جنگ، برنامه اتمی و خطر تجزیه |
مصاحبه با تارنمای میرزا آقاعسگری (مانی) سپتامبر ۲۰۰۷ |
م. ساقی
ـ آقای داریوش همایون با درود و سپاس فراوان ازاینکه دعوت
مارا پذیرفتید.
خواهش میکنم کمی ازخودتان بگویید تا خوانندگان مجله ادبیات و فرهنگ بیشتر با
کارهای فرهنگی و سیاسیتان آشنا شوند.
همايون ـ ــ من يک نویسنده و سیاستگر هستم. پیشهام
روزنامهنگاری است و فعالیتم در سیاست، و هردو بر زمینه فرهنگ. همه فراز و نشیبهای
دو "کاریر" خطرناک را به تمام زیستهام و همچنان. هفتاد و نه سال پیش به جهان
آمدهام، در مراحل پایانی زندگانی و میانی زندگی هستم. سالهایم رو به پایان است و
کارهایم نیمه تمام. (زندگانی حضور مادی در جهان است؛ زندگی، هستی معنوی انسان است،
گوهر زندگانی.) از حزب و سندیکا و سازمان و انجمن هنری، تا مجله و روزنامه و
کتابهای جیبی، بسیاریشان از نخستینها، پایهگذاری کردهام و در این سالها
تاکنون پنج کتاب انتشار دادهام. بقیهاش را دیگران به ویژه دشمنان آوردهاند.
م. ساقی ـ آقای همایون
همان طوری که شاهد هستید این روزها فشار برقشرهای مختلف جامعه ازجمله فعالان سیاسی
و مدنی، روزنامهنگاران، دانشجویان، کارگران و زنان و... افزایش یافته است و رژیم
حاکم بر ایران با شتاب هرچه بیشتری به اعدامها، اعترافگیریهای تلویزیونی، اخراج
استادان دانشگاهها و سنگسار و سرکوب، ادامه میدهد بفرمایید پایه و اساس ِاین گونه
برخوردها چیست؟
همايون ـ احساس خطر از یک سو و ادامه ماموریت اسلامی
برای رساندن جامعه به سطح حسینیه و چاه جمکران از سوی دیگر. رژیم در جبهههای مختلف
زیر فشارهای فزاینده است و هر کانون مخالفتی را خطری کشنده میبیند. سرنوشت آن همه
دیکتاتوریهای توتالیتر که در دو سه دهه گذشته سرنگون شدند پیش چشمان سران جمهوری
اسلامی است که از تباهی و پوسیدگی نظام حکومتی خود و نارضائی ژرف تودههای مردم
بیخبر نیستند. روشنفکران و طبقه متوسط فرهنگی ایران برای رژیم اسلامی تنها یک
تهدید سیاسی به شمار نمیروند. نفس وجود آنها انکار جهانبینی آخوندی است.
دستگاه حکومتی که در هیچ زمینه، جز زور چیزی برای مردم ندارد ناگزیر است هرچه بیشتر
به ستونهای باقی مانده قدرت خود تکیه کند: دستگاه سرکوبگری، و فولکلور مذهبی که از
پنج سده پیش آخوندها دست در دست حکومتها به نام دین به خورد مردم دادهاند. آنها
چارهای برای خود نمیبینند که جامعه را با زور، آرام و با گسترش پائینترین
خرافات، تخدیر کنند و هرچه بیشتر در فضای ایزان دوره قاجار و صفوی فروبرند. مشکل
آنها این است که ملت ما صد سال از آن عوالم دور شده است. جنبش زنان و دانشجویان و
کارگران و همه جامعه مدنی ایران در هر گام دستگاه آخوندی-سپاهی را چالش میکند. این
روند شدت خواهد گرفت و ما شاهد بالا گرفتن سرکوبگری و چالش، هردو خواهیم بود.
