اتحاد دانشجو و کارگر |
داريوش همايون |
يک دگرگشت پر
معنی که اميد است در ايران از ديدهها پنهان نماند در اعتصاب رانندگان شرکت واحد
اتوبوسرانی تهران روی داد. آن اعتصاب يکی از صدها اعتصاب و تظاهراتی بود که در
ميان هر لايه اجتماعی ايران روی میدهد. ولی اين بار دانشجويان، و شخصيتها و
گروههای ديگری نيز، بيش از هميشه با اعتصابيان اظهار همراهی کردند. اعتصابی که با
همه ناراحتیهای ناگزيرش از سوی همشهريان تهرانی نيز بطور ضمنی پشتيبانی شد ابعادی
بسيار بزگتر يافت. نتيجه مادی اعتصاب دربرابر پيامدهای سياسی آن اهميت خود را از
دست داد.
اسباب اعتراض و تظاهرات در جامعه ايرانی فراهم است و حکومت تازه
جمهوری اسلامی هر روز بر آن میافزايد و خواهد افزود. طبيعت فاشيستی خشنتر رژيم
در پوسته تازه حسينيهای و بسيجی آن عموم گروههای اجتماعی را به صف ناراضيان و
بسياری را به مقاومت فعالتر و پر سر و صداتر خواهد راند. کار کم است و اگر هم
يافت شود درآمدش برای ادامه زندگی بس نيست. خفقان هر روز بيشتر میشود و اکنون به
تعرض وحشيانه رسيده است. بسيجیها اسيد پاشيدن بر چهره زنان «بد حجاب» را که نخستين
سوغات خمينی برای طبقه متوسطی بود که چهرهاش را بعدها در ماه زيارت کرد (خرداد
۱٣۴۲) از سر گرفتهاند و اين هنوز آغاز کار است. زنان و مردانی در هر موقعيت، زندگی
و گذران خود را هر روز بيشتر زير حمله و فشار گروه نادانانی خواهند ديد که ايران را
رو به مخاطرات بزرگ میراند. نيروهای مخالف رژيم ــ آنها که از مذهبی و ملی مذهبی
و اصطلاح طلب بريدهاند و آينده خود را در ادامه رژيم اسلامیدر هر صورت زشت آن
نمیدانند ــ پيوسته متحدان بيشتری در مردمیکه ادامه اين وضع را تحمل ناپذير
میبينند خواهند يافت.
رئيس جمهوری تازه هر روز بيشتر از هيتلر تقليد میکند و سخن
مشهور مارکس را به ياد میآورد: تاريخ تکرار میشود، بار اول به صورت تراژدی و بار
دوم به صورت مضحکه. ولی حتی کسی در حد بينش او نيز درخواهد يافت که نه هيچ يک از
اسباب هنگآسا کردن regimentation جامعه را دارد و نه ايرانی را میتوان در چنان
قالبهای ذهنی اسير کرد. حتی آن بخش جمکرانی جمعيت که سرش را به وعده آوردن پول نفت
به سفره مردم گرم کردهاند ديری نخواهد گذشت که از عوامفريبان حزب اللهی سرخورده
خواهد شد. پول نفت اکنون بيش از پيش سفره ميليونرهای دبی را رنگينتر میکند؛ و
ترويج پائين ترين خرافات که بزرگترين دستاورد تاکنون گروه فرمانروای تازه است
جمکران و آنچه جمکران بر آن ايستاده است را نيز مبتذل خواهد کرد. جامعه ايرانی را
هرچه بکنند نخواهند توانست به سطح دوران صفوی برسانند. آسيبی که حکومت اسلامی به
مذهب در جامعه ايرانی زده است دير يا زود دامن خرافاتی را که سلاح تازه حکومت شده
است خواهدگرفت. واپسماندهترين خانواده ايرانی نيز درخواهد يافت که برای پذيرفته
شدن در دانشگاه، کتاب خواندن از سرکتاب بازکردن سودمندتر است.
