جمهوری اسلامی زمانی به يك مجموعه كامل نهادهای موازی و بنيادهای پرقدرت
و شبكه ای از سازمانهای رسمی و نيم رسمی سركوبگری گفته می شدكه با همه
اختلافات برسر غنائم ، دربرابر مردم يكپارچه بود و حلقه درونی آن ،
اليگارشی-مافيای آخوندی ، را خطهای دفاعی متعدد نگه می داشت . امروز جمهوری
اسلامی ديگر آن دژ نفوذ ناپذيری كه می نمود نيست . دوساله گذشته اختلافات درونی
آن را از كشمكش برسر غنائم به پيكاری برسر موجوديت رژيم بالا برد كه گاه به
مرز برخوردهای خونين و كودتا رسيد و نزديك بود ( هنوز هم احتمال دارد ) به
برخوردهای خونين تر و قاطع تر برسد .
نهاد های موازی هنوز هستند و يكديگر و نظام حكومتی را خنثی می كنند -
بنيادها در برابر وزارتخانه ها؛ سپاه در برابر ارتش ؛ كميته ها در برابر
شهربانی ؛ شورای نگهبان دربرابر مجلس ؛ و مجمع تشخيص مصلحت نظام ( قلم و زبان
از بردن بسياری نامهای جمهوری اسلامی به شرمندگی می افتد ) دربرابر هردو آنها
؛ دادگاه های انقلاب دربرابر دادگستری ؛ رهبر دربرابر رئيس جمهوری . ولی زمان
به زيان نهاد های موازی است . مجمع از بی آبروئی رئيسش به بی اثری افتاده است
. رهبر هر روز با بی ميلی نمايان تر ، به منطق بيرحم واقعيت ياس آور نظام
آخوندی امتياز بيشتری می دهد ؛ گامی به پس و گامی به پيش بر می دارد ولی
اقتدارش در سراشيب است . سپاه با محدوديت های خود روبرو شده است ( مردم از سوئی
و " نيروهای ديگری هم كه دركشور هستند " از سوی ديگر ) ؛ و نيروهای انتظامی با
اين دورنمای نادلپذير روبروست كه بيشتر مانند شهربانی و كمتر مانند كميته ها
عمل كند . بنيادهای غارتگری بيش ازاينها مجال تاخت و تاز نخواهند داشت . بی
برقرار كردن درجه ای از كنترل بر آنها هر كوششی برای كاستن از فشار اقتصاد بر
رژيم بيهوده است .
شبكه سازمانهای رسمی و نيمه رسمی سركوبگری بويژه در وضع دفاعی هستند ،
با همه دست و پائی كه می زنند - وزارت اطلاعات و امنيت رسواشده كه معاون
پرقدرتش به شيوه ای شايسته چنين حكومت وجهان بينی، خودكشی می شود ( حكومتها و
جهان بينی ها حتی در شيوه خودكشی نيز مهر و نشان خود را دارند ) ؛ نيروهای
انتظامی زير حمله ، كه دستش مانند وزارت اطلاعات و امنيت بسته شده است ؛ بسيج
منفور كه دارند به زنجيرش می كشند ؛ سپاه شاخ و شانه كش كه رئيس حراست اطلاعاتش
را به دادگاه می برند و بهرصورت به محكوميتی می رسانند ؛ دادگستری هار يزدی كه
جايش را به دادگسبری ميانه روتر هاشمی می سپرد ( او در باره دگرگونيهای مهمی
كه در جريان است اصطلاح من دراوردی توسعه قضائی را بكار می برد ولی اگر جدی
باشد اين نيز بخشی از فرايند توسعه سياسی است ) .
دستگاه تبليغاتی رژيم ويرانه ای بيش نيست . از سوئی مردم رسانه های
مدافع رژيم را يكسره طردكرده اند ؛ ازسوی ديگر رسانه هائی رهبری افكار عمومی
را در دست گرفته اند كه اگر نه با معيارهای معمول دمكراتيك ، با معيارهای يك
رژيم توتاليتر، " آزاد " هستند و هرروز رگباری از آگاهيها و پرسشها و انتقادات
بر نيروهای ولايت فقيه سرازير می كنند . شبكه روبه گسترش سازمانهای مدنی ، يك
دستگاه غيررسمی اطلاعاتی ، به معنی آگاهی ، است كه اقتدار سياسی رژيم را چالش
می كند .
