بحث كهنه استراتژی پيكار با رژيم اسلامی از انتخابات رياست جمهوری
خرداد گذشته بار ديگر پيش كشيده شده است و برای كسانی به نظر می رسد برای
نخستين بار طرح می شود . در جاهائی می بايد از پائين ترين مقدمات آغاز كرد .
پس از انتخابات دوم خرداد و جنبش تازه أی كه در جامعه ايرانی و همراه
آن در خود حكومت اسلامی پديدار شد هواداران استراتژی پيكار سياسی مردمی به
آسانی می توانستند دعوی مكتب مخالف ، مكتب انكار، را رد كنند . دعاوی مكتب
پيكار مسلحانه كه هيچگاه قابل اعتنا نبود و نيست . مكتب انكار در اينجا به
كسانی گفته می شود كه به چنان جنبشی باور نداشتند وبيشترينه امتيازی كه به
شواهد آشكار بالا گرفتن مشاركت مردم در سياست و بالاگرفتن نبرد داخلی در
دستگاه حكومتی می دادند، شانه بالا انداختن بود كه يك خيمه شب بازی رژيم بيش
نيست و برای فريب دادن مخالفان بيرون ترتيب داده شده است .
در جنبش دانشجوئی دو سال پيش حتا اين كسان ناگزير شدند بپذيرند كه كار
از خيمه شب بازی گذشته است و با همه توانی كه در گلو و قلم داشتند فرياد
پشتيبانی سردادند . ولی در اينجا نيز ميان جنبش دانشجوئی و تحولاتی كه به آن
انجاميده بود تفاوت گذاشتند. جنبش دانشجوئی اصالت داشت ، ولی هرچه ديگر می
گذشت خيمه شب بازی می بود. از آن پس هر سركوبگری در جمهوری اسلامی ، آنها را به
وجود يك بازی پيچيده كه در آن اصلاحگران و انحصار طلبان در آن هريك نقش خود را
بازی می كردند تا نيروهای مخالف را فريب دهند معتقدتر كرد . هيچ كدام از خود
نپرسيدند اين چه بازی است كه پاره أی نقشهايش انسان را تا چند سانتيمتری مرگ
می برد و به فلج هميشگی دچار می سازد ، يا به زندانهای مجرد ده ساله می اندازد
، يا سالها از خدمات دولتی ممنوع می دارد ، يا در بهترين صورتش ناچار از كناره
گيری و خانه نشينی می كند ؟
آنچه كه حزب الله بويژه در شش ماهه اخير برای پاك كردن آثار
دگرگونيهائی كرد كه از آن انتخابات چهار سال پيش شدت گرفته بود ، به گونه طرفه
آميزی در انكار خود آن دگرگونيها بكار گرفته شد . پيروزمندانه بر هر فشار تازه
أی كه وارد شد انگشت نهادند : از بستن روزنامه هائی كه در آن چهار سال توانسته
بودند انتشار يابند و دستگير شدن روشنفكران و روزنامه نگارانی كه در آن فضا
توانسته بودند چنان سخنان باورنكردنی بگويند تا به زندان افتادان كوشندگان
جنبش دانشجوئی كه مانند روزنامه های آزاده برخاسته از دگرگونيهای پس از دوم
خرداد بودند، همه را با استدلال وارونه أی كه مردم ما در آن استادند به عنوان
دلائلی بر ادعای اصلی تكرار كردند : اينكه اصلا چيزی عوض نشده بوده است .
امسال انتخابات در شرايط شكست سنگين آنچه جنبش دوم خرداد نام داده اند
صورت گرفت . نه تنها بيشتر دستاوردهای چهار ساله از دست رفته يا آسيب ديده بود
بلكه خود سران آن جنبش نيز چنان دست آموز عمل می كردند كه بسياری از مردم
ناگزير از خود می پرسيدند بود و نبود آنان چه تفاوتی خواهد داشت ؟ مردم می
توانستند بی دشواری زياد از سران جنبشی كه شعار جامعه مدنی و ايران برای همه
ايرانيان سر می دادند ، و به حد يك نگرنده ی گاه نه چندان ناخرسند سركوبگری
پائين آمده بودند ، چشم بپوشند - در واقع نيز درصد بالائی از آنان چنين كردند
.