اعتصاب اتوبوسرانان و پشتيبانی گسترده از آن نشان داد که دوران
سرخوردگی و نوميدی پس از دوم خرداد رو به پايان دارد. ترس از زندان و شکنجه و آزار
هست ولی تجاوز هر روزه به زندگیهائی که سختتر میشود ناگزير در توده جمعيتی که
اکثريتی از آن جوانند و مسئوليتها و محدوديتهای نسل پيشين دست و پايشان را کمتر
میبندد، واکنشهائی برخواهد انگيخت. کوششهای گروه تازه فرمانروا برای بازگشت به
خلوص انقلابی دوران خمينی بيهوده است. خود خمينی نيز در کوتاه مدتی از اعتبار افتاد
و بقای رژيمش را در جنگی که نعمتالهی میشمرد جستجو کرد. امروز نيز حکومت حسينيه و
بسيج رشته زندگیاش را به بمب اتمی بسته است. آن جنگ به کاسه زهر انجاميد زيرا هيچ
کس نمیخواست عراق پيروز بدر آيد. اين بار بسياری میخواهند رژيم اسلامی پيش از
آنکه به چنان سلاحی دست يابد از ميان برود. اين را روشنترين ايرانيان دريافتهاند
و برای رفع خطر از ايران آماده بهره گيری از تنها سلاحی که برای مردم مانده است ــ
مبارزه مدنی ــ میشوند.
شمشير برنده مبارزه اکنون تا نوبت تظاهرات بزرگ برسد، اعتصاب
است، اعتراض عملی به شرايط کار و دستمزد نابسنده؛ به مديريتهای ناشايسته و فساد و
رفيق بازی دامنگير در هر موسسهای که دست حکومت در آن است. ولی برای آنکه اعتصابات
به نتيجه برسند سه شرط لازم است. نخست تشکيل سنديکاها و اتحاديهها اگرچه غيررسمی،
که در چند ماهه گذشته بويژه شاهد آغاز مرحله شکوفائی آن بودهايم. دوم، جلب
پشتيبانی عمومیکه در اعتصاب اتوبوس رانان به درجاتی روی داد. مردم ديدند که همدردی
و پشتيبانی هيچ خطری ندارد و کمترينهای است که میتوانند به مبارزان عرضه کنند.
سوم، هماهنگ کردن اعتصابات که هنوز هيچ نشانی از آن در دست نيست و مهمترين شرط
بشمار میرود. سهم دانشجويان بويژه حياتی است و اگر بتوانند با چنبش کارگری ارتباط
نزديکتری برقرار کنند ديگر تنها نخواهند ماند. تا اينجا دانشجويان اين درس را
گرفتهاند که دانشگاه به تنهائی نمیتواند بار مبارزه را بر دوش گيرد.
جنبش دانشجوئی كه از ۱۹۹۹/ ۱٣٧۸ لبه تيز حمله متقابل رژيم را
تحمل کرده، به اندازه کافی از اصلاح طلبان نارو خورده است که ديگر به هيچ بخشی از
حکومت اعتماد نکند. مخالفان وفاداری که در جبهه مشارکت و «مشروط خواهان» سهم خود را
از غنائم میخواهند، همواره آماده بودهاند که از پشت و رو به دانشجويان خنجر
بزنند. آن مخالفان وفادار را میبايد به «مخالفان» بيرون ارزانی داشت که زندگیهای
خود را میکنند و آرزوی تجديد «بهار آزادی» و همه خودیها در کنار هم را میکشند.
دانشجويان به دوم خرداد و بازماندگان ورشکستهاش نيازی ندارند. آينده آنها در اتحاد
با جنبش کارگری است که مانند جنبش دانشجوئی، و جنبش فمينيستی درخشان ايران خودجوش و
خود زاست و خاموش کردنی نيست.
ژانويه ۲۰۰۶
www.d-homayoun.info