م. ساقی ـ شما میدانید که نقض
حقوق بشر در بسیاری از کشورها همچون عربستان سعودی، سودان و افغانستان و...صورت
میپذیرد ولی با آنان مانند رژیم ایران برخورد نمیشود همچنین بفرمایید ارزیابی
دولت ایالات متحده آمریکا و دولتمردان اروپایی در مقابل ایران چیست؟
همايون ـ حقوق بشر به عنوان موضوعی در روابط
بینالمللی تنها به سده هژدهم و الغای بردهداری در امپراتوری بریتانیا برمیگردد
و در نیمه دوم سده بیستم بود ــ پس از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق مربوط
به جنایات برعلیه حقوق بشر ــ که حاکمیت دولتها در این زمینه محدود گردید و حق
مداخله دیگران شناخته شد. هنوز پنجاه سال نمیگذرد که مراجع بینالمللی و دولتهای
خارجی حق مداخله در این گونه "امور داخلی" را یافتهاند. ولی میباید توجه داشت که
حقوق بشر در سرزمینهای دیگر برای هیچ دولتی بالاتر از از منافع ملی نمیتواند
قرار گیرد. دفاع از حقوق بشر اساسا وظیفه مردم در هر کشوری است؛ وظیفه همان زنان و
دانشجویان و کارگران و روزنامه نگاران و بطور کلی جامعه مدنی است که در ایران (به
عنوان مثال) هر روز با حکومت اسلامی در نبرد است و با همه قربانیهائی که میدهد
دست برنخواهد داشت.
از مثالهائی که ذکر کردید دارفور در سودان سرانجام توجه بینالمللی را جلب کرده
است. افغانستان در جنگی با طالبان و القاعده است و نمیتواند از تجاوز به حقوق بشر
به نفی کلی آن، چنانکه در دوران فرمانروائی آنها بود، بپردازد. در عربستان سعودی
امریکائیان که با واقعیت طرح خاور میانه بزرگ خود روبرو شدهاند ( پس از آنکه هر
کمترین آزادی انتخابات به پیروزی بنیاد گرایان اسلامی انجامید) به همان منافع ملی
بازگشتهاند و دست از هر مداخلهای برداشتهاند. در رژیم کنونی عربستان سعودی دست
کم امکان پیشروی لیسک (حلزون) وار حقوق بشر هست. ضمنا نمیباید فراموش کرد که حکومت
عربستان سعودی بر روی کوهی از دلارهای نفتی (به معنای لفظی کلمه) نشسته است، و
برای امریکائیان اکنون زمان دشمن تراشی نیست.
در جمهوری اسلامی حقوق بشر بیش از هر چیز یک وسیله وارد کردن فشار دیپلماتیک است.
ولی کم اعتنائی مقامات رژیم به افکار عمومی بینالمللی و نفت بشگهای بالای هفتاد و
هشتاد دلار بدان درجهای از مصونیت میدهد. با اینهمه ما میباید همچنان در بسیج
افکار عمومی بینالمللی برای دفاع از قربانیان سرکوبگری در ایران بکوشیم. این
کوششها تا کنون بی نتیچه نمانده است. جمهوری اسلامی به دلائل دیپلماتیک و نیاز به
همراه کردن کشورهای غربی با خود دربرابر امریکا دربرابر این فشار ها آسیبپذیر
است.
هیچ دولتی را در غرب متمدن ونه امثال بلاروس نمیتوان یافت که خواهان رژيم
انسانیتری در ایران نباشد ولی میدان عمل آنها محدود است و انتظار چندانی نمیباید
داشت.
م. ساقی ـ محمد خاتمی رییس
جمهور پیشین جمهوری اسلامی در سخنرانی اخیرش ، بار دیگر ازمعنویت، عرفان و اخلاق و
مقدسات و... سخن به میان آورده است بفرمایید آیا این از همان شیوههای مردمفریبی ِ
برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی (انتخابات مجلس) نیست.
