سياست پدر و مادر میخواهد |
داريوش همايون |
زبان فارسی در ضرب المثلهای ويرانگر خود، ويرانگر فرهنگ و جامعه، ضرب المثل است:
من نوکر بادمجان نيستم؛ دستی که به دندان نتوان برد ببوس؛ هر که در است ما
دالانيم؛ سيلی نقد به از حلوای نسيه است؛ ما با کسی شير نخوردهايم؛ ديگی که به
سر من نجوشد ... مردم ما برای آنکه اخلاق و استواری منش (کاراکتر) را از زندگی
خود بيرون ببرند از اين دستور عملهای جايگرفته در ژرفای فرهنگ و روان ايرانی
فراوان دارند. از اين ميان "سياست پدر و مادر ندارد" يکی از خطرناکترين و رايج
ترين است. سياست که از جمله ريشه در فرهنگ دارد، اخلاق و فرهنگ و جامعه را
میسازد و پيداست از سياستی که پدر و مادر ندارد، يعنی در يک خلاء اخلاقی ورزيده
میشود، چه در میآيد. (عوامل اقتصادی و نفوذ خارجی در شکل دادن سياست موضوع
ديگری است.)
ما ناپاکی و دروغ را در سياست خود مسلم میگيريم زيرا در زندگی شخصی نيز
پيمانشکنی و دوروئی را از مقوله زرنگی میشماريم. تنها سياست ما نيست که پدر و
مادر ندارد. تا هنگامی که زرنگی در تعبير زشت خود برای ما فضيلتی باشد به عنوان
يک جامعه محکوم به تحمل شرايطی هستيم که جامعههائی با زرنگی کمتر و خردمندی
بيشتر لحظهای زيربارش نمیروند. اما در اينجا سخن از درس بيهوده اخلاق نيست.
بنبست سياست ايران را میبايد از جائی گشود يا آغاز به گشودن کرد. بنبست سياست
به اين معنی است که انرژی اجتماعی بجای ساختن و پيش رفتن در رکود و ويرانگری و
واپس رفتن صرف شود.؛ نيروها بجای آنکه برهم انباشته شوند يکديگر را خنثی کنند؛
موفقيت و پيش افتادن تحمل نشود. اين بنبست در تماميتش، در سطح جامعه، چنان
گسترده و ژرف است که دستی هم به آن نمیتوان زد. ما ناگزيريم از جای کوچکتر آغاز
کنيم ــ از اجتماع کوچک سياسی تبعيدی. سبب آن است که اجتماع تبعيدی آزادترين بخش
جامعه ايرانی است، هم از سرکوبگری رژيم، هم از رقابت برسر پول و مقام. اين هردو
به او آزادی عملی میدهد که دگرگونی رويکرد را آسانتر میکند. اگر ما بتوانيم
اندکی اولويت را از پويش قدرت به عامل اخلاقی بدهيم به پديد آمدن يک فرهنگ سياسی
تازه کمک خواهيم کرد که جامعه بزرگتر ايرانی را نيز به کار خواهد آمد.
کسانی میتوانند اين سخن درست را تکرار کنند که سياست بی قدرت
معنی ندارد، ولی اجتماع سياسی تبعيدی با سياست قدرت به جائی نرسيده است و نمیتواند
برسد ــ به اين دليل ساده که قدرت در ايران است و او در ايران نيست. در بحثی از
بيهودگی پويش قدرت و بيرون آمدن از سودای پيش افتادن يا واپس ماندن، يکی از دوستان
چپ اعتراض کرد که فلان شخصيت اگر حتی راه برود برايش تبليغی است. ولی در اينهمه
سالها و با اينهمه تبليغها باز ما همگان در کجائيم؟ حتی يک نام مشهور در اين
دورافتادگی از صحنه واقعی، تا اندازه معينی کار میکند. از اين گذشته اگر پای پيش
افتادن نيز در ميان باشد بيرون آمدن از فضای راکد بيست سی ساله گذشته استراتژی
بهتری خواهد بود. گروههای مخالفان اگر بجای اولويت دادن به قدرت سياسی دورتر
اندکی در پی اعتبار اخلاقی در دسترستر باشند در چشم دوست و دشمن بهتر جلوه خواهند
کرد. اعتبار اخلاقی در اينجا به معنی متفاوت بودن هر چه بيشتر از روحيه بسيجی و حزب
اللهی است که گوئی همه پليدی فرهنگ و سياست و جامعه را در خود آورده است.
دسامبر ۲۰۰۶
www.d-homayoun.info