نبرد
فرهنگ با زندگی |
داريوش همايون |
حقيقت جمهوری اسلامی در کمتر رويدادی خود را به اندازه هفته مبارزه با بدحجابی
نشان داد. از اولويت حقير و غير انسانی فلسفه حکومتی آن، تا قدرت و منابعی که در
اختيار دستگاه سرکوبگری اوست، و سرانجام در ناتوانی ذاتیاش دربرابر جامعه، همه در
آن هفته خودنمائی کردند. اين رژيمی است که در خطيرترين بحرانهای درونی و بيرونی،
مسئله حجاب رهايش نمیکند. زن را خوار میشمارد ولی در کشورداری جای اصلی را به
مسئلهای که از زن ساخته است میدهد. میتواند هزاران مامور انتظامی را به ياری
دهها هزار اوباش زن و مرد بسيجی بفرستد و صد و پنجاه هزار زن را در يک هفته دستگير
کند ولی با همه صحنههای شرمآوری که میآفريند از پس زنان برنمیآيد. مانند
پيکارهای گاهگاهی گردآوری بشقابهای ماهوارهای، ناگزير است به موفقيتهای موفتی
دل خوش کند.
رژيمی که سراپای فلسفه اجتماعی و حکومتیاش اسلام آخوندی برخاسته از
"رساله"هاست و هر چند غير آخوندها به ناچار در آن سهم روزافزون دارند، در
جهانبينیاش آخوندی است، میخواهد با تکيه بر امکانات بزرگ ايران و ايرانيان
برجهان اسلام سروری يابد و با جهان غرب بويژه امريکا درافتد، و آنگاه با روحيهای
که تنها به کار اداره قم میخورد با هرچه اسباب نيرومندی کشور است پيوسته به جنگ
میآيد و نيروی خود و فرصت ملت را تباه میکند. در اين روحيه زن جای مرکزی دارد ــ
به همان رسالهها نگاهی میتوان انداخت. با زن به دلخواه مردی که چادر و جدائی
وسواسآميز زن و مرد سراسر نگرش او را جنسی و جنسيتی کرده است چه میتوان کرد؟ مردی
که از سخن خدای خود، آن تکه "کشتزار" از همه به دلش نزديکتر است، با زن چه بايد
بکند؟ چگونه میتواند او را در اختيار گيرد و به ملکيت درآورد؟
پوشاندن زن و در پرده نگهداشتنش نخستين اولويت چنين رويکردی است. میبايد اگر
بتوان او را از گهواره تا گور از دسترس مردان ديگر بدور داشت؛ سختترين کيفرها را
بر او و مردانی که اين مقدسترين حق مرد مسلمان را زيرپا میگذارند روا دانست. محرم
و نامحرم زير هر عنوانی بيايد ــ از پاکدامنی و سلامت اخلاقی و "ارزش" ــ معنائی جز
اين ندارد که حق دسترسی به زنان در معمولیترين صورت آن نيز بار جنسی دارد و
میبايد سخت محدود باشد. در ميان خودی و غير خودیهائی که اين فرهنگ سراسر آخوندی
را پوشانده است اين يک بالاترين جا را دارد. مرد میتواند غير مسلمان را تحمل کند
ولی نامحرم را در نزديک اموال زنانهاش نه.
غيرت جنسی يا ناموس (به معنی تکبر) که گرامیترين ارزشهای بيشتر مردان جهان
سومی بويژه خاورميانهای است (خاورميانهای، جهان سومی است که مسلمان هم باشد) از
همين احساس مالکيت و نگرش جنسی-جنسيتی میآيد و زنان را در اين فضای فرهنگی، در هر
گوشه جعرافيای جهان باشد، به تيره روزی محکوم کرده است. زن در اين جهان خاور
ميانهای، ارزش فرديش هرچه باشد، ناچار انسان درجه دو است. مالکيتی که تا حق کشتن
میرسد نمیتواند با برابری و حقوق بشر سازگار شود؟ زن خاورميانهای تا هنگامی که
در درون خود برضد اين فرهنگ طغيان نکند و خود را نخست انسان با حقوق فطری-طبيعی که
هيچ با مرد تفاوتی ندارد نشناسد اين جامعههائی را که مايه شرمساری سده ما هستند
دگرگون نخواهد کرد. مردان هرچه بکنند تا زنان خود برنخيزند به جائی که میبايد
نخواهند رسيد. به ايران صد ساله گذشته، حتی به ترکيه بنگريد.