همايون ـ همین طور است. او میخواهد بازگردد و دست کم
ائتلافی را که دارد برگرد رفسنجانی، همان رفستجانی "بیست روز پیش،" شکل میگیرد
تقویت کند. ما در کشورهائی که از معنویت و اخلاق در آنها نشانی هست هر روز از این
سخنان نمیشنویم. اما مقدسات در جهان پس از روشنگری وجود ندارد. مقدس یعنی بیرون از
اندیشه و آزادی گفتار، و همه جهان مدرن بر آزادی اندیشه و گفتار استوار است. اگر
مقدسات را در کنار معنویت و اخلاق بگذاریم یکی از آنها را نفی کردهایم. رئیس
جمهوری پیشین که امیدوار است مردم به او، پناه بیاورند، مسلما مقدساتی را که چنین
بساط رنگینی برای آخوند و دستیارانش گسترده است مقدم خواهد داشت.
از عرفان نیز بهتر است سخنی به میان نیاوریم. عرفا حتی در آن سدههای نخستین که
صوفیان صحنه را به تمامی پر نکردند از نوادر بودند.
م. ساقی ـ چنین به نظر میرسد
که در آیندهای نزدیک از سوی ایالات متحدهی امریکا، سپاه پاسداران درلیست بلند
بالای ِ تروریستها قرار گیرد اگر این تصمیم عملی شود عکسالعمل رژیم در داخل و خارج
ازکشور چه خواهد بود؟
همايون ـ رژیم طبعا زیر فشار بیشتری گذاشته خواهد شد.
سپاه پاسداران (ردههای بالای آن) قدرت اقتصادی بزرگی است و از این گذشته در برنامه
تسلیحات اتمی نقش مهمی دارد. تحریم سپاه از نظر سیاسی نیز ضربهای به رژیم وارد
خواهد آورد. کمترین واکنش حکومت اسلامی یافتن راههائی برای دور زدن تحریمها خواهد
بود و بدترینش شدت گرفتن عملیات تروریستی سپاه که خطر جنگ را نزدیکتر خواهد کرد.
در درون، سرکوبگریها تا جائی که بتوانند ادامه خواهد یافت.
م. ساقی ـ آقای همایون شما
آزادی و دموکراسی را چگونه تعریف میکنید؟
همايون ـ آزادی مانند فرایافتهای (کانسپت) دیگری که
از غرب گرفتهایم به این سادگی نیست که میپنداریم: "من آزادم و هر کار بخواهم
میکنم." آزادی با حق ارتباط دارد و حق از مسئولیت میآید و در نتیجه آزادی محدود
به حق و مسئولیت است ــ حق دیگران و مسئولیت دربرابر دیگران. من وارد بحث آزادی
مثبت (همین تصوری که ما معمولا از آزادی داریم) و آزادی منفی (که انسان غربی از آن
میفهمد و به معنی آزادی از اجبار است) و به بنژامن کنستان برمیگردد، نمیشوم. در
اینجا همین بس که یکی از بزرگترین عوامل شکست دمکراسی در ایران همین تصوری بوده
است که ما از آزادی داریم ــ آزادی مثبت، حق بیمسئولیت.
دمکراسی از حق و آزادی میآید ولی تنها در ارتباط با قانون معنی دارد. جامعه
قانونمند؛ قانونی که نمایندگان اکثریت مردم بگزارند؛ و قانونی که حکومت کند. اما
دمکراسی تنها نیمی از راه است. برای آنکه دمکراسی با آزادی همراه باشد و مانند
اینهمه حکومتهای دیکتاتوری از اسلامی و غیر آن، حکومت اکثریت (که یک پیروزی
انتخاباتی برایش بس است) به دیکتاتوری نینجامد میباید لیبرال باشد، یعنی محدود به
حقوق بشر، همان که در قانون اساسی امریکا برای نخستین بار آمد ــ حقوق سلب نشدنی هر
فرد. آزادی و دمکراسی با نظام ایدئولوژیک، به ویژه مذهب ایدئولوژی شده، ناسازگار
است، هر چه هم دم از عرفان و معنویت و اخلاق بزنند.
