بحران نهائی |
داريوش همايون |
در جمهوری
اسلامی نشانههائی پر معنی از ورود در بحران نهائی را میتوان ديد. منظور از
بحران نهائی همان آغاز پايان مشهور تر است. آغاز پايان میتواند زودتر يا ديرتر
به "پايان" برسد ولی فرايندی است که ديگر توقف برنمیدارد. آنچه را که از چند
ماهه گذشته روی میدهد به تغييرات تاکتيکی برای مقاصد معين نمیتوان مانند کرد.
دستی نيست که آگاهانه دريچههائی را باز و بسته کند؛ بيشتر حالت يک ماشين
آتشنشانی را دارد که به شتاب برای فرو نشاندن آتش های بزرگ تر از اين سو به آن
سو روان است و آتشهای کوچکتر را به حال خود میگذارد. با آنکه جمهوری اسلامی
شاهنشاهی پهلوی ماههای پايانی نيست و آخوندها نه خيال تسليم و سفر به بيرون
دارند و نه آنهمه خامدستی را در اداره بحران، پارهای شباهتهای مهم در ميان است.
مهمترينش گسترش سرکشی به هر گوشه جامعه؛ جسارت تا حد پذيرش مرگ و شکنجه در ميان
رهبران سياسی روزافزون؛ و ناتوانی دستگاه سرکوبگری از ترساندن امواج تظاهر
کنندگان و اعتصابيان. ديگر روزی نيست که از اعتصاب و تحصن و تظاهرات، از نامههای
اعتراض آميز، بيانيههای صريح در محکوميت رژيم، اعلامهای تحريم انتخابات و
مانندهای آن خبری نباشد.
در اين ميان پديده آقای اکبر گنجی هم گويا و هم تعيين کننده
است. سخنان شجاعانهاش در مرخصی از زندان و مانيفست جمهوريخواهی او از درون زندان
در تاريخ مبارزات آزاديخواهانه مانندهای زيادی ندارد. در آفتاب برلب بام رژيمی
که خوره فساد و جنايت سرايايش را گرفته است او شعلهای در جان هزاران تن خواهد
انداخت. نويسنده دلاور خانه اشباح و عاليجناب خاکستری، جان بر کف در فاصله دو
زندان که میتواند گورستان او باشد، انقلاب شکوهمند و حکومت اسلامی و اسلام به
عنوان راهنمای زندگی سياسی و اجتماعی را به سختترين چالشها گرفته است. سخنان او
متقاعد کنندهترين رديه بر يک فرهنگ سياسی مذهبزده است زيرا از دهان کسی چون او
و در اوضاع و احوال او بيرون میآيد. آقای گنجی چنان با بی اعتنائی دل به مرگ
نهاده است که در حضور خانمش (او نيز به همان دليری) دانشجويان را فرا میخواند تا
در مرگش به خيابانها بريزند و نابودی او را وسيلهای برای بزير آوردن رژيم
گردانند. اگر کار در حکومتی که همه قدرتش در خفه کردن است به چنين جاهائی برسد
بايد زمان آن را بسر رسيده شمرد. (به خامنه ای میبايد هشدار داد که اگر قصد جان
آقای گنجی را کند ميخ تابوتش را زودتر کوبيده خواهد بود.)
مردم نه تنها به جان آمدهاند بلکه آسيب پذيری رژيم در بيرون
و نيازش به پشتيبانی در درون را خوب حس میکنند و طبيعی است اگر در پی بهره
برداری از فرصت برآيند. ديگر اميد واهی اصلاحات و گزينش ميان بد و بدتر، به
انتظار اندکی بهتر، هم مردمان را به کژراهه نمیکشاند. شش سال است هر روز روشنتر
میشود که ميان بد و بدتر در عمل تفاوتی نيست؛ بدتر دست بالا تر را پيدا
میکند، و بد برای رژيم مشروعيتی میخرد که در شرايط کنونی، عمر آن را درازتر
خواهد گردانيد. برای دستگاه حکومتی که برنامه انتخاباتی جدیترين نامزدان رياست
جمهوريش وعده مبهم حل کردن مسائل است و برای هيچ مشکلی راه حلی ندارد و رو به
زورآزمائی سختی با امريکا میرود که به پيروزی آن نخواهد انجاميد، يک سرکوبی
پردامنه و ريشه کن کردن مخالفان، يک ضرب شصت "تيانان من" وار، که اين روزها
شانزدهمين سالگرد آن است، آرزوئی برنيامدنی است. آزار و پيگرد برای مبارزان از
همه دست همان "خاک گله و توتيای چشم گرگ" شده است؛ از آن استقبال میکنند.
همين فرصت شناسی را از سوی امريکائيان نيز میتوان ديد. آنها
در روياروئی خود با جمهوری اسلامی بر سر برنامه تسليحاتی رژيم، مداخلات آن در
عراق، و دست کشيدهء تروريسم اسلامیاش، کمک به نيروهای هوادار دمکراسی و حقوق بشر
در ايران را در دستور سياست خارجی خود گذاشتهاند. هدف اين سياست روشن است و همان
است که توده ايرانيان نيز آرزويش را دارند: پايان ديکتاتوری و تجاوز به حقوق بشر
در درون ايران، و تروريسم و ماجراجوئی در بيرون. برای رسيدن به چنان هدفی جامعه
مدنی به معنی گروهبندیها و سازمانهای جدا از حکومت، از صنفی تا سياسی، میبايد
نيرومند و از کمترينه امکانات برخوردار شوند. در ايران که مبارزان دمکراسی و حقوق
بشر همه دست به دهاناند و رساندن پيامها نيز گاه آسان نيست هر کمکی در اين
زمينه را میبايد غنيمت شمرد. خون جامعه مدنی و طبقه متوسط ايران از اروپای
شرقيان و گرجيان و قرقيزها رنگينتر نيست و هدف و طبيعت کمک بسيار بيش از دهنده
آن اهميت دارد. ولی در سياست امريکا نيز يک جابجائی استراتژيک به سود گستراندن
دمکراسی روی داده است و لکه مداخلات امپرياليستی را نمیتوان بر کمک به دمکراسی و
حقوق بشر در رژيمهائی مانند جمهوری اسلامی زد. نمیتوان هم از مردم خواست که
مبارزه کنند، هم جامعه بين المللی را سرزنش کرد که چرا بی اعتناست، و هم اگر کسی
دست کمکی دراز کرد ناله سرداد.
سه ميليون دلاری که حکومت امريکا امسال در اختيار بنيادهای
غير دولتی مانند "خانه آزادی" میگذارد تا بدين منظور هزينه کنند ناچيز است و
جنبه آزمايشی دارد. میبايد در همين نخستين مرحله در سلامت و کارائی اين برنامه
کوشيد و شرط اولش اختصاص دادن هر کمکی به مبارزان داخل است. ما در بيرون امکانات
بسيج منابع به اندازه خود را داريم و اگر از عهدهاش بر نيائيم مشکل خود ماست. در
درون است که گاه کار برای يک تلفن همراه يا رايانه معطل میماند. بحرانی که
جمهوری اسلامی را در خود گرفته است به مبارزه مردمی دامن میزند و به مبارزه
مردمی میبايد ياری رساند.
ژوئن ۲٠٠٥
|