برای مكتب انكار اين احساس سرخوردگی مردم برگ برنده أی می نمود . اصحاب
بيشمار اين مكتب هرچند چهار سال از تكرار نظريه توطئه و خيمه شب بازی خسته
نشده بودند باز در ته دل ، عامل مردمی را كه می ديدند به صورتی سابقه در
جمهوری اسلامی به ميدان آمده است به حساب می آوردند . اما هنگامی كه احساس
كردند مردم از اين ميدان رويگردانده اند دلير شدند . تصور خود را واقعيت شمردند
و به پيش از دوم خرداد بازگشتند : همه چيز خيمه شب بازی بوده است ؛ چيزی
دگرگون نشده است ، و اگر شده ، به بدتری بوده است .
اعلام نتايج رای گيری و اينكه دو سوم مردم رای داده اند دردسر آنان را
تازه كرد . برخی راه گريز را در دروغ شمردن آمارها ديدند . برخی ديگر دوسوم
رای داده را دربرابريك سومی كه رای نداد بی اهميت شمردند . ولی اينها "بهم
بافتن" و دست و پا زدن برای توجيه است ( در اصطلاح سياسی بسيار رايج انگليسی
به آن spin يا رشتن می گويند ) و جای درست ديدن و درست انديشيدن را نمی گيرد
. اگر مردم حتا در بدترين ساعات تاخت و تاز حزب الله و بی اثری اصلاحگران
حكومتی ، نا اميد نيستند ونمی خواهند به خانه هايشان برگردند و با رای دادن بی
اميدواری زياد هم شده در ميدان می مانند ، ناچار می بايد دگرگونی بزرگی در
سياست ايران روی داده باشد . ناچار می بايد از نظريه های توطئه و ترفند و خيمه
شب بازی دست شست و مردم را به زودباوری و خودفريبی متهم نكرد .و ناچار می بايد
انتخابات را ، باهمه شورای نگهبانش ، يك عامل مهم سياسی شمرد كه در ايران
نهادينه می شود ، و دست كم همان درسی را گرفت كه خردمند ترين در اردوی حزب
الله ، پس از اين انتخابات دارند می گيرند . يك گروه سياسی دست كم در آنجا كه
هنوز قدرتی در ميان نيست می تواند به واقعيتها تن در دهد و در پی رفع و رجوع
نباشد.
اگر مكتب انكار تا نديده گرفتن واقعيات رفت ، پاره أی از مخالفان تا
موافق شدن اصولی با رژيم اسلامی و پيوستن به اردوی اصلاحگران حكومتی رفتند .
تاكيد آنان بر پيكار مردم در ايران و پيوستن بخشهائی از دستگاه حكومتی به مردم
، هر كدام به دلائل و به اندازه خود ، درست بود ؛ ولی بستن همه پيكار به خاتمی
و دوم خرداد ، و تلاش برای پيوستن به آنان در درون ايران - كه بيهوده بود و
خاتمی حتا به نامه های درخواست آميز برای گشودن دفتر در ايران پاسخ نداد - به
اعتبار نيروهای مخالف در بيرون هيچ كمكی نكرد . اين مخالفان - جز يك دو تنی كه
بهر فرصت به رنگ ديگری در می آيند و اين بار جامه انكار برتن كرده اند - از
نتايج انتخابات اخير سر از پا نمی شناسند . گوئی ديگر مساله عمده أی نمانده است
، دوم خرداد رو به پيروزی قطعی دارد و بازگشت به جمهوری اسلامی تنها ، مسئله
زمان است .
