستيز ، از صد و پنجاه تا بيست و چند سال گذشته درگيرش
بوده اند .
غرب ستيزی با فروريزی طالبان به پايان نخواهد رسيد ولی ديگر جز
كنفرانسهای بين المللی بازرگانی و اقتصادی ميدان جنگی برای غرب ستيزان نمانده
است . آن كنفرانسها نيز تنها در كشورهای آزادی چون سوئد و ايتاليا و سويس
فرصتی برای شكستن در و پنجره و خودرو ها به جنگاوران می دهند ؛ و اگر آن
كنفرانسها را مانند اين بار در قطر ، به شهرهای جهان سومی ببرند آن فرصت نيز
از جهان سومی انديشان گرفته خواهد شد . ( اصلاح روابط اقتصادی و بازرگانی
جهانی به سود كشورهای نادار ، دست دردست اصلاح حكومتهای آنان ، يك ضرورت
سياسی-اخلاقی است و ربطی به غرب ستيزی و جهان سوم انديشی ندارد . )
جهان نظم تازه أی می يابد كه برخلاف نظر بسياری ، می تواند انسانی تر
از آنچه در دويست سال گذشته بوده است بشود . نيروهای پيشرفت و نوگری با انرژی
تازه أی به دگرگون كردن جهان افتاده اند ؛ و توجهی به غرولند های بی اثر و
مقاومتهای رياكارانه ندارند : مقاومت ريزه خواران خوان كه بی آن زنده نمی
مانند .
نگريستن بر جهانی كه بی اعتنا در می گذرد و پيشی می گيرد و بيربط می
سازد نمی بايد چندان خوشايند باشد . جوانترهای ما از اين گرفتاريها ندارند .
آنها شايد چندان كه می بايد نمی دانند ولی از بسياری تصورات نادرست هم كه ذهن
بزرگترهايشان را پر كرده است بيخبرند . آنها سوار موجی هستند كه در می گذرد و
پيشی می گيرد و بيربط می سازد . بر اين موج هنوز جا فراوان است ؛ برای همه جا
هست .
نوامبر
۲٠٠١
|