م. ساقی
ـ بفرمایید چه شد که شما تصمیم گرفتید در صورت وقوع جنگ در
کنار جمهوری اسلامی قرار بگیرید آیا منظورتان ازاین تصمیم شرکت کردن مستقیم در جنگ
مانند چریکهای فدایی خلق و مجاهدین در آغاز جنگ بین ایران و عراق میباشد یا اینکه
جنبهی سمبلیک خواهد داشت؟
همايون ـ برای من پیامدهای جنگ با امریکا در شرایط
کنونی از هم پاشیدگی کشور، از هر چه، حتی از جمهوری اسلامی که علت از هم پاشیدگی
ایران و آغاز کننده واقعی جنگ احتمالی است بدتر خواهد بود. نمیباید فراموش کرد که
اگر برنامه اسلحه اتمی رژیم و پشتیبانیاش از تروریستها و دستاندازیهایش در عراق
و انک اندک افغانستان نباشد هیچ کس به اندیشه حمله به ایران نخواهد افتاد. من با
برنامه اتمی جمهوری اسلامی، و با سیاستهای تبعیضآمیز و سرکوبگرانهاش در باره
گروههای قومی و اقلیتهای مذهبی مخالفم. همین سیاستهاست که خطر جنگ و تجزیه را
پیش آورده است.
با اینهمه درهم شکستن ماشین حکومتی ــ که نتیجه قطعی جنگ خواهد بود و امریکائیان به
زخمی کردن چنین دشمن خطرناکی بسنده نخواهند کرد ــ یک صندوق پاندورای واقعی را بر
ایران خواهد گشود دستههای مسلحی که هم اکنون بیرون مرزهای ایران بسیج میشوند
سرازیر خواهند شد و گروههای مسلح در شهرهای ایران برای دستاندازی بر منابع قدرت
و دارائی ملی و کشیدن خطوط "ملی" به جان یکدیگر خواهند افتاد ــ به همکاری
کنونیشان در "کنگره ملل ایران" توجه نکنید. دستههای بیشمار تروریست بازمانده
جمهوری اسلامی به انگيزه انتقام، بازیابی قدرت، یا دفاع از خود دست به
جنایتکارانهترین حملات خواهند زد. عراق را به قول دوستم خانبابا تهرانی چند برابر
کنید و تصویری از ایران بدر آمده از زیر هزاران بمب هشیار خواهید دید.
امریکائیان طرحی برای پس از حمله ندارند و نمیتوانند داشته باشند و گمان میکنم پس
از پارهای نشستهای اخیر، بیش از همیشه دست خود را از این بابت شسته باشند.
جایگزین دیگری هم نمیبینم و حاضر نیستم همه چیز از جمله موجودیت ایران را فدای
سرنگونی رژیمی کنم که خودم احتمالا قدیمیترین دشمن آن و جهانبینیاش هستم. اگر من
در صورت حمله امریکا و تجزیه ایران درکنار امریکا و تجزیه طلبان قرار نخواهم گرفت
برآمده از شصت و شش سال مبارزات سیاسی و فرهنگی من است. اگر موقتا درکنار جمهوری
اسلامی قرار خواهم گرفت از آنجاست که هیچگاه در زندگی روی پرچین ننشستهام. سیاست
برای من جدیتر از اینهاست؛ گزینش است و موضعگیریهای روشن. سیاستبازی چیز دیگری
است و بهر حال در لحظههای تعیین کننده تاریخ ــ که امروز یکی از آنهاست ــ جائی
ندارد. حافظ که از رنگ به رنگ شدنها خوشش نمیآمد میگفت "شیر سرخیم و افعی
سیهیم."
درکنار قرار گرفتن البته سویه (جنبه) اخلاقی و سیاسی خواهد داشت. من میخواهم به
سهم خود محافلی را که در امریکا خیالات خام میپزند متوجه سازم که حتی کسانی مانند
من ــ دوستان امریکا که همواره خواهان همکاری با آن دربرابر دست اندازیهای شوروی
بودهایم و از مبارزه آن با رژيم به ویژه در تحریم اقتصادی پشتیبانی کردهایم ــ با
دسته گل از نیرو های امریکائی پیشباز نخواهیم کرد (برخلاف رهبر یک سازمان قومی که
امیدوارانه چنین پیامی فرستاد.)