اکنون ما اين بيداری و طغيان زنان ايران را میبينيم. برای نخستين بار در تاريخ
ايران مسلمان شده، يک توده تعيين کننده critical mass از زنان در کار دگرگون کردن
اين فرهنگ وحشيانه قرون وسطائی است ــ پديدهای يگانه در سراسر سرزمينهای ناشادی
که در چنگال اين فرهنگ به واپسماندگی محکوم شدهاند. همه قدرت تبليغاتی و سرکوب
حکومت اسلامی در سه دهه گذشته از اين جنبش ژرف و فراگير فرومانده است. اين يک ميدان
ديگر نبرد بازندهء فرهنگ و سنت با زندگی است. فرهنگ و سنت میتواند بر سياست چيره
شود ــ در واقع نقش فرهنگ و سنتی که زمانش سرآمده تهی کردن جامعه از سياست است ــ
ولی دربرابر زندگی شکست خواهد خورد زيرا جامعه انسانی سرانجام نياز به سياست در
معنی درست يونانیاش دارد: خوب زندگی کردن، فرد انسانی را با همه طبع فسادپذير او
به فضيلتهائی که هم در درون اوست و هم برای باقی ماندنش در جامعه ضرورت دارد،
رساندن. ما خود نمونه شکست سياست از فرهنگ و سنت هستيم و اکنون پيشگام شکستن زنجير
آهنين فرهنگ و سنتی "تنيده از خشونت و بافته از کوردلی" شدهايم.
زنان ايران حجاب اسلامی را که برای پوشاندن زيبائی زنانه و جدا کردنشان از جهان
مردان، در واقع از زندگی و جامعه بود، به ضد خودش درآوردند. روسری تحميلی پروانه
راهيابی به آموزشگاه و اداره شد و درهای زندگی اجتماعی را بر آنان گشود. آن اندازه
از اداره کشور که در چنين نظام سراپا هرج و مرج و تاراج و ناشايستگی ممکن است بی
مشارکت زنان نمیشود که دارند اکثريت درسخواندگان ايران میشوند. از سوی ديگر ذوق
زيباشناسیشان از روسری زيوری خوشايند برای زيباتر کردن پوشش زنانه ساخت که يکی از
بهترين و تکامليافتهترين جلوههای هر تمدنی است. سران رژيم از تندرو و ميانهرو
دربرابر اين جوشش انرژی هر شيوهای را به بيهوده آزمودهاند و اکنون نوميدانه به
خشونت برهنه دست میبرند. ولی پايان مبارزه با بدحجابی از هم اکنون آشکار است. ديگ
نارضائی با اين پستیها جوشندهتر خواهد شد. و زمانی خواهد رسيد (اگر نرسيده باشد)
که هيچ شيوهای کارساز نخواهد بود.
خبرهای هر روزه از فشار بر زنان، دانشجويان، کارگران، و معلمان دلها را به درد
میآورد ولی اميد را زنده نگه میدارد. فشار در آنجاهاست که پايداری هست. رهائی ما
نيز در آنجاهاست که فشار بيشتر احساس میشود. زنان چه به دليل شمار ميليونی خود و
چه تاکتيکهای درخشان، و چه پيگيریشان، در صف نخستين پيکار رهائی و بازسازی ايران
هستند. پيکار يا "کمپين" يک ميليونی زنان بديعترين شيوه مبارزه و فصل تازهای در
پيکار مدنی جامعه ايرانی است و حکومت دربرابرش کاری از پيش نخواهد برد. پيام زن
پيشرو ايرانی با اين پيکار به همه لايههای اجتماعی میرسد. فريادهای اعتراض زنانی
که آنان را به درون اتومبيلهای بسيجی کشيدند و فريادهای مرگ زنان سنگسار شدهء
حکومت يا خانواده در اين امضاها نگهداشته خواهد شد و روزی به آزادی نه تنها زن
ايرانی، بلکه مرد ايرانی نيز از فرهنگی که فرا آمدش جنين حکومت و سياستی است ياری
خواهد داد.
مه ۲۰۰۷
www.d-homayoun.info