* * *
برای بسياری از ما - كه نه
چشمان خود را بر جوشش سياسی و اجتماعی ايران بسته ايم و نه دوم خرداديان را از
خود می دانيم و آينده را در آنها ميبينيم - هرچه هست امكانات گسترنده پيكار است
؛ نه يك پرش چشم بسته به هرچه باداباد ، بلكه حركتی مقاومت ناپذير رو به جامعه
أی امروزين با نظامی دمكراتيك ، و فرهنگی پيراسته از بدآموزيهای يك تاريخ دراز
واپسماندگی . اين حركت مقاومت ناپذير با خود ايستادنها و پس كشيدنها و زمين
خوردنها و گمراهيها دارد و از همه ما ايستادگی و روشن بينی و هشياری دائمی می
طلبد . می بايد آنچه را كه هست خوب بشناسيم و واقعيتش را بپذيريم و اگر آنچه
را كه هست نمی پسنديم از راهش به آنچه می پسنديم برسيم . آنگونه كه از اين
بيست و سه ساله و بويژه از اين چهار ساله آخر می توان ديد - اگر آنچه را كه
دلمان می خواهد و با آن آسوده تريم كنار بگذاريم - می توان موقعيت كنونی را
چنين طبقه بندی كرد :
* مردم ايران فعلا هيچ گرايشی به خيزش عمومی ندارند ولی امكان انفجار
هر لحظه هست زيرا همه عوامل آن جز آمادگی فوری مردم فراهم است . مافيا می
تواند با ادامه زياده رويهايش آن آمادگی را نيز فراهم سازد .آن بخش جامعه كه
در رفاه نسبی است اصلاح وضع موجود را می خواهد و بس . طبقه متوسط بزرگ ايران
نيز باهمه ناخرسندی می خواهد بداند به كجا می رود . از سوئی قدرت سركوبگری رژيم
و از سوئی تجربه تلخ انقلاب اسلامی ، مردم را محتاط كرده است . در آن زمان همه
گفتند بدتر از اين نمي شود ولي بسيار بدتر شد . امروز با بيست و سه چهار سال
پيش تفاوتهای آشكار دارد ولی احساس عمومی را با ريزه كاريهای استدلالی نمی
توان تغيير داد .
* چه بخواهيم و چه نخواهيم انتخابات راهی است كه بر مردم گشوده شده
است و آنچه درباره آن می گويند نيز درست است. انتخابات هم جايگزينی (
آلترناتيو ) برای انقلاب است و می تواند تا مدتها انرژی مردم را در مسير ديگر
بيندازد ، و هم موريانه وار پايه های قدرت مافيا و حزب الله را سست كند .
ولی در هر صورت ، انتخابات حتا با آزادی محدود ، بزرگترين نهاد دمكراتيك و
بزرگترين آموزشگاه دمكراسی در جامعه است زيرا عملی ترين وسيله بسيج منظم مردمی
است . انتخابات با خود ، حزب و يك طبقه سياسی مسئول دربرابر مردم می آورد - در
رژيمهای ديكتاتوری ، ديرتر و شكنجه آميزتر ، ولی با اينهمه .
در جمهوری اسلامی انتخابات جای مهمی در قانون اساسی دارد ولی از بن با
نظام جمهوری اسلامی ، نظام ولايت فقيه و بی حقی مردم "محجور" و رمه نيازمند
شبان ، در جنگ است . اين ناهنجاری ، تنها پاره أی نيروهای مخالف را در
استدلالهای خشك حقوقی سرگردان نكرده است ،گرفتاری سران مافيا با آن به مراتب
جدی تر است . معمائی است كه به زيان آنها دارد به سختی تمام و هزينه سنگين
گشوده می شود . در ايران دست كم در شرايط كنونی ، مخالفت با انتخابات به جائی
نمی رسد . نمونه اش انتخابات خرداد گذشته كه تقريبا بی پيكار انتخاباتی در
فضائی پاك بی بهره از هيجان برگزار شد . نامزد اصلی رياست جمهوری كه شصت هفتاد
درصدی از رايها را آورد جز يك دو سخنرانی تقريبا هيچ برای انتخاب دوباره اش
نكرد ؛ نه وعده أی داد و نه حتا به سفر انتخاباتی شهرستانها رفت . با آنكه مردم
آشكارا سرخورده شده بودند و بيشتر گروهها در بيرون انتخابات را تحريم كردند و
حزب الله در چند ماهه و بويژه چند هفته پيش از انتخابات هرچه توانست برای
متقاعدكردن مردم به بيهودگی انتخابات و بی اثری مقامات انتخاباتی انجام داد
باز دو سوم رای دهندگان رای دادند .