م. ساقی ـ بجای قرار
گرفتن در کنار جمهوری اسلامی منطقیتر نیست که در کنار مردم قرار گیرید و هم به
جمهوری اسلامی و هم به امریکا نه بگویید؟
همايون ـ من اطلاع دقیق شما را از نظر مردم ــ مردم
از پیرامونیان هر کس تشکیل نمیشوند ــ ندارم. از این گذشته در موضعگیریهای خود به
نظرآزمائی و آمارگیری توجهی نمینمایم و از آنچه به نظرم مصلحت ملی میآید پیروی
میکنم. نظر اکثریت، آنهم تنها در یک فرایند قانونی، برایم اطاعت کردنی و نه لزوما
پذیرفتنی است. در جریان انقلاب هم من با اکثریت همراه نبودم. ولی اکنون اصلا
نمیتوانیم از اکثریت در این باره سخن بگوئیم.
تا جنگ نشده است میتوان میان همه صندلیهای دنیا نشست ولی هنگامی که بمبها فرو
ریختند و گرگان گرسنه بر پیکر زخم خورده ملت ایران افتادند ــ تصور دو هزار آماج
پست شده با بمب را بکنید ــ یکی از نههای شما " نه به جنگ" زیر همان بمبها نابود
شده است. در آن هنگام چه خواهید گفت؟
م. ساقی ـ آیا کنار جمهوری
اسلامی قرار گرفتن تکرار اشتباه زمان جنگ با عراق نیست که جنگ برای ثبات و بر سر
قدرت ماندن جمهوری اسلامی، یک نعمت بشمار میرفت و همه را از دم تیغ گذراند؟
همايون ـ در جنگ عراق جنگیدن با مهاجمان عراقی
درستترین تصمیم بود. اگر بعثی ها پیروز میشدند نه تنها خوزستان را میگرفتند بلکه
صد برابر خمینی و ده برابر و بیشتر آنچه را که از عراقیها پس از جنگ ۱۹۹۰ کشتند از
دشمن ایرانی میکشتند. کدام ایرانی حاضر بود به نام مخالفت با رژيم و با شعار نه
جنگ نه جمهوری اسلامی در خانهاش بخوابد و یک قادسیه دیگر را ببیند؟ آیا رفتار
مجاهدین دست در دست نیروهای عراقی درست بود؟ در زندگی ملی نیز مانند زندگی شخصی،
انسان گاه به قول انگلیسها میان اهریمن و دریای ژرف آبی میافتد و میباید گزینش
خود را بکند. ملت ما در ۱۳۵۷ آن اشتباه را کرد و اکنون ناگزیریم به بدی کوچکتر
خرسند باشیم. جمهوری اسلامی سرانجام به نیروی ملت ایران سرنگون خواهد شد ولی ایران
پاره پاره را دیگر تنها در کتابهای تاریخ میتوان بازیافت.
م. ساقی ـ زمانی که اعتراضات و
اعتصابات و در یک کلام مبارزات مردم ما با جمهوری اسلامی شدت میگیرد، چرا باید از
بالا به دگرگونی سیاسی و اجتماعی ایران نگریست؟
همايون ـ من متاسفانه نه مقصود شما را درمییابم و نه
ارتباطی میان این پرسش با سخنان و نوشتههای خود میبینم.
م. ساقی ـ شما میدانید که
جمهوری اسلامی سالهاست دولتمردان ِ اروپایی و آمریکایی را در رابطه با پرونده
هستهای به بازی گرفته است به نظر شما این وضع تا چه زمان میتواند ادامه داشته
باشد؟ آیا براستی بازی دادن اروپا و آمریکا بود یا گرفتن تضمین امنیتی برای ماندن
بر سر قدرت؟
همايون ـ دست یافتن به بمب اتمی هدف اصلی جمهوری
اسلامی است و تا همه جا خواهد رفت. امید من آن است که مانند ۱۹۸۸ و کاسه زهر معروف
از لبه پرتگاه برگردد و دچار اشتباه در ارزیابی نیروی خود و گرفتاریهای امریکا
نشود. بمب اتمی، هم بهترین تضمین امنیتی خواهد بود، هم یک سلاح استراتژیک در جنگ
سیاسی رژيم برای گسترش نفوذ خود. من تصور نمیکنم بخواهند از آن استفاده نظامی
کنند. اگر امریکا بتواند به اندازه کافی رژيم را زیر فشار بگذارد و بترساند، دادن
تضمین امنیتی و امتیازات اقتصادی بخشی از توافق نهائی دربرابر چشمپوشی از برنامه
تسلیحاتی خواهد بود.