افكار عمومی و عامل خيابان ، در اين واژگونگی بخت رژيم بالاترين سهم را
داشته اند - يك افكار عمومی كه می تواند مجلس اسلامی را به پس گرفتن شرمسارانه
رای به برداشتن روز ملی شدن نفت از تعطيلات رسمی وادارد ، و يك عامل خيابان كه
می تواند رژيم را به آستانه سرنگونی برد . آخوند های حاكم از هردو جناح با همه
سختگيريها و بازداشتهای پس از جنبش هژده خرداد ، وهمه تهديدها و قانون نوشتنها
، دربرابر نيروهای آزاد شده از بند ترس و دلمردگی apathy چنان تكانی خورده
اند كبه به نظر می رسد سرانجام دارند به سازشی برسر گونه ای استراتژی برای
رهانيدن رژيم تن در می دهند .
اين استراتژی چنانكه از پيامهای ضد و نقيض و اقدامات نيمه كاره اين
هفته های اخير بر می آيد بر دو اصل استوار است : برگردهم آمدن دو جناح حكومت -
هرچند با بی ميلی و بدگمانی - و كوتاه كردن دست تندروتران از هردو سو . دو
جناح برای آنكه بتوانند برخوردهای هرروزه را فيصله ای دهند قانونگرائی را
زمينه مشترك خود قرارداده اند . قانون به يك خط ذفاعی رژيم و يك ميدان كشمكش و
چانه زنی جناحها بدل شده است .
خيزش دانشجويان بهر توهم محافل حاكم در باره دورنمای ماندگاری حكومت آخوندی
پايان داد . آن خيزش پيشدرامدی بيش نبود ، ولی به همان دليل بر هراس اليگارشی
افزود . اگر پيشدرامد چنان سهمگين بود خيزش اصلی چه می توانست باشد ؟ آخوندها
گرمی آتشفشانی را كه بر آن نشسته اند احساس كردند و اگر نمی خواستند كنار
بروند - كه برخلاف نظر آرزوپرورانی كه راه گريز ومذاكره برای آنها می جويند ،
بهر بها نمی خواهند و هيچ نيازی هم به خيرانديشی و پادرميانی بيرونيان ندارند
- دو راه بيشتر در برابر نمی ديدند .
راه نخست ، درهم شكستن مخالفان " جناح خودی " و ناممكن ساختن هر اقدام
مخالف منافع اليگارشی آخوندی بود : دفاع از مواضع انحصاری قدرت سياسی و مالی و
برگشتن به وضع موجود پيشين statu quo ante - به پيش از خرداد ٧۶/97 . اين
تقسيم بندی خودی و غير خودی ( موافقان و مخالفان جمهوری
اسلامی ) در اين دو ساله مانند هرچه ديگر در سياست جمهوری اسلامی از سرراستی
گذشته در آمده است . حتی پيش از دوم خرداد نيز كسانی مانند منتظری در هيچ يك
از دو مقوله جا نمی گرفتند . ولی پس از آن دامنه اين منطقه ميانی بسيارگسترش
يافته است . اكنون از يك گروه بزرگ "خودی غيرخودی " می توان نام برد ، از به
اصطلاح جبهه دوم خرداد گرفته تا دفتر تحكيم وحدت و ديگران كه با پيشينه خدشه
ناپذير انفلابی و اسلامی مدعی هردو جناحند . ( پاره ای مخالفان جمهوری اسلامی
نيز از اواخر دوره " ركود برژنفی" رفسنجانی به اين سو به يك منطقه خاكستری
وارد شده اندكه می توان آن را غيرخودی خودی اصطلاح كرد ) .