* پيكار قدرت در حكومت اسلامی جدی است و بخش مهمی از آن به مردم بر
می گردد . گروهی می خواهد مردم را پشت سر خود نگهدارد . گروه نيرومندتری از هر
قدرتی به مردم داده شود بر خود می لرزد . هردو سرسپرده جمهوری اسلامی اند و
هردو می خواهند نظام را نگهدارند و هر دو از خيزش مردم می ترسند ؛ ولی يكی
چاره را در كاستن از ناخرسندی مردم می بيند و ديگری در افزايش سركوبگری . چنين
اختلافی در همه نظامهای بسته أی كه تهديد می شوند پيش آمده است و می آيد و هيچ
نيازمند خيمه شب بازی نيست . از طبيعت قدرت و حكومت بر می خيزد . مردم بر خلاف
پاره أی مخالفان ، اين اختلاف را خوب می فهمند و از آن برای پيشبرد پيكار
آزاديخواهانه خود بهره می گيرند . آنها هنوز اگر انتظاری از چنان مخالفان
داشته باشند - كه بعيد است - اين است كه بر واقعيت آشكار چشم بگشايند و آنها
نيز از نبرد همه سويه سياسی كه در ايران درگرفته است برای پشبرد پيكار
آزاديخواهانه مردم ايران بهره گيرند .
* * *
چنانكه اشاره رفت
انتخابات رياست جمهوری در اوضاع و احوال نوميد كننده برگزار شد . تقريبا همه
اسباب آن نوميدی هنوز هست . قانون اساسی همان است و مكانيسم های قانونی بسته
نگهداشتن سيستم و ناكام گردانيدن هر اصلاحات با معنی در جايشان هستند . مافيا
با منابع مالی بيكرانش دستگاههای سركوبگری را كنترل می كند . زندانها پر است و
پرتر هم می شود . روزنامه ها ديگر به آزادی پيشين نمی نويسند و به شمار پيشين
فروخته نمی شوند . تا كنون رای مردم دو اثر بيشتر نداشته است . نخست ، رئيس
جمهوری سرانجام به مسئوليتش در برابر رايهائی كه به او داده شده اذعان كرده
است . در سخنرانيی كه از كسی چون او تازگی داشت گفت بر راه اصلاحات خواهدرفت و
اگر جلوش را بگيرند كناره گيری خواهدكرد . او می داند كه در آن صورت چه بحرانی
رژيمی را كه بدان سرسپرده است درخود خواهد پيچيد و اگر تهديدش ميان تهی نباشد
نشانه دگرگونی بزرگی است .
دوم ، رهبر به مجلس اجازه داد در كار راديو تلويزيون نظارت كند . راديو
تلويزيون در انتخابات ، از حد گذرانده بود. خبر پيروزی خاتمی را تا چندين ساعت
پخش نكردند و وزير كشور راكه برای اعلام نتايج رای گيری به آنجا رفته بود عملا
راه ندادند . مجمع تشخيص مصلحت به رياست رفسنجانی كه رهبر مافيا نيز هست پيش
از انتخابات مجلس زمستان گذشته كه شكست سنگين حزب الله پيش بينی می شد ، به
شتاب "قانون"ی گذراند كه حق بازرسی در نهادهای فراوان و بسيار نيرومند زير
نظر رهبری را از مجلس گرفت . تنها يكی از اين نهادها ، "دفتر امداد امام ،" به
روايتی در ماه به هفتصد هزار تن مقرری می دهد . اين خيل عظيم مقرری
بگيران و مانندهای آنهايند كه با خانواده هايشان پانزده در صد رای حزب
الله را می سازند . اكنون با دستوری كه به آن مجمع برای تغيير آن قانون داده
شده است راه بر بازرسی مجلس در آن نهادها گشوده می شود كه يك "صندوق پاندورا"ی
واقعی خواهد بود. اگر مجلس جرات كند و گام در اين ميدان مين بگذارد آتشبازی
بيسابقه أی را می بايد انتظار داشت .
اينها اگرهای مهمی است : اگر رئيس جمهوری حقيقتا درپی اصلاحات بر آيد
كه خود می گويد راه ديگری ندارد ؛ و اگر دهان مكنده نهادها را از شاهرگهای
درامد ملی جدا كنند كه اندكی هم برای رسيدن به دردهای مردم بماند ، هيچ چيز
كمتر از زمين لرزه نخواهد بود . تجربه گذشته نشان می دهد كه چنان نخواهد شد .