م. ساقی ـ به نظر شما، با توجه
به استراتژی امریکا در خاورمیانه بویژه پس از ۱۱ سپتامبر، بقای جمهوری اسلامی به
هرشکل، ممکن است؟ ایا غرب میتواند جمهوری اسلامی را با همه مشخصههایی که دارد
بعنوان یک واقعیت بپذیرد؟
همايون ـ عامل امریکا در بقای رژيم به این اندازهها
اهمیت ندارد. سرنوشت جمهوری اسلامی را مردم تعیین خواهند کرد و فشارهای خارجی
البته به یاری خواهد آمد. امریکا چارهای جز پذیرفتن واقعیتهای ایران ندارد ولی
حتی اگر امریکا و غرب با جمهوری اسلامی به توافقی در مسئله اصلی برسند سیاستهای
رژیم در منطقه همواره مایه تنش خواهد بود. جمهوری اسلامی نه لیبی دستآموز شده است
نه کره شمالی دست به دهان هر روزی. ایران با همه توانمندیهایش در اختیار این گروه
فرمانرواست و با ایران از بسیار کارها میتوان برآمد. از همین جاست که من اصرار
دارم دست به ترکبب ایران به عنوان یک کشور و یک ملت نزنیم. با حکومتی از مردم و
برای مردم، از این آب و خاک و مردمانش کارهای بزرگ برای جهان برخواهد آمد. در
بهترین دورههای خود چنان بودهایم.
م. ساقی ـ تروریسم و بحران
زایی و اتحاد با سوریه و حزبالله و حماس و شرکت فعال و مستقیم در بحران عراق، چه
نفعی برای جمهوری اسلامی دارد؟ اصولا چرا به چنین گرایشها و تاکتیکهایی روی آورده
است؟
همايون ـ اولویتهای یک حکومت از طبیعت آن
برمیخیزد. تروریسم نه تنها در طبیعت جمهوری اسلامی بلکه هر جنبش بنیادگرا یا سلفی
دیگری در اسلام است. چهره غالب اسلام (زیرا چهره دیگری نیز دارد که وقتی زور نباشد
به رو میآید) با جنگ و کشورگشائی و تحمیل دین بر ناباوران که به زودی کافران نام
میگیرند پیوند ناگسستنی دارد ــ از همان نخست. جهاد و شهادت در راه خدا زمینه اصلی
این آئین و مایه سربلندی پیروان آن است. اسلامیان در فرهنگ لیبرال غرب مرگ خود را
میبینند ــ همان گونه که کمونیستها ــ و با تنها سلاحی که برایشان مانده است به
جنگش برخاستهاند، با ایدئولوژی شهادت و جهاد ــ همان تروریسم کور و کشتن به قصد
کشتن. سلاح دیگرشان البته با بستر و بالین سر وکار دارد، همان که خمینی دستور داد:
فرزند آوردن به عنوان گوشت یکبار مصرف دم توپ.
با توجه به تهدید مستقیم امریکا آخوندها بهترین دفاع را در حمله دیدهاند و تا
بتوانند در عراق و افغانستان به دست دیگران با امریکا خواهند جنگید.
م. ساقی ـ مماشات غرب با
جمهوری اسلامی با توجه به همه واقعیتهای موجود از جمله نادیده گرفتن قطعنامههای
شورای امنیت، بحرانزایی و ترور در منطقه، ناشی از چیست؟ آیا به جمهوری اسلامی باج
میدهند؟
همايون ـ این باز به امکانات شگرف ایران، در زیر هر
حکومتی، برمیگردد. درافتادن با ایران هزینه دارد. امریکای پس از عراق، اندیشناک و
اروپای پس از دو جنگ جهانی، از نفس افتاده است. با اینهمه اگر قطعنامهها و
تحریمها به جائی نرسد هم امریکا توان فلج کردن ایران را دارد و هم بیشتر دنیای غرب
با آن مخالفت موثر نخواهد کرد. بازی دادنی در کار نیست.