درهم شكستن ، راه حل دلخواه همه نيروهای ولايت فقيه از جمله خود اوبود ولی
شبيخون به خوابگاه دانشجويان پس آتش كرد و حمله ای كه پس از خاموشی دانشجويان
آغاز شد به نيمه راه نرسيده از نفس رفت . بسياری از دانشجويان و فعالان سياسی
دستگير شدند و هنوز در زندان بسر می برند ولی درخواستهای اعدام به زودی خاموش
شد . فرماندهان پاسدار از تهديد به اظهار درد مندی افتادند . نظارت استصوابی
شورای نگهبان نخست به دست مجلس توسط دادگاه محدود شد ، ولی سپس همان مجلس
دادگاه را حذف كرد و تنها ذكر دليل درصورت رد صلاحيت را لازم شمردكه باز گام
كوچكی در جهت " قانون پسند" كردن است و در شرايط مناسب سياسی می تواند دست
شورای نگهبان را ببندد .
با آنكه برای همه روزنامه های آزادانديش نقشه كشيده بودند تنها سلام را بستند
و دربرابر ، يكی دو روزنامه نگار منتقد ديگر را رهاكردند . در همه اين احوال
روزنامه های آزادمنش از پرده دری های خود باز نايستادند و رئيس جمهوری كوشيد
با برپائی سخنرانيهای دوپهلو - هم حمله به بخشی از جنبش دانشجوئی و هم انتقاد
از خشونت دستگاههای حكومتی ؛ هم ستايش ولايت فقيه و هم برانگيختن مردم به
مشاركت و در صحنه ماندن - در گردهمائی های بزرگ از سر خوردگی ونوميدی كامل
نيروهای خود جلو گيری كند .
آشكار بودكه نه هماوردان درهم شكستنی اند و نه سلاحها ی رژيم به برائی گذشته
است . خامنه ای با سخنان هذيانيش در باره توطئه بيگانگان كه در آن همه را از
حمله ور تا زخمی و كشته شده ، عامل بيگانه شمرد به صورتی ديگر همان موضع خاتمی
راگرفت . هردو آنها يك پيام را ، هريك به زبان شايسته خودش و هركدام خطاب به
نيروهای خودشان ، می فرستادند : در جمهوی اسلامی موازنه ای ميان نيروها برقرار
شده است كه تنها با پذيرش خطر سرنگونی رژيم می توان برهمش زد . برای دو جناح
رقيب ، يكی با هشتاد درصدی از قدرت حكومتی وديگری با آن بيست درصد و با آنچه
كه از پشتيبانی عمومی برايش مانده است ، چاره ای نمی ماند مگر آنكه در زمين
مشترك قانون اساسی با هم رقابت كنند .
راه حل خاتمی كه به نظر می رسد پذيرفته شده است محفوظ ماندن مقام ارگانهای
جمهوری اسلامی است به شرط آنكه زياده رويها در استفاده از اختيارات قانونی
آنها محدود شود و خامنه ای دست از حمايت بدنام ترين و تندرو ترين عناصر در
ميان جماعت بدنامان و تندروان بردارد . در اين راه حل ، غيرخوديها و سران جنبش
دانشجوئی قربانی می شوند ( هرچند آخوندها نيز مانند تركها در مورد اجالان ،
جرات اعدام هيچ يك از بازداشتيان را ندارند ) و روند اصلاحات و بازگشائی سياسی
كندتر می شود و زير كنترل سخت تر می افتد ؛ اما از سوی ديگر چند تنی از بدترين
بد تران با بهره گيری از فرصت پايان دوره هايشان كنار گذاشته می شوند (
رفيقدوست ) يا دست كم به جای كم اهميت تر می روند ( يزدی ) ومبارزان جامعه
مدنی در چهارچوب محدودترشده قانونی امنيت بيشتری خواهند داشت .
اين دست كم برداشت پاره ای روزنامه نگاران و روشنفكران است كه گفته ها و
نوشته هايشان به بيرون رسيده است . آنها بجای حزب الله و بسيج ترجيح می دهندكه
با قانون ، اگرچه قانون غيردمكراتيك جمهوری اسلامی، روبرو باشند .
