دو گزینه آخوندها |
داريوش همايون |
آنچه برطرف کردن بحران اتمی را تا کنون ناممکن ساخته درهم
پیچیدگیاش با نبرد قدرت در جمهوری اسلامی است. اگر از سر و صداهای میانتهی
جناحهای رژیم از اصلاحطلب و میانه رو و اصولگرا ژرفتر برویم، رژیم اسلامی
درگیر یک کشاکش نسلی است که دو گروه اجتماعی مهم نمایندگیاش میکنند. در یک سو
به اصطلاح روحانیت فربه و آبروباختهای که به وضع موجود دلخوش است و خواب
جانشینی آقازادههایش را میبیند؛ و در سوی دیگر سرداران سپاه پاسداران که
نیروئی برآیندهاند با قدرت نظامی و دست گشاده مالی و بلندپروازیهائی که حدش
به آسمان است. پرونده هستهای و احتمال جنگ یک عامل مهم در این نبرد به شمار
میرود. یکی از دو طرف، بحران و جنگ را چندان به زیان خود نمیداند و آماده است
تا پایان برود. در شرایط جنگی، سپاه پاسداران به آسانی و به ناچار ساختار قدرت
کنونی را به سود خود دگرگون خواهد کرد.
طرف دیگر، "روحانیت"ی که به آرزوی تاریخی خود رسیده، این را
میداند و به نظر میرسد که در واپسین دقایق بر موقعیت لرزان خود بیدار شده
است. دستیابی به سلاح هستهای آرزوی آن نیز هست ولی به چه بها؟ اینجاست که
راهها از هم جدا میشود. آخوندهای فرمانروا همان سود پاگیر را در ادامه بحران
اتمی و رفتن تا پای جنگ ندارند و تقریبا همه ایرانیان دلسوز و آگاه با آنها در
این همداستاناند. به ویژه که پاداشهای یک سازش بینالمللی بر سر پرونده اتمی
دهان بدترین منتقدان را نیز خواهد بست. امریکا و اروپا آمادهاند در چنان
معاملهای تا هر جا که بتوانند از نظر استراتژیک و اقتصادی و انتقال تکنولوژی
راه بیایند. جمهوری اسلامی نمونه زنده کره شمالی را پیش چشم دارد (لیبی نیز
هست) و ایران بسیار بیش از کره شمالی خواهد گرفت.
از این روشنتر گزینشی در برابر خامنهای و دستار به سرانی
که فرش بهارستان ایران را میان خود تکه تکه کردهاند نیست: یا بدنبال سرداران
سرمست قدرتی که دروغها و لافهای خویش را پیش از دیگران باور میکنند، خود و
کشور را به پرتگاهی که هیچ کس از آن تندرست بدر نخواهد آمد بیندازند؛ و یا
آبرومندانه از تنگنای خودساخته برهند و دوام فرمانروائیشان را تضمین کنند.
اگر حتی در این مرحله و با چنین شرایطی رهبری آخوندی همچنان بازیچه
بلندپروازیهای پاسداران و تندروان شود، میباید پذیرفت که جابجائی رهبری
هماکنون صورت گرفته است و آخوندها جز برگ انجیری بر روی قدرت واقعی نیستند.
به آنها فرصت دادهاند که باز چندگاهی شیره این کشور را بمکند و کاری به آنچه
میگذرد نداشته باشند تا فرصت مناسبتر دررسد.
در این میان مبارزه با رژیمی که اگر سود شخصی خود را بشناسد
از این تنگنا نیرومندتر از همیشه بدر خواهد آمد چه میشود؟ اما میتوان پرسید
مبارزه با رژیمی که کشور را به دم اژدهای جنگ داده است و موجودیت ملی را به خطر
انداخته است چه خواهد شد؟ در چنان هنگامه ویرانی و از هم پاشیدگی چه مبارزهای
و با چه طرفهائی خواهد بود؟ مبارزه با رژیم تا هنگامی که مسئله دمکراسی و حقوق
بشر است نمیباید متوقف شود، ولی ما احتمالا در آیندهای نه چندان دور با صورت
مسئلهای بکلی دیگرگون روبرو خواهیم بود. امروز ما برای دمکراسی و حقوق بشر در
ایران میجنگیم. فردا احتمال دارد سراسیمه و نومیدانه برای نگهداری آنچه از
ایران بتوان نجات داد دست به هرچه و هرجا بزنیم. این نخستین بار نیست که به
قول انگلیسها میان ابلیس و دریای ژرف آبی گیر کردهایم.
ژوئيه ٢٠٠٨
www.d-homayoun.info