م. ساقی ـ به عنوان یک کارشناس
در امور جامعه و سیاست، آیندهء رژیم جمهوری اسلامی را چگونه میبینید؟
همايون ـ در شرایط بحرانی کنونی در جمهوری اسلامی دو
گرایش را به روشنی میتوان دید ــ رفتن تا پایان و رسیدن به هدفهای استراتژیک، یا
نگهداری نظام و دادن امتیازهای لازم. اینکه کدام دست بالا را بیابد بستگی به عامل
خارجی یا خطر جنگ و نیز عامل داخلی و مبارزه مردمی دارد. به نظر من ــ و این نظر
طبعا متاثر از هراس سخت من از جنگ نیز هست ــ در لحظه آخر گرایش دوم چیره خواهد شد.
پس از آن وزن سنگین ناهنگامی (آناکرونیسم) این حکومت و تباهی سرتاسری آن است که
موریانهوار آن را میخورد، و مردمند که میباید آن تکان آخر را هم بدهند. اگر ما
از خطر جنگ بدرآئیم اطمینان دارم که پایان این رژيم را خواهیم دید.
م. ساقی ـ چرا پس از گذشت
سالها پراکندگی، نیروهای اپوزیسیون درخارج از کشورهنوز از یک همبستگی فراگیر و
سرنوشتساز برخوردار نیستند؟
همايون ـ زیرا هنوز درگیر مبارزات چهل و پنجاه شصت
سال پیش هستند و هدف خود را از مبارزه روشن نکردهاند. برای بیشتر آنها اموری بجز
سرنگونی رژیم اهمیت دارد. همین بس که به جائی که به خاندان پهلوی یا مصدق در
مبارزات بسیاری مخالفان داده میشود بنگریم. در محافل فراوان اگر کسی از کسی در
اردوی دیگر، هردو مخالف رژيم، مختصر ستایشی کند به دومی سرکوفت میزنند که کارت به
اینجاها کشیده است؟ کوچکی جهانی که بیشمارانی از مخالفان جمهوری اسلامی در آن
میزیند شگفتآور است ــ پس از سه دهه! حیاتیترین موضوعات نیز هنوز نتوانسته است
اردوهای گوناگون را (به خود نام خوشایندتر خانوادههای سیاسی دادهاند ولی همان
قبایلاند) دورادور نیز به همکاری برانگیزد. این مشکلات بس نبوده، از دو سالی پیش
فعالیتهای ملتسازی و جدائیاندازی میان "ملت"های زیر ستم با "ملت ستمگر فارس" هم
آب را گل آلودتر کرده است. تنها به مرزبندی با جمهوری اسلامی نمیتوان بسنده کرد.
م. ساقی ـ آیا میتوان
نیروهایی را که با جمهوری اسلامی مرزبندی کامل دارند دور یک میز جمعآوری کرد اگر
شدنی است بفرمایید چگونه و از کجا بایستی آغاز کرد و یا اینکه آرزویی محال است و
باید آنرا برای همیشه به دست فراموشی سپرد؟
همايون ـ میباید از تعریف دوباره هدف، سرنگونی و
مبارزه آغاز کرد. من در چند هفته گذشته اتفاقا در دو سه مقاله به این موضوع
پرداختهام. نخست درباره آنچه میخواهیم بجای این رژیم بیاوریم توافق اصولی بهم
رسانیم تا اصلا بتوانیم با هم کار کنیم. سپس بر ضرورت برداشتن این رژيم همداستان
شویم و آنگاه شیوههای مبارزه را بررسی کنیم که با آن هدفها بخواند. پس از این ادب
سیاسی میآید، متمدن کردن بحث سیاسی؛ احترام گذاشتن به افراد و به شعور خوانندگان.
