دگرديسی نظامی جمهوری اسلامی |
داريوش همايون |
انتخابات رياست جمهوری امسال، مانند هشت سال پيش مرحله تازهای در جمهوری اسلامی
است و يکی از پيامدهايش کوشش آخری برای برطرف کردن بازمانده آثار آن انتخابات در
پهنه اجتماعی خواهد بود. پس از هشت سال سايش و فرسايش آنچه که از نبود اصطلاح بهتر،
حرکت اصلاحی نام گرفت، اکنون رهبری رژيم در پی برگرداندن جامعه به خلوص اسلام
طالبانی-انقلابی است؛ درست مانند شطرنج بازی که فرصتی را به غفلت از کف داده است و
بيهوده میکوشد آن را باز بسازد. هشت سال پيش اگر هم نيتی برای تغيير بود ارادهاش
نبود. جريان ملی مذهبی، و روشنفکری دينی ــ باز از نبود اصطلاح بهتر ــ مانند هميشه
در تاريخ همروزگار ايران، سترونی خود را در انديشه و عمل، سترونی که از همه چيز
برای همه کس بودن میآيد، نشان داد. اين بار اراده تغيير هم هست و ناچار برخوردها و
واکنشها سختتر خواهد بود. از اين گذشته و مهمتر، در اين انتخابات مسير جانشينی و
تغيير نسلی در رهبری رژيم، تعيين شد. چه گروهی به رهبری اسمی يا واقعی چه کسی جای
خامنهای را بگيرد و نسل کنونی رهبران جای خود را به چه کسانی بسپارد؟
تا اينجا دو امر مسلم شده است. نخست، پدر خوانده مافيای مالی-سياسی و
مايه شرمساری روشنفکران پشتيبانش در چنان جابجائی سهمی نخواهد داشت. او میتواند
کار را بر خامنهای دشوار کند ــ اگر پروندههای بيشمارش بگذارند. ولی به عنوان
چالشگر گروه تازه نفس فرمانروا بختی ندارد. خامنهای در راه سلسلهای کردن ولايت
فقيه است که به خوبی در سنت شيعی میگنجد. مگر تنها شرط عصمت (مصون بودن از خطا،
"علم لدنی" بی نياز از آموختن) رابطه خونی نيست؟ ولايت فقيه نيز که در خود همان
فرايافت خطا ناپذيری و امامت به معنی پيشوائی مردمان نارسيده و ناتوان از اداره
خويش را دارد می تواند با رابطه خونی برقرار شود. اصلا اگر کسی چون خامنهای بتواند
ولايت امر داشته باشد پسرش هم میتواند. مشکل، تنها سياسی نيست، فلسفه سياسی است.
با يک نظام اعتقادی که همهاش يا برای همه جاها و زمانهاست، يا حديث است يا تعبير
(اگرچه در صورت آبرومندانهترش هرمنيوتيک) ملتی که زير بار اين سخنان میرود روزگار
بهتری نخواهد داشت.
دوم، يک لايه ديگر اجتماعی به تندی مراکز قدرت را میگيرد. در جمهوری
اسلامی پس از دوران کوتاه واسطه گری و جا اندازی (با رعايت ادب) ملی مذهبيان،
آخوندها با همه نيرو به اشغال مقامات روی آوردند و همان شايستگی را در اداره کارها
نشان دادند که از گروهی با جايگاه اخلاقی و فرهنگی آنان انتظار میرفت. در همان
نخستين سالها روشن شد که آخوند در بالاترين مقامات نيز همان آخوند است و نسلهای
بيشمار ايرانيان بويژه سرامدان فرهنگی در توصيف اين تيپ اجتماعی هيچ مبالغهای
نکردهاند. اندک اندک سهم تکنوکراتها و بويژه روزنامه نگاران درمقامات اجرائی و
سياسی بيشتر شد تا جائی که روزنامه نگاری بکلی جای حوزه را در نردبان اجتماعی گرفت.
اکنون دگرديسی بيشتر جمهوریهای جهان سومی در جمهوری اسلامی نيز روی میدهد: نظامی
شدن حکومت و نشستن نگهدارندگان نظام در مقامات تصميم گيری. نظامی شدن حکومت يک
فرايند کم و بيش ناگزير در همه جامعههائی است که طبقه متوسط و سازمانهای مدنی در
آنها رشد لازم نيافته است. در پادشاهیهای جهان سومی مقام پادشاه مانعی بر سر راه
نظامی شدن حکومت است که گاهی کار میکند. در جمهوریها آن پايگاه تاريخی و
"فرهمندی" که در چنان نهادی است فراهم نمیشود و آسانتر به چنگ نظاميان میافتند.
فرماندهی پاسداران در جمهوری اسلامی بهم پيوستهترين و احتمالا
کارآمدترين نهاد است و در انتخابات رياست جمهوری از خود کاردانی تاکتيکی و بينش
استراتژيک نشان داد. قدرت تشکيلاتی سپاه و منابع نامحدود مالیاش که از هيچ خانواده
ديگر مافيای حکومتگر کمتر نيست، و نقش روزافزون و بازوی بسيجیاش به عنوان تنها سپر
دفاعی رژيم در برابر ناخشنودی عمومی چنان بوده است که در انتخابات اخير جز آن
گزينشی نمیبود. اگر خامنهای میخواست وفاداران خود و متحدان وليعهدش را برسر
کارها بگذارد، و تکانی به چرخهای زنگ زده اداری بدهد بهتر از سپاه گروهی را
نمیداشت. بويژه که در سالهای اخير فرماندهان پيشين سپاه پيوسته مقامات انتصابی و
اتنخابی (تفاوت زيادی ميان آنها نيست) بيشتری را اشغال کردهاند و قدرت سياسیشان
از هيچ گروه ديگری، جز حلقه پيرامونی خامنهای کمتر نيست. رئيس جمهوری تازه، از
برجستهترين آن فرماندهان، به اين روند شتابی تازه خواهد بخشيد و خواهد کوشيد قدرت
خود و همدستانش را در سپاه و ديوانسالاری، از آن حلقه پيرامونی هم بيشتر سازد. با
آبروئی که از خامنهای و همدستانش رفته است کار سپاه در دراز مدت بيشتر خواهد گرفت.
خامنهای برای ضعيف کردن رئيس جمهوری دستچينش هم به سپاه نيازمند خواهد بود. اين
مار در آستين بهر صورت خواهد باليد.
اما اينهمه در صورتی است که "فلک بگذارد که قراری گيرند." در جمهوری
اسلامی و در ايران بطور کلی از درازمدت سخن نمیتوان گفت. ابرهای تيره در همه سوی
آسمان جمع میشوند. گروه تازه حکومتگر با اطمينان مطلقی که از ندانستن میآيد،
محدوديتهايش را کمتر از همه میشناسد و آن محدوديتها میتواند کشنده باشد. رژيم
اسلامی برای رهانيدن خود از گلزاری که در آن فروتر میرود به آخرين چاره دست زده
است؛ به امام زمان متوسل شده است، چنانکه آخوند ها میگويند، و مردمی که گويا چاه
جمکران را از پول انباشتهاند میتوانند شهادت دهند که جنين توسلهائی چه فرجامی
خواهد داشت.
رژيمهای به خطر افتاده يا خود را دگرگون میکنند يا، بيشتر، به اصل
بر میگردند. اما اصل اگر درست میبود کار به چنين جاها نمیکشيد.
ژوئيه ۲۰۰۵
www.d-homayoun.info