تمركز بر قانون كه پاره ای ناظران را به پيشرفت جامه مدنی در ايران خوشبين
تركرده است ، در چشم نيروهای ولايت فقيه وسيله تازه ای برای سركوبگری بيش نيست
.چنانكه می توان انتظار داشت ، اين نيروها سخت به محدودكردن آزاديها روی آورده
اند و در واقع طرح شدن قانون تازه و اختناق آورتر مطبوعات در مجلس بودكه
زنجيره رويدادهای پر اهميت بعدی را سبب شد . لايحه جرائم سياسی كه تراويده يكی
از خشك ترين مغز های رژيم ، يزدی رئيس پيشين قوه قضائی ، است ( يزد در انقلاب و
جمهوری اسلامی بسيار نابجا بد نام شده است ) تلاش ديگری در همين زمينه است كه
آن نيز پيش از سازش ميان دو جناح بود . امروز تقريباً مسلم است كه هيچ يك از
دو لايحه به صورت اصلی از مجلس نخواهدگذشت ، هرچند آزاديهای قانونی ناچيز
كنونی بهرصورت و دست كم تا مجلس آينده رو به محدوديت دارند .
***
استراتژی سازش برسر " قانونمداری " ممكن است اگر نه لزوما برای رژيم ، دست كم
برای جناحها زمان بخرد . اما اگر جامعه ايرانی و ديناميسم سياست و اقتصاد آن
بگذاردكه قراری گيرند . كشاكشها و سازشهای جناحها در خلاء يا "وايو" ی سياسی (
با وامگيری از پهلوی ) جريان ندارد و بر جامعه و اقتصادی از هم گسيخته می گذرد
. اعتراضات و تظاهرات ، تاكنون جنبه سياسی داشته است ولی چنين نخواهد ماند و
اگر مردم برای اعتراض به گرانی و بيكاری كمرشكن برخيزند خيزش دانشجوئی را از
اهميت خواهند انداخت . خود دانشجويان نيز انگيزه های كافی دارند كه روز را بر
حكومت اسلامی تاريك كنند . در هفته های آينده مسئله مهم رژيم آن است كه با
زندانيان دانشگاهی چه كند .
دو رويداد باورنكردنی در اين چند روزه نشان می دهدكه سران مافيای آخوندی برای
نگهداری رژيم چه می كنند ؟ مجلس اسلامی در تصميمی كه به ظاهر هيچ توجيهی ندارد
ناگهان روز ملی كردن نفت را كه از روزهای بزرگ تاريخ معاصر ايران است از فهرست
تعطيلات ملی زدود و روز درگذشت دختر پيامبر اسلام را كه در باره اش اتفاق نظری
هم نيست بجايش گذاشت . آيا اين تصميم از فوران ناگهانی تعصب مذهبی نمايندگان
سرچشمه می گرفت يا امتيازی به احساسات مذهبی مردمی بودكه ديگر مدتهاست به نام
مذهب نمی توان فريبشان داد ؟ پاسخ به احتمال قويتر در برنامه مسافرتهای چند
هفته اخير مهدوی كنی روحانيت مبارز و از پدرخواندگان اصلی مافيا ، و لاريجانی
از مشاوران اصلی خامنه ای ، وگلپايگانی رئيس دفتر او نهفته است . بارها هركدام
از آنهارا ، همچنانكه بسياری آخوندهای ديگر ، در لندن ديده اند . دو نفر اولی
بويژه در اين سالها عادت داشته اند سفر های خودرا به پايتخت بريتانيا با
بحرانها و رويدادهای مهم داخلی همزمان سازند .
از ملی كردن نفت و چالش قطعی برتری انگلستان در سياست ايران و سرتاسر
خاورميانه ،كه ديگر از آن به خود نيامد و هرچه بود زوال بود ، پنجاه سالی می
گذرد ولی آخوند در ذهن تار عنكبوت بسته اش هنوز در جهان پنجاه سال پيش می زيد
و به خيال خود با دادن يك امتياز نمادين به ارباب قديمی می كوشد دولت مستاجل
خوش ندرخشيده را درازتر سازد . امروز پس از فروپاشی شوروی و سياستهای اردوگاهها
حتی در افريقای غربی نيز رژيمی را نمی توان يافت كه برای چند صباحی
برقرارماندن اين چنين دست به دامن فرانسه شود.