منظورم این است که با تحریف و دروغپردازی و ادعاهای نادرست و نتیجهگیریهای دلخواه
از ادعاها به رد و اثبات نپردازیم. این شیوهها همکاری که سهل است گفتوشنود را
نیز ناممکن میسازد. اگر مبارزه با رژیم یک هدف مقدماتی ماست برای رسیدن به هدف
نهائی و نظام سیاسی که میخواهیم جای آن بگذاریم. پس میبایدبجای شعار سرنگونی دادن
و خسته شدن بر مبارزه برای سرنگونی تمرکز دهیم. پیش کشیدن حق تعیین سرنوشت
"ملیت"های ایران یا فدرالیسم زبانی با خط کشیهائی که بی پاکشوئی قومی امکان
نخواهد داشت، یا دفاع از مداخله نظامی امریکا برای گشودن مشکل داخلی ما جز پراکندگی
نتیجه ای نخواهد داشت. اگر هر گروه بخواهد با بهرهبرداری از برهم ریختگی اوضاع
بیشترینه خواستهای خود را به کرسی بنشاند کسی زیر بار هیچ تفاهمی نخواهد رفت.
م. ساقی ـ بفرمایید ما چگونه
می توانیم از دست این رژیم نابکار و ویرانگر رها شویم؟
همايون ـ با خسته نشدن از مبارزه و از دست ندادن
امید؛ با آغاز کردن از همان تعریفها و دنبال گرفتنشان. مبارزه قرار نیست در زمان
تعیین شده ما به نتیجه برسد و هر کاری لزوما مبارزه نیست. مانند هر چیز دیگر زندگی
میباید مبارزه را جدی گرفت یعنی اعتنای لازم را بدان کرد. در سرنگونی رژیم، ما
متحدی بهتر از خود آن نداریم. آنها خود را هر روز فروتر میبرند. در جهان بیرون
نیز مردم ما تنها نیستند. این بخش مبارزه به ویژه به ما ارتباط مییابد. دور
نیفتادن از حال و هوای ایران نیز کمال اهمیت را دارد. ممکن است ما از آنچه میبینیم
خوشمان نیاید ولی میباید آگاه باشیم. میباید خودمان را به پایگاهی شایسته تکلیفی
که برخود نهادهایم برسانیم.
م. ساقی ـ شما سالها از نزدیک
با ایرانیان در تماس هستید، چه پیام و پیشنهادی برای ایرانیان در غربت به ویژه
نیروهای اپوزیسون، هنرمندان، نویسندگان و شاعران دارید؟
همايون ـ آنچه درباره مبارزه به نظرم رسید مربوط به
همگان میشود. نخستین و مهمترین پیام به نیروهای مخالف و روشنفکرانی که نام
بردهاید به نظر من این است که از اسارت بازار و سودای قدرت رها باشند. در فضاهای
کوچک ما، دور از ایران، نه محبوبیت چندان اهمیتی دارد، نه قدرتی درمیان است. تنها
مزیتی که بهره ما از تبعید است آزادگی است، اگر در پی رشد کردن باشیم. برای اکثریتی
از ما که در این بهترین کشورهای جهان زندگی میکنیم آموختن از این مردمان نیز که
در اصل هیچ تفاوتی با ما ندارند بهترین توصیه است. جهان سومی ماندن در آن زمانهای
ایران نیز توجیهی نداشت.
اما به سامانه خود شما که من همین پس از دریافت پرسشها با آن آشنا شدم یک پیشنهاد
بیشتر ندارم. نگذارید این سامانه بسیار خواندنی به تعطیل بیفتد.
م. ساقی ـ آقای همایون برای
مردم ایران به ویژه دانشجویان در این شرایط حساس تاریخی چه پیامی دارید؟
همايون ـ پیام ما ستایش است و دست مریزاد. آنها از
بزرگترین مایههای امید ما هستند. در ایران سرانجام یک جنبش دانشجوئی آزادیخواه و
ناسیونالیست، هردو با هم، پدیدار شده است.
م. ساقی ـ با سپاس از شما که
به پرسشها پاسخ گفتید و امیدوارم که درگفتگوهای دیگرنیز ما را همراهی بفرمایید.
سپتامبر ۲۰۰۷
www.d-homayoun.info