دستور رهبر امتياز مهمی است كه به اصلاحگران داده می شود . ولی آن "انقلابی"
نيست كه يكی از آن سرازپانشناختگان در باره اش گفت . اينان ظاهرا نمی دانند كه
چه تاكتيكهائی برای كشيدن دندان سختگيرترين بازرسيها ، آنهم در جمهوری اسلامی
، در آستين سنگرگرفتگان قدرت و امتيازات است.
با اين ساختار قدرت ، هيچ اصلاحی مگر با سخت ترين روياروئيها ، امكان پذير
نخواهد بود و تا كنون در دوم خرداديان چنين پافشاری و دلاوری ديده نشده است .
فرصتی كه برای مردم پيش آمده در همين تناقض است . دوم خرداد ، بی
ايستادگی بر دعويهايش ، دو پيكار را خواهد باخت - پيكار نگهداری خودش و
پيكارنگهداری نظام . ماموريتی كه اين اصلاحگران برای خود می شناسند "فرود
آرام" برای رژيم است كه جمهوری اسلامی را برای "ملی- مذهبی" ها نگهدارد ؛ حلقه
را برای بسياری خوديهای پيشين ، جز آنها كه پاك غير خودی شده اند ، بزرگتر سازد
؛ و بقيه را كه از نيمه كاريها و ميانه گيريهای اين دمكراتهای اسلامی و محافظه
كاران اصلاحگر به تنگ آمده اند ، و پس از صد سال آزمايش شكست خورده می خواهند
جامعه ايرانی را امروزی كنند ، همچنان دور نگهدارد . انحصار گران يارای اين
اندازه اش را نيز ندارند و دايره خوديها را همچنان تنگتر می خواهند ( بر سر اين
خوان يغما مگر چند تن می توانند بنشينند ؟ ) . می بايد جنگيد و مردم می توانند
اين جنگ را راه بيندازند .
يك سوم رای دهندگان كه اين بار كنار ايستادند ، دليلشان هر چه بود ،
اين پيام روشن را به دوم خرداد دادند .مردم در ميدان می مانند ( دو سومشان
ماندند ) ولی پشتيبانی شان بی قيد و شرط نيست . اگر همه اش قانون اساسی نيست و
رای مردم نيز به حساب می آيد می بايد ايستاد و مبارزه كرد . اگر همه اش قانون
اساسی است و رای مردم سودی ندارد چرا اينهمه بر ضرورت رای دادن و نياز اصلاحات
به پشتيبانی انتخاباتی مردم تاكيد دارند ؟ يك بار رئيس جمهوری و جنبش دوم
خردادش توانستند پشتيبانی مردم را به دم قانون اساسی بدهند و ناچيز كنند .
مدتی عذرشان اين بود كه مجلس را ندارند . پس از مجلس عذر آوردند كه انتخابات
رياست جمهوری در پيش است و آن را نمی بايد به خطر انداخت . اكنون عذری نمانده
است .
* * *
پيكار
ديگری كه با ادامه سازشكاری "آرامش فعال" باخته خواهدشد "فرودآرام" رژيم اسلامی
است . ممكن است سران دوم خرداد ، هشدارهای خود را به اينكه بی اصلاحات ، مردم
همه بساط رژيم را برهم خواهند ريخت بيشتر برای ترساندن و امتياز گرفتن تكرار
می كنند . ولی اين هشدارها درست است . تاريخ گذشته و همروزگار بر درستيش
گواهان بيشمار دارد . چگونه می توان همچنان سی چهل ميليون را در يك جمعيت شصت
هفتاد ميليونی ، بی برگ و ساز و بی اميد نگهداشت ؟ اگر اين دريچه اصلاحات كه
چهار سالی بيشتر مهلت ندارد نيز بسته شود ، و معلوم نيست چهار سال هم بپايد ،
مافيا دربرابر اين مردم چه خواهد داشت؟ سد بسيج و نيروهای انتظامی تا كی می
تواند جلو توفان خشم و سرخوردگی مردم را بگيرد؟
آخوندها آگاهانه دو دريچه اطمينان ( سوپاپ ) برای كاستن از فشار
اجتماعی گذاشته اند : اعتياد و مهاجرت . بهای هروئين در كشوری به گرانی ايران
به حدود آدامس رسيده است و پاسداران اخلاق اسلامی كه بالا رفتن روسری را پايان
شريعت می دانند اعتنائی به جوانان معتاد نمی كنند . "روحانيان" شورای نگهبان و
مجلس خبرگان و قوه قضائی با خرسندی به آمارهای بالارونده اعتياد در ايران می
نگرند . اسلام بماند بقيه اش مهم نيست .جانشين وزيران آموزش عالی پيشين ، كه
اكنون برای تلفظ عنوان وزارتخانه اش چنددقيقه أی لازم دارد ، می گويد در سال
گذشته دويست و بيست هزارتن از درسخواندگان از كشور مهاجرت كرده اند . درستی
اين رقم هر چه باشد در اينكه يك موج سيلابی مهاجرت تازه از ايران آغاز شده است
ترديدی نمی توان داشت . سران مافيا از خواندن اين خبركه هشتاد درصدی از جوانان
ايران در آرزوی مهاجرت اند شاد می شوند . مدعی هر چه كمتر بهتر .
ولی درباره اهميت اين آمارها مبالغه می شود . سالی نزديك به هشتصد هزار
تن به بازار بيكاری ايران می پيوندند . چند ميليون جوان را می توان به دام
هروئين كشيد يا به كشورهای ديگر پرتاب كرد ؟ از اين مشكل اجتماعی گذشته ، مشكل
سياسی است . ايران از نظر سياسی در بيست و چند سال گذشته يكی از پيشرفته ترين
جامعه های آن منطقه شده است . چنين مردمی با زمامدارانی در چنين سطح پائين
اخلاقی و فرهنگی نمی توانند همزيستی داشته باشند . بسياری از ايرانيان
بادستگاه حاكم خود مشكل وجودی (اگزيستانسيل) دارند و نگريستن به هيات اين
افراد وگوش دادن به سخنانشان را تحمل ناپذير می يابند . بعد هم اينهمه فساد و
ستم و تبعيض و رفتار غير انسانی كه هر روز روان را می آزارد .
رای آوردن نامزد دوم خرداد و سرتاسر خود جنبش دوم خرداد ، تغيير زيادی
در اين موقعيت نمی دهد و ما كسانی كه اميد خود را به نيروهای پيشرفت و آزادی
در ايران بسته ايم ، خطری از آن ناحيه احساس نمی كنيم . دوم خرداد به سبب
طبيعت خود و موقعيتی كه در آن گرفتار شده از هرچه بر آيد و در هر چه شكست
بخورد به سود هدف دراز مدت ماست . ما سراز پا نشناخته نيستيم و نمی خواهيم
برسر سفره دوم خرداد بنشينيم . ما می خواهيم همه سفره ها را برچينيم . ولی اين
كار بستگی به بسياری عوامل از جمله در خود دستگاه حكومت جمهوری اسلامی دارد .
تنها كسانی كه بيش از نوك بينی خود را نمی خواهند ببينند از نتايج رای
١۸ خرداد نگرانند و بهر چه برای انكار آن دست می زنند . اين بسيار خوب است كه
در نبود يك جايگزين با اعتبار كه در ايران پايگاه مشخصی ، به معنی كمترينه
سازماندهی و شبكه ارتباطی ، داشته باشد ، مردم رها نمی كنند و آرامش گورستان
را بجای فضای پرتوقع كنونی كه دست كم می تواند به كشاكشهای سخت دامن بزندنمی
گذارند . اگر آرامش گورستان دلخواه مافيا نيز هست می بايد اندكی تامل كرد ؛
سران مافيا مردم زيركی هستند و برسر جان و اموال خود مبارزه می كنند . بجای
متهم كردن ديگران می بايد آن جايگزين با اعتبار را ساخت كه كار يك سال و دو
سال نيست و شكيبائی و پافشاری می خواهد ، و با نديده گرفتن واقعيتهای ناخوشايند
در ايران نمی توان كوتاهترش كرد .
ژوئيه ۲٠٠١
|