كدام كشور خارجی است كه روی ماندگاری چنين رژيمی شرط بندی كند ؟ و به فرض كه
انگليسها بخواهند به رهائی جمهوری اسلامی بشتابند چه از آنها برخواهد آمد ؟ تا
آخوندهای حاكم امتيازات واقعی هم در سياست خارجی و هم ، تا حدكمتری ، حقوق بشر
ندهند بريتانيا نيز نخواهد توانست امريكا را وادار به
تغييراساسی در سياستش سازد ؛ و گرفتاری اليگارشی آخوندی در آنجاست . نه می
تواند دست سنگين امريكا را از اقتصاد وسياست خارجی خودكوتاه كند و نه قادر است
امتيازات را بدهد . امريكائيان برای تند كردن تحولات در ايران آماده اند از
خاتمی پشتيبانی های محدودی بكنند ولی نه آن اندازه كه گره از كاررژيم اسلامی
بگشايد .
رويداد دوم در شناعت خود از آن نيز در می گذرد . روزنامه اسرائيلی هآآرتص در
يك پرده دری ويرانگر خبر گفتگوهای پسران رفسنجانی را با اسرائيليان درباره
معامله مالی برسر آزادی ١٣ يهودی ايرانی دستگير شده انتشار داده است ، با
جزئياتی كه تكذيب را بی اعتبار می سازد . رئيس مجمع … كه يك روز با رويای
رهبری از خواب بيدار می شد و روز ديگر بازگشت به رياست جمهوری ، ظاهرا برای
بالا بردن اعتبار خود خواسته است مشكل مالی رژيم را با دست زدن به غيرانسانی
ترين شيوه ها آسان كند.
اين پرده دری و چالش بی سابقه ، براورد اسرائيل را نيز - كه از نظر جمهوری
اسلامی به دلائل گوناگون مربوط به منطقه و امريكا ، از كشورهای مهم بشمار می
رود - از حكومت آخوندی نشان می دهد . ديگر سلاح ترور و يهودی آزاری كارگر نيست
. ظاهرا در آنجا نيز مانند بسياری كشورهای ديگر دارند به ايران پس از دارو
دسته خامنه ای و رفسنجانی می انديشند .
اظهار بيميلی رفسنجانی به كانديدائی نمايندگی مجلس ، با آنكه در قانون
انتخابات به رعايت او دست برده شد ، احتمالا جز يك" ژست" تاكتيكی نيست و اوپس
از ناكامی در رسيدن به رهبری مجمع روحانيت مبارز، سخت آرزوی رياست مجلس آينده
را می پروراند ولی ديگر آن زمانها گذشته است كه قدرت سياسی را بتوان در بده
بستانهای محافل درونی رژيم دست به دست كرد و خامنه ای ها را به ولايت امر و
رفسنجانی ها را به رياست جمهوری رساند . نمايدگانی كه به اين خاصه خرجی رای
دادند همانها بودند كه روز ملی كردن نفت را خواستند به انگليسها پيشكش كنند (
كدام دولتمرد بريتانيائی است كه امروز پروای روز 29 اسفند را داشته باشد ؟ ) و
همان درجه نابينائی سياسی را نشان دادند . حتی آن كارگزاران سازندگی نيزكه
هنوز می خواهند بدنامترين و آلوده ترين شخصيت رژيم را در طرح اصلاح گام به گام
جمهوری اسلامی وارد سازند ناگزيرند در ميان مصلحت شخصی و وفاداری شخصی خود
گزينشی كنند .
***
طرح اصلاح گام به گام رژيم از ١٣۶٧/ 1988 در محافل "كارگزاران" بعدی انديشيده
شد . درفضای پس از جنگ و پس از خمينی ، كسانی كه مسئوليت اداره كشور را در دست
گرفتند چاره ای جز اصلاح سياستها وكاركردهای يك نظام بسته با اقتصاد
"سوسياليسم بازاری" - ابتكار نبوغ آميز اقتصاد توحيدی روشنفكران جهان سومی
انديش ، دربرابر"سوسياليسم بازار" نمونه راين كه به نظام اقتصادی آلمان بويژه ،
وكشورهای حوزه رود راين بطوركلی ،گفته می شود - نيافتند . در شرايطی كه دولت و
نهادهای انقلابی تقريبا همه موسسات اقتصادی قابل ملاحظه را يا مصادره كرده
بودند يا در مالكيت داشتند و مافيائی از بازاريان و آخوندها بخش بزرگی از
منابع كشور را در فعاليتهای غيرتوليدی و دلالی خود كنترل می كردند بازسازی و
سازندگی و تعديل اقتصادی ، شعارهای رايج شد .
اصلاح رژيم در آن مرحله رنگ چينی داشت .دنگ شيائو پنگ ساالهای پس از مائو (
از ١٩٧۵ ) راه را نشان داده بود - نگهداری اليگارشی دربالا ، بازكردن اقتصاد
از پائين . ولی ايران اسلامی بجای آن انقلابی دردكش و سمندرآسا ، يك بسازوبفروش فربه وحرباصفت داشت كه برای نگهداری
اليگارشی ونابودكردن هر خطر احتمالی ، ماشين ترور را با سرعت تمام به راه
انداخت و برای خريد هركس می شد يا می خواست ، درامد نفت را به گشاده دستی صرف
كرد . بازكردن اقتصاد نيز در سياستهای كژومژ ، و ابتكاراتی كه به سرعت پس
گرفته می شدند ، وباز ترگذاشتن دست مافيای آخوندی -بازاری ، وگسترش بخش
سوسياليستی اقتصاد توحيدی خلاصه شد و درهشت سال دوره "سازندگی" سردار
بسازوبفروشی ، به ناپديد شدن بخش بزرگی از دويست ميليارد دلار درامد نفتی و
وامهای خارجی انجاميد . در پايان آن دوره ، "سردار" می توانست ادعا كندكه در
همه دوران تاريخ ايران ازمادها تاكنون آنهمه سازندگی نشده است - از جمله گشايش
دو هزار طرح در يك روز به دست همان شخص !
چه در آن هشت سال و چه دردوسال گذشته هركه می خواست می توانست ببيندكه مساله
ايران اقتصادی نيست و اصلاح جمهوری اسلامی می بايد از سياست آغاز شود ، به
معنی از ميان بردن انحصار قدرت سياسی-مالی وپياده كردن ماشين سركوبگری كه برای
هميشگی كردن انحصار برپاشده است . سازش كنونی دو حناح اگر با اين روحيه و اين
سرعت پيش برود به آن منظور نخواهد رسيد . ولی آيا بر ماست كه پروای اين را
داشته باشيم ؟
در جامعه و سياست ايران نيرو ها و عواملی پديد آمده اند كه تدبيرهای نيمه كاره
جناحهای حكومتی را بيربط می كنند :
• يك طبقه متوسط ميليونی آگاه و عرفی secular كه هيچ بستگی به رژيم ندارد
و می خواهد فرايند دمكراتيك را جانشين ولايت فقيه سازد ؛ افكار عموميی كه ديده
نمی شود ولی وزنه سنگينش گاه برای متوقف كردن و پس نشاندن افراطی ترين عناصر
رژيم بسنده است .
• يك توده عظيم دانشجوئی در پيشاپيش طبقه متوسط كه آماده است رژيم را با
همه تندی و صلابت كه اوست چالش كند .
• رسانه هائی هم بيباك و هم پخته و ورزيده كه آشكارشد كه خفه كردنی نيستند
.
•انتخاباتی ، هر چه هم غيردمكراتيك ، كه در آنها رايها را می خوانند و با
پيامدهای زلزله افكن اعلام می كنند ؛ جا افتادن روزافزون انتخابات به عنوان
سرچشمه اقتدار سياسی .
جناحهای رژيم فعلا فرصت دارند باهم چانه بزنند و معامله كنند . ولی آيا می
توانند اين پديده ها و تحولات را يرگردانند ؟
اوت ١